تبیان، دستیار زندگی
ساخته ی آخر سیروس مقدم (بچه های نسبتا بد ) اثری مایوس کننده است . این تعبیر حاصل متن نمایشی و اجرای نامناسب است . بچه های نسبتا بد میان چند فضای مختلف معلق می ماند. قرار بوده شبیه کارهای قبلی مقدم نباشد ، اما فیلم نامه ی ضعیف ، کارگردان را به سمتی متمایل
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موج خاکستری روی بچه های نسبتا بد


ساخته ی آخر سیروس مقدم (بچه های نسبتا بد ) اثری مایوس کننده است . این تعبیر حاصل متن نمایشی و اجرای نامناسب است . بچه های نسبتا بد میان چند فضای مختلف معلق می ماند. قرار بوده شبیه کارهای قبلی مقدم نباشد ، اما فیلم نامه ی ضعیف ، کارگردان را به سمتی متمایل کرده است که با همان میزانسن های معمولش به نوعی حفره های داستانی را پوشش دهد .


مبچه های نسبتا بد

بچه های نسبتاً بد با یک تم تعلیقی و نوآر آغاز می شود، اما ناگریزی های کار در تلویزیون آن را به سمت یک آسیب شناسی اجتماعی پیش می برد. آسیب شناسی که هرگز مفهوم درونی در اثر پیدا نمی کند. برای تماشاچی بچه های نسبتاً بد تأثیر انرژی عنوان سریال آزادی در تصمیم گیری را سلب می کند. عنوان فیلم از یک دیدگاه اصلاحی- اجتماعی نشأت می گیرد، از منظری که به تماشاچی تصور یک جهان خاکستری با آدمی های خاکستری را القا می کند. اما در جهان رئالیست بروز بزه های اجتماعی از آدم های خاکستری بیشتر نشانه های یک بیماری روانی فردی و بعد اپیدمی اجتماعی ناشی از همان بیماری است. و نمی تواند محل یک درک اجتماعی باشد.

قطعاً مقدماتی که در سطور بالا ذکر آن به میان آمد مۆلفه های یک نقد محتوایی صرف نمی تواند باشد. محل گذر مبنای تأثر یک اثر نمایشی ، قصه است و چنین نتیجه گیری هایی نیز معرف شرایط محتوایی اثر و یا در اصطلاح جامعه شناسانه اش پیام اخلاقی نیست. درست نبودن و یا دست کم کامل نبودن مفهوم محتوایی یک رابطه دوشرطی با قصه است. قصه ای که مابه ازاء دراماتیک و همین طور اجتماعی نداشته باشد، به یک داستان بی مایه مبدّل می شود.

اگر بخواهیم همین مفهوم محتوایی را در یک انطباق دراماتیکی کالبدشکافی کنیم باید این معادل را  عنصر شخصیت پردازی درام بدانیم. عنصری که در بچه های نسبتاً بد نادیده -و با اغماض دست کم- گرفته شده است.

ویژگی که در سه شخصیت اصلی بچه های نسبتاً بد (سمیر، رهی و همایون) وجود دارد بیشتر یادآور شخصیت پردازی فیلم فارسی های دهه ی پنجاه است. آن دسته از شخصیت پردازی هایی که شیفته ی قهرمان- قربانی های موفق همین دهه از سینمای ایران است.

قهرمان-قربانی های تنگنا، کندو، تنگسیر، صادق کرده و رضا موتوری واجد ویژگی های دراماتیکی بودند که الگوبرداری در سطحی نازل تر را موجب می شدند

شخصیت شناسی یک اثر نمایشی معطوف و خلاصه به معرفی شخصیت ها نمی شود. لحظه لحظه ی کنش ها و واکنش های یک شخص بازی، معرف این عنصر دراماتیک است. کنش های شخصیت را با توجه به ژانر انتخاب شده می توان به نوعی توجیه کرد، اما واکنش ها دیگر نمی تواند بر اساس سلیقه ی نویسنده و کارگردان طرح ریزی شود.

واکنش ها باید مطابق همان گونه و اسلوبی باشد که برای پی رنگ داستان و شخصیت پردازی در نظر گرفته ایم.

نقطه ی ناگزیر آثاری که با توجه به شرایط زمانه نوشته و ساخته می شوند، انطباق واقع گرایانه است اگر قصد نمایش یک داستان تلخ و تراژیک همراه با تعلیق سینمایی وجود داشته باشد دیگر این مقدمات و محدودیت ها معنی پیدا نمی کند، اما برای اثری نمایشی که از تلویزیون پخش می شود نمی توان بخش تعلیق و سرگرم کننده ی صرف را لحاظ کرد.

ویژگی که در سه شخصیت اصلی بچه های نسبتاً بد (سمیر، رهی و همایون) وجود دارد بیشتر یادآور شخصیت پردازی فیلم فارسی های دهه ی پنجاه است. آن دسته از شخصیت پردازی هایی که شیفته ی قهرمان- قربانی های موفق همین دهه از سینمای ایران است.

بچه های نسبتا بد

قهرمان-قربانی های تنگنا، کندو، تنگسیر، صادق کرده و رضا موتوری واجد ویژگی های دراماتیکی بودند که الگوبرداری در سطحی نازل تر را موجب می شدند. از آن به بعد نیز فقدان خلاقیت دراماتیک بسیاری از نویسندگان و کارگردان ها را به الگوبرداری از همین اسلوب متمایل کرد. این نقص ریشه ای در سینمای دیگر کشورها نیز وجود دارد و شاید گریزی از آن نباشد. اما سوال مهم برای کارگردان با سابقه ای مثل سیروس مقدم در این است که چرا نسخه ی کودکانه ای از این قهرمان-قربانی ها و داستان هایشان را دوباره و چندباره جلوی دوربین می برد.

خط اصلی داستان بچه های نسبتاً بد شاید تا حدودی وسوسه انگیز برای ساخت سریال باشد، اما روند داستانی و شخصیت پردازی از عمق لازم برخوردار نیست. خصوصاً این که این بار سیروس مقدم در میزانسن ها هم همچون گذشته عمل نمی کند. اثر قبلی مقدم ( سریال دیوار) که در مجموع نمایش موفقی بود نیز شاید از یک فیلم مشهور هالیوودی اقتباس شده باشد. دیوار سیروس مقدم شباهت های زیادی با مخمصه (با بازی آل پاچینو و رابرت دنیرو) دارد. اما شخصیت شناسی و روند داستانی در چارچوب نشانه شناسی تصویری قابل دفاع است. اتفاقی که در بچه های نسبتاً بد با یک میزانسن و دکوپاژ بالیوودی همراه است. واکنش های اشخاص بازی بیشتر یادآور سینمای هند است تا یک اثر نمایشی از کارگردانی که به عنوان بهترین تکنسین تلویزیون مطرح است.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان