تبیان، دستیار زندگی
زمانی كه حوزه هنری بر برپایی سوگواره پوسترهای عاشورایی به‌صورت سالانه تأكید كرد و آن را با جدیت پی گرفت، فضای فرهنگی و هنری عاشورا نابسامان بود و تصویرسازی‌ها و نقاشی‌هایی كه روی پارچه‌ها و در خیابان‌ها دیده می‌شد، تصویرهایی خیالی از بزرگان دینی و معصو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تایپوگرافی، آخرین راه حل طراحی !

تایپوگرافی

سوگواره پوسترهای عاشورایی، دوره چهارمش را پشت سر گذاشت و حالا شاید فرصت مناسب‌تری باشد تا به نقد سوگواره و آثار آن بنشینیم.

زمانی كه حوزه هنری بر برپایی سوگواره پوسترهای عاشورایی به‌صورت سالانه تأكید كرد و آن را با جدیت پی گرفت، فضای فرهنگی و هنری عاشورا نابسامان بود و تصویرسازی‌ها و نقاشی‌هایی كه روی پارچه‌ها و در خیابان‌ها دیده می‌شد، تصویرهایی خیالی از بزرگان دینی  و   معصومین بود كه نه با مبانی دینی و اعتقادی شیعیان همخوانی داشت و نه با معیارهای هنری هنرمندان ایرانی؛ درحالی‌كه تاریخ معاصر نقاشی ایران، نقاشی قهوه‌خانه‌ای را در كارنامه خود دارد و به گفته سهراب هادی با جست‌وجو در همین تاریخ، پرده‌هایی را در باب عاشورا می‌توان پیدا كرد كه بیننده را به گریه وامی‌دارد!

با احساس خطر از سوی جامعه هنری متعهد بود كه سوگواره پوسترهای عاشورایی شكل گرفت و قرار شد عناصر تصویری مرتبط با فرهنگ عاشورا جای شمایل‌هایی را بگیرد كه منشأ آن به ناكجاآباد می‌رسید.

آنان كه هر سال، این رویداد هنری را دنبال می‌كنند، بهتر از هر فرد دیگری می‌دانند كه تعداد آثار بی‌كیفیت این سوگواره در هر دوره نسبت به سال گذشته آن كم شده است؛ یعنی داوران در هر دوره، آن‌قدر وسواس به خرج داده‌اند كه پوسترهایی به بخش نمایش راه پیدا كنند كه با فلسفه سوگواره همراه و همسو باشد؛ چه از نظر محتوا و مفهوم و چه به لحاظ بصری و نشانه‌های دیداری.

و امسال، حاصل این تلاش را به‌طور محسوسی می‌توان مشاهده كرد؛ اگر در دوره‌های نخستین، شمایل معصومین‌(علیهم‌السلام) در تركیب با دیگر عناصر دیده می‌شد، امسال حتی یك اثر هم با این خصوصیات به نمایش درنیامده بود.

همه اینها نشان می‌دهد كه این سوگواره در 4سال گذشته به‌درستی عمل كرده است؛ هرچند كه داوری خوب و سختگیرانه چهارمین دوره را هم نباید در این فرایند، نادیده گرفت. به‌عنوان مثال، ابراهیم حقیقی، گرافیست و داور چهارمین سوگواره پوسترهای عاشورایی درباره داوری آثار می‌گوید: «برای آنكه آثار بهتری به روی دیوار بیاید و نمایشگاه بهتری در چهارمین سوگواره پوسترهای عاشورایی داشته باشیم، با سختگیری در داوری‌ها موافق بودم چون در تمامی داوری‌های هنری جهان، آثاری كه جایزه می‌گیرند، به معنای نشان دادن راه درست از سوی داوران هستند؛ یعنی گرافیست‌ها و طراحان جوان تصور می‌كنند اگر سال آینده مشابه آثار برندگان كار كنند، راه درست را انتخاب كرده‌اند؛ با این حال ما در داوری سوگواره چهارم، آثار برتر را به‌گونه‌ای انتخاب و تعیین كردیم كه این گرایش‌ها خیلی عمده نشود و جوانان به جای رفتن به این سمت و سو، بیشتر به فكر كردن، اندیشیدن و استفاده از جنبه‌های خلاقانه بپردازند».

البته این سوگواره هم مانند دیگر رویدادهای هنری مناسبتی از آفت نمایش آثار تكراری مصون نمانده است؛ موضوعی كه البته با راه‌حل‌های متفاوتی می‌توان از وقوع دوباره آن جلوگیری كرد.

محمدرضا دوست‌محمدی، درخصوص این مبحث و همچنین ارزیابی آثار رسیده به چهارمین سوگواره می‌گوید: «در مجموع، كیفیت آثار قابل‌قبول بود ولی اگر ترتیبی داده شود تا هنرمندان جوان بتوانند كارهای دوره‌های قبل را ببینند، خودبه‌خود از ارسال آثار تكراری پیشگیری كرده‌ایم. البته باید به این مسئله هم توجه داشت كه ممكن است اكثر ایده‌های ناب در دوره‌های اول تا سوم این سوگواره به كار رفته باشد، به همین دلیل، هنرمندان باید تلاش بیشتری به خرج دهند كه بتوانند پوسترهایی بدیع و درخور خلق كنند».

ابراهیم حقیقی هم به تكراری بودن برخی پوسترها اشاره می‌كند و می‌گوید: «با نگاه به بخشی از آثار رسیده به این سوگواره حس می‌شد گرافیست‌های جوان‌تر به فكر تكرار افتاده‌اند و مشابه آثاری كه سال‌های قبل روی دیوار یا در كاتالوگ‌ها بود، در میان كارها دیده می‌شد».

در كنار تایپوگرافی‌های پرتعداد عاشورایی، تعداد كمی پوستر وجود داشتند كه به كمك المان‌های بصری، داستان عاشورا را تعریف كرده بودند. علیرضا نظربیگی در پوستری دیگر، پری سفید را كشیده كه از میانه به دو نیم شده و از قسمت پایینی پر، خون بیرون زده بود. رضا بختیاری‌فرد، عدد 10 را نوشته، صفر آن را قرمز و یك آن را سبز كرده بود.

تكرار یا یكنواختی؟

با این وجود، مسئله‌ای كه بیش از تكراری بودن، مخاطب را آزار می‌دهد، یكنواختی و پرمایه نبودن آثار است؛ به این معنا كه بیننده، حرف و نگاه تازه‌ای را در سه نگارخانه خانه هنرمندان ایران نمی‌یابد و دچار نوعی سرخوردگی می‌شود.

بیش از 90 درصد پوسترها، با محوریت طراحی حروف خلق شده‌اند و پوسترهایی كه عناصر و المان‌های بصری دارند، به تعداد انگشتان یك دست می‌رسند. طراحی حروف بخش‌هایی از روایاتی كه درباره عاشورا نقل شده، اشعار عاشورایی و بخش‌هایی از زیارت عاشورا، تمام ماده هنرمند برای خلق اثر است كه البته همان‌ها به اندازه‌ای قوی‌اند كه بیننده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. به‌عنوان مثال، احسان جعفر‌پیشه، در پس‌زمینه مشكی، جمله «السلام‌علیك یا حسین بن علی(ع)» را طراحی كرده و در پایین پوستر نوشته «با جگر شیعه چه‌ها كرده‌ای؟ بر سر نی، زلف رها كرده‌ای؟» یا اثر فاطمه اسلامی كتابچی كه جمله سالار شهیدان را خطاب به یارانش در شب عاشورا به‌صورت عمودی و در طول پوستر نوشته و آن را به خورشیدی تابان وصل كرده؛ «این مردم تنها مرا می‌خوانند و چون بر من دست یابند، با شما كاری ندارند»

تایپوگرافی

باقی پوسترهای تایپوگرافی هم به همین ترتیب هستند؛ درحقیقت هر گرافیستی بنا به سلیقه‌اش، بخشی از داستان عاشورا را به تصویر كشیده است. عده‌ای با نام امام حسین(ع) ، عده‌ای با كلمه عاشورا و عده‌ای دیگر تركیبی از این دو را با رنگ‌های قرمز و سبز و  به شكلی هنری طراحی كرده‌اند. علیرضا نظربیگی، كلمه حسین را با رنگ سفید نوشته و نقطه «نون» را با رنگ قرمز تا پایین پوستر كشانده است و جلال خصوصی نیاكی، كلمه عاشورا را با رنگ قرمز در پس‌زمینه‌ای مشكی طراحی كرده، طوری كه بیننده تصور می‌كند از تك‌تك حروف این كلمه، خون می‌چكد.

پیش‌فرض‌های گرافیست

در كنار تایپوگرافی‌های پرتعداد عاشورایی، تعداد كمی پوستر وجود داشتند كه به كمك المان‌های بصری، داستان عاشورا را تعریف كرده بودند. علیرضا نظربیگی در پوستری دیگر، پری سفید را كشیده كه از میانه به دو نیم شده و از قسمت پایینی پر، خون بیرون زده بود. رضا بختیاری‌فرد، عدد 10 را نوشته، صفر آن را قرمز و یك آن را سبز كرده بود.

امیر عبدالحسینی هم كلاهخودی را در پس‌زمینه قرمز كشیده و هلال ماه را در وسط قرار داده بود و مونا مهدی‌زاده، خانمی را با روبنده تصویر كرده بود كه اطراف صورتش، نورانی است و گریه می‌كند.مخاطب با دیدن این تصاویر در قطع و اندازه‌های بزرگ، تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد، بغض می‌كند و در یك كلام، پوسترها را جذاب می‌یابد اما همه آنها نقطه ضعف بزرگی دارند؛ قرآن هم این است كه پوستر در نگارخانه به زمان و مكانی خاص محدود  شده است.

پاشنه آشیل همه پوسترهای چهارمین سوگواره پوسترهای عاشورایی، تفكر ظاهراً درست هنرمندان است كه آثار را با این پیش‌فرض خلق كرده‌اند كه مخاطبان، همه‌چیز را درباره عاشورا می‌دانند و بنابراین، اشارتی برای حظ بصری بیننده كافی است!

اگرچه این پیش‌فرض كاملاً درست است و گرافیست، قسمت عمده راه را پشت سر گذاشته اما همین تفكر باعث شده كه هیچ اثری، بیننده را میخكوب و زمزمه تشویق او را برانگیخته نكند! بیننده، سال‌های متمادی، كلاهخودها، پرها، دست‌های آهنی، گریه‌ها، علم‌ها و تمام عناصر دیگری را كه فرهنگ عاشورا را شكل می‌دهند، دیده و حالا دیدن دوباره همه آنها در نگارخانه‌های خانه هنرمندان، لذت چندانی را نصیب او نمی‌كند.

تنها اثری كه شاید از این قاعده مستثنی باشد و حرفی جهانی برای گفتن داشته باشد، پوستر محمدرضا دوست‌محمدی است؛ خارهای درشت و خاكستری كه همه‌جای تابلو پراكنده شده‌اند، شقایقی كه از پایین تابلو تا میانه اثر بالا آمده و برگ‌هایی كه در اثر برخورد با خارها پرپر شده‌اند، مصیبت عظمایی را حكایت می‌كند كه هر بیننده‌ای را با هر مذهب و آیینی تكان می‌دهد؛ به‌خصوص كه جمله «هل من ناصر ینصرنی» را هم به‌صورت عمودی كنار پوستر نوشته و به مخاطبانی كه اثر را بیرون از نمایشگاه می‌بینند، كد موضوعی می‌دهد.

نكته مهم در این میان آن است كه یكی از دلایل مهم غلبه تاپیوگرافی در طراحی پوسترها، دشواری موضوع است. آنچه دهم محرم هزار و 340 سال پیش رخ داد، یكی از دردناك‌ترین و پیچیده‌ترین اتفاقات تاریخ بشری است و تاكنون هیچ وسیله‌ای جز انبوه كلمات نتوانسته حق مطلب را درباره‌اش ادا كند. حتی بسیاری عقیده دارند مقاتل، داستان‌ها، نمایشنامه‌ها و حتی زیارتنامه‌ها و خطبه‌های بزرگوارانی همچون حضرت زینب(س) هم نتوانسته آنچه را كه بر سومین امام شیعیان، یاران و اهل‌بیتش گذشته، به تصویر بكشد؛ بنابراین طبیعی به‌نظر می‌رسد كه هنرمندان اكنون، با هر اندازه توان یا درجه علمی و هنری در این باره حرف زیادی برای گفتن نداشته باشند و تایپوگرافی را به‌عنوان آخرین راه حل، برگزینند؛ اما با این‌همه نمی‌توان نقش تأثیرگذار مطالعه تاریخ عاشورا و در كنار آن، بالابردن توان هنری و گرافیكی گرافیست‌ها را نادیده گرفت؛ چه پیشكسوتانی چون ابراهیم حقیقی یا جوانانی همچون محمدرضا دوست‌محمدی، فرم و معنا را به‌خوبی كنار هم گرد آورده‌اند.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی