تبیان، دستیار زندگی
هم اکنون نمایشگاهی از آثار هنرمدنان مکتب و جنبش سقاخانه در موزه معاصر تهران برپاست که علاقمندان می توانند تا 21آبان ماه سال جاری برای بازدید از آن به محل موزه معاصر واقع در خیابان کارگر شمالی مراجعه کنند. در این مقاله می توانید با این جنبش آشنا شوید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صف آرایی رنگ ها و نمادها در سقاخانه

درآمدی بر یك مكتب نقاشی ایرانی


 هم اکنون نمایشگاهی از آثار هنرمدنان مکتب و جنبش سقاخانه در موزه معاصر تهران برپاست که علاقمندان می توانند تا 21آبان ماه سال جاری برای بازدید از آن به محل موزه معاصر واقع در خیابان کارگر شمالی مراجعه کنند. در این مقاله می توانید با این جنبش آشنا شوید.


صف آرایی رنگ ها و نمادها در سقاخانه

هنوز اگر در كوچه پس كوچه های قدیمی همین كلانشهر قدم بزنیم با تورفتگی هایی در دیوار رو به رو می شویم كه با پنجره های مشبكی آراسته شده است. درون این طاقچه ها شمایلی از حضرت علی(ع)، امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) به چشم می خورد كه با پارچه های سبز و پنجه ها تزئین شده اند. بوی گلاب می دهند و قسمتی دارند برای روشن كردن شمع. در جلوی پنجره ها نیز شیرهای آب وجود دارد برای رفع تشنگی.

هر قوم و ملیتی برای خود نشانه هایی دارد كه با دیدن آن به معنایشان پی می برد. آلفرد نورث وایتهد از فیلسوفان پیشگام نوواقع گرایی، نمادگرایی را به عنوان یك مساله خاص زبان شناسی تحلیل نمی كند بلكه آن را از منظر فلسفی، معرفت شناسی  و جامعه شناسی مورد توجه قرار می دهد و می نویسد: «ذهن انسان هنگامی كه بعضی از عناصر تجربه او موجب آگاهی، باور و عواطف می شود، به نحو نمادگرایانه ای عمل می كند و آن ها را در رابطه با سایر عناصر تجربه خود به”كار می گیرد. مجموعه اول آن عناصر نمادها هستند و گروه بعدی بر معانی نمادها، دلالت می كنند. كاركرد ارگانیك آن یعنی انتقال از نماد به معنا، ارجاع نمادگرایانه نامیده می شود.»

سقاخانه نیز برای مردم این سرزمین نماد است. آب در آن نماد زندگی، جریان و حیات است و شمع نماد نور و روشنایی و قداست. رنگ سبز نماد پاكی و شمایل ها نماد مردان خدا و شجاعت. پنجه نماد دستان بریده یا قداست عدد 5 و یا پنج تن آل عبا.

اما هیچ كس فكر نمی كرد كه شاید روزی این نمادها، دخیل باشد در جنبشی كه بعدها كریم امامی به آن «مكتب سقاخانه» گفت. البته در اولین جنبش مدرن هنر ایران تنها سقاخانه دخیل نبود بلكه استفاده از دیگر فرم های سنتی ایرانی چون كلید، قفل، نگین انگشتری، مهر، اعداد، تصاویر نگارگری ایرانی، طلسم ها، حرزها، كاسه ها، الواح شمایل ها و ضریح های اماكن متبركه نیز رایج بود. مكتب قهوه خانه و پرده های عاشورایی نیز مورد توجه قرار گرفت.

خوشنویسی نیز در آثار به كار می رفت، البته خط در هنر ایرانی اسلامی به عنوان یك شناسه هویتی نیز جایگاهی ویژه دارد. پیشتازترین فرد از جنبش سقاخانه در استفاده از خط، حسین زنده رودی بود.

پرویز تناولی از مهمترین بنیانگذاران این جریان چنین نقل می كند: «روزی، حدود سال 1340، من و « حسین زنده رودی» به حضرت شاه عبدالعظیم رفتیم و آنجا توجه مان به تعدادی تصویر چاپی مذهبی كه برای فروش عرضه شده بود، جلب شد. در آن وقت ما هر دو در جست و جوی انواعی از مواد و مصالح ایرانی بودیم كه بتوانیم از آن ها در كار خود استفاده كنیم و آن تصاویر را خریدیم و به خانه بردیم. از سادگی فرم آنها، از تكرار نقش ها در آن ها و از رنگ های چشمگیر آنها، خوش مان آمد. نخستین طرح هایی كه «زنده رودی» با الهام از آن تصاویر كشید در واقع نخستین كارهای سقاخانه ای هستند.» و این گونه بود كه جنبش سقاخانه شكل گرفت.

حال با گذشت بیش از 40 سال از عمر این جنبش، موزه هنرهای معاصر تهران با گردآوری مجموعه عظیمی از آثار سقاخانه و نمایش آن، اولین جنبش مدرن ایرانی را كه با نگرش به جریان هنر مدرن جهان و با استفاده از منابع بومی، سعی در خلق هنری ملی و بین المللی داشت را به قضاوت بازدیدكننده می كشاند.

همزمان با تولد جنبش هنری سقاخانه در تهران، پایگاه هنری جهان از پاریس به نیویورك منتقل شده بود، سال 1340 هجری شمسی تقریباً همزمان با دهه 1970 میلادی در امریكا بود. زمانی كه هنر غرب، هنر مدرن را پشت سر گذاشته و وارد فضای پست مدرن شده، هنر ایران فضای مدرن را تجربه می كند آن هم توسط هنرمندانی كه خود را «نسل دوم هنرمندان نوگرای ایران» می نامند.

سقاخانه نیز برای مردم این سرزمین نماد است. آب در آن نماد زندگی، جریان و حیات است و شمع نماد نور و روشنایی و قداست. رنگ سبز نماد پاكی و شمایل ها نماد مردان خدا و شجاعت. پنجه نماد دستان بریده یا قداست عدد 5 و یا پنج تن آل عبا.

هنر نقاشی ایران كه به نگارگری شهره است، برای اولین بار تاثیرات هنر غرب را در دوره شاه عباس صفوی آن هم به شكل محدود تجربه می كند كه نمونه های آن را در آثار محمد زمان به خوبی می توان دید. پیش از او رضا عباسی هنرمند دربار صفوی، كمی از تاثیرات هنر اروپا را در آثار خود هویدا كرده بود، البته نقاشی های سقف كلیسای وانك در اصفهان توسط هنرمندان ارمنی جلفا و تابلوهای هدیه داده شده به دربار و درباریان هم بی تاثیر نبود.

پس از آن، میل به هنر غرب در آثار هنرمندان بعدی دوره قاجار به خوبی قابل تمییز است و با سفر هنرمندانی چون صنیع الملك و پس از آن كمال الملك به اروپا و بازگشت آنها، شیوه كاملاً غربی وارد ایران شد و هنرجویان به یادگیری آن پرداختند به طوری كه مكتب كمال الملك همچنان در هنر امروز پیروانی دارد.

اما تفاوت در اینجا بود كه هنر غرب شیوه، قواعد و مسیر خود را چندهزار سال پیموده بود كه به اولین ایسم خود یعنی امپرسیونیسم رسید و به قولی هنر مدرن خود را با ایسم هایی كه به سرعت زاده می شد آغاز كرد و با گذشت 100 سال پس از زاده شدن اولین ایسم، به پست مدرن رسید و این درحالی بود كه نقاشی ایران در مسیر خود از آنچه در نقاشی های مانی در كتاب ارژنگ به یادگار مانده تا اوج آن توسط جنید و كمال الدین بهزاد و بعدها میراث داران آنها، به ناگاه تغییر مسیر داد و خود را بدون آن تاریخچه هنر غرب، همراستا با آن كرد و به ناگاه، البته نه آنقدر به ناگاه، دست به شكل دهی جنبش هنری مدرن زد.

اما باز با این حال، جهان در حال تغییر بود و سبك ها و ایسم های هنری در پی هم می آمدند و ناگفته نماند كه گوگن پس از دیدن نگاره ها و قالی های ایرانی اظهار داشت «شرق ما را نجات داد»، هنرمندان نوگرای ایرانی نیز نیاز داشتند تا از این بازی عقب نمانند و هنر ایرانی را به شیوه ای مدرن، آنچه دنیای آن روز و امروز طالب بود، معرفی كنند؛ هم هویت ایرانی داشته باشد و هم اسلامی و هم با هنر جهان برابر. بنابراین جنبش سقاخانه شكل گرفت.

با این تاریخچه بود كه حسین زنده رودی، منصور قندریز، مسعود عربشاهی، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، ناصر اویسی، ژازه طباطبایی و پرویز تناولی، هنرمندان نوگرای ایرانی در دهه 1330 و 1340 شمسی در یك مسیر منسجم شروع به حركت كردند.

بنابراین در آثاری كه در موزه هنرهای معاصر از این هنرمندان به نمایش گذاشته شده، می توان تجربه و هوشیاری، خلاقیت و تنوع و تركیب بندی های قوی، آگاهی از رنگ، شناخت از هنر نگارگری ایران، نمادهای ایرانی، سمبل ها و نیز مطالعه هنر آن روزگار غرب را شاهد بود. آثاری كه تجربه های جهش یك باره هنر ایران را به نمایش می گذارد، جهشی كه به شكل فراگیر تاریخ هنر این سرزمین را ورق زد، چه به درست، چه به غلط، هنوز قضاوت آن زود است. اما نتیجه این جنبش و نیز هنرمندان نوگرای نسل اول ایران، هنرمندانی را تربیت كرد كه امروزه به آن ها نسل سومی گویند. هنرمندانی كه گاه از استادان خود پیشی گرفته و هوشیار تر قدم بر می دارند و این پیشی از استاد برای استاد ارزشمند است. اما آیا این اتفاق در هنر ایران كافی است؟ چرا آنچه زاده جنبش سقاخانه بود و جهان را به خود جلب كرد دیگر تولد نیافت؟ چرا ما دیگر جنبشی اینچنینی در هنر ایران نمی بینیم؟ شاید دلیل آن همان فردگرایی ایرانی در كار است كه زود از گروه و جماعت روی بر می گرداند و نمی تواند ادامه دهد. امروز موزه هنرهای معاصر تهران، آثار گروهی هنرمند را به نمایش گذاشته كه چه با یكدیگر موافق بودند و چه نبودند اما مسیر منسجم را پیمودند كه نتیجه اش همچنان باقی است و این درسی است برای نسل سومی ها كه با داشتن توانایی و امكانات بیشتر به چنین انسجام هایی برای اثرگذاری بر آیندگان نیاز دارند.

به اعتقاد آیدین آغداشلو «مكتب سقاخانه به خاطر رسیدن به هدفی شكل گرفت كه می خواست شاهین ترازویی را كه به سوی مدرنیسم غربی سنگین شده بود، دوباره متعادل كند. پس حاصل تركیبی شد از عناصر و نقش مایه های هنر عامیانه ملی و هنر مذهبی از یك سو، و مدرنیسم آزاد و تزیینی و گاهی انتزاعی غربی از سویی دیگر»، «مكتب سقاخانه كج هم رفت با سر هم كردن مقداری زلم زیمبو، نه توانستند به عمق مستور مانده یك سنت بصری قدیمی برسند و نه توانستند به حاصلی بیشتر از خرت و پرت های توریست پسند دست یابند.»

به گفته زنده یاد كریم امامی در مرداد ماه 1356، «واقع این است كه مكتب ها به خودی خود شاهكار خلق نمی كنند. شاهكارها را هنرمندان داخل یا خارج از مكاتب بر حسب توانایی های ذاتی خود پدید می آورند. مكتب ها تنها راه می گشایند و محیط را آماده می كنند. آثار ماندنی سقاخانه ای، در این میان، از دستاوردهای ماندنی دیگران نه كمتر است و نه بیشتر. آنچه مهم است روحیه ای است كه مكتب سقاخانه با خود آورد. مكتب «ملی» پیش از ظهور سقاخانه ای ها یك رویای آسمانی بود. سقاخانه ای ها نشان دادند كه با استفاده از مصالح آشنای دم دست، خیلی آسان تر می توان به این مكتب رسید».

و به اعتقاد آیدین آغداشلو «مكتب سقاخانه به خاطر رسیدن به هدفی شكل گرفت كه می خواست شاهین ترازویی را كه به سوی مدرنیسم غربی سنگین شده بود، دوباره متعادل كند. پس حاصل تركیبی شد از عناصر و نقش مایه های هنر عامیانه ملی و هنر مذهبی از یك سو، و مدرنیسم آزاد و تزیینی و گاهی انتزاعی غربی از سویی دیگر»، «مكتب سقاخانه كج هم رفت با سر هم كردن مقداری زلم زیمبو، نه توانستند به عمق مستور مانده یك سنت بصری قدیمی برسند و نه توانستند به حاصلی بیشتر از خرت و پرت های توریست پسند دست یابند.»

بخش هنری تبیان


منبع:

روزنامه ایران، نویسنده: صبا موسوی