تبیان، دستیار زندگی
افلاطونِ حکیم، منزل در کوی زرگران گرفته بود. از حکمت آن استعلام کردند فرمود که: تا اگر خواب بر چشم من غالب شود و از تفکر و مطالعه منع کند، آواز ادوات ایشان مرا بیدار گرداند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت های دهخدا


افلاطونِ حکیم، منزل در کوی زرگران گرفته بود. از حکمت آن استعلام کردند فرمود که: تا اگر خواب بر چشم من غالب شود و از تفکر و مطالعه منع کند، آواز ادوات ایشان مرا بیدار گرداند.

حکایت های دهخدا

رنج برای عالم شدن

افلاطونِ حکیم، منزل در کوی زرگران گرفته بود. از حکمت آن استعلام کردند فرمود که: تا اگر خواب بر چشم من غالب شود و از تفکر و مطالعه منع کند، آواز ادوات ایشان مرا بیدار گرداند.

بز اخفش

«بز اخفش» اصطلاحی است برای کسی که ندانسته به علامت تصدیق ، سر بجنباند. کسی را گویند که مطلبی را نفهمیده تصدیق کند. اصل این ضرب المثل از آنجاست که گویند «اخفش» شخصی زشت چهره بود که کسی با او مباحثه نمی کرد او بزی داشت که مسائل علمی را مانند همدرس بر آن تقریر می کرد و به گفته برخی تا بز مزبور آواز نمی کرد همچنان تقریر می نمود و آواز کردن او را دلیل تصدیق می پنداشت و این معنی مثل شد.

می گویند مردی خروسی دزدید چون می خواست به راه خود رود صاحب خروس سر رسید و دزد ، خروس را در زیر قبای خود پنهان کرد اما دم آن بیرون ماند. پس از آن او در برابر پرسش های صاحب خروس قسم می خورد که خروس او را ، او ندزیده است.

قَسمت را باور کنم یا دم خروس را؟

می گویند مردی خروسی دزدید چون می خواست به راه خود رود صاحب خروس سر رسید و دزد ، خروس را در زیر قبای خود پنهان کرد اما دم آن بیرون ماند. پس از آن او در برابر پرسش های صاحب خروس قسم می خورد که خروس او را ، او ندزیده است. صاحب خروس که دم خروس خود را از زیر قبای او دید به او گفت: قسمت را باور کنم یا دم خروس را؟ و این جمله برای کسی به کار می رود که جرمی و گناهی مرتکب می شود و با وجود اینکه آثار جرم نزد او پیداست باز قسم می خورد و انکار می کند که او مرتکب جرم نشده است.

ابوعیناء

در زمان نابینایی او شخصی نزد او آمد . ابو عیناء از او پرسید: کیستی؟

گفت: یکی از فرزندان آدم .

گفت: خدا تو را طول عمر دهاد . من گمان می بردم دیری است که نسل آدم برافتاده است!

عمل به نذر

«ثوّاب» نام مردی است که او را به اطاعت مثل زنند. "اطوع من ثوّاب یعنی فرمانبردارتر از ثواب"

گویند او به سفری یا جنگی رفت و مفقود الخبر گردید.زن وی نذر کرد که اگر بازآید مهار شتر در بینی او کرده، کشان کشان تا مکه ببرد. چون وی باز آمد و  نذر زن خود را بدانست به همان صورتی که زنش نذر کرده بود به زیارت خانه خدا رفت.

بخش ادبیات تبیان


منبع: وبلاگ باغ ادب؛ با اندکی تغییر و ویرایش به نقل از: کتاب حکایت های دهخدا( گزیده ای از حکایت های تربیتی از لغت نامه دهخدا) ، گزینش و تدوین: محمدحسین صفاخواه