تبیان، دستیار زندگی
هم اکنون، در جنوب شهر تهران، به سوی شهر ری، در زمین های مشهور به منصور آباد، در محلّه ای که اکنون جزو منطقه ی بیستم شهرداری تهران محسوب می شود، بقعه ای به نام «جوانمرد قصّاب» هست که قدیم تر از عهد فتحعلی شاه قاجار نباید ساخته شده باشد....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جوانمرد قصّاب

قسمت اول:

جوانمرد

در روزگاران گذشته که اصناف پیشه ور ایران پیرو فتوت یا آیین جوانمردی بودند، اصناف در رساله هایی که برای آموزش قوانین و اعتقادات وآداب خود به تازه کاران و شاگردان می نوشتند، پیشه و آیین خود را به یکی از پیامبران یا اصحاب پیامبر اسلام(ص) یا اشخاصی افسانه ای منسوب می کردند؛ و شرح می دادند که نخستین بار چه کسی پیشه ی آنان را بنیاد نهاد. جوانمردان صنف قصّاب پیر و پیشوای خود را شخصی به نام «جوانمرد قصّاب» می دانستند. چنان که در برهان قاطع، فرهنگ لغتی که در قرن یازدهم هجری در هند تألیف شده است، زیر واژه ی «جوانمرد» آمده است که: «پیر صنف قصّاب است».

هم اکنون، در جنوب شهر تهران، به سوی شهر ری، در زمین های مشهور به منصور آباد، در محلّه ای که اکنون جزو منطقه ی بیستم شهرداری تهران محسوب می شود، بقعه ای به نام «جوانمرد قصّاب» هست که قدیم تر از عهد فتحعلی شاه قاجار (حک: 1212-1250 ق.) نباید ساخته شده باشد. به مناسبت این بقعه، محله اطراف آن نیز جوانمرد قصّاب نام گرفته است. جوانمرد قصّاب برای مردم این محل معروف است به اینکه یار امیرالمؤمنین علی(ع) بوده؛ و مزار او را مانند اماکن متبرکه زیارت می کنند. در شهرها ومکان های دیگر ایران هم مقبره هایی به نام جوانمرد قصّاب وجود دارد و این ها آدمی را به گمان وا می دارد که شاید جوانمرد قصّاب شخصیت تاریخی ناشناخته ای باشد. گفتنی است که مقبره های جوانمرد قصّاب در قرون گذشته نیز مشهور بوده است. در قرن هشتم، حمدالله مستوفی (متوفی: 750 ق.) از مدفن او در ری یاد کرده، که ظاهراً همان جایی است که اکنون در جنوب تهران بقعه ی جوانمرد قصّاب بر پاست؛ اما عبد الرزاق سمرقندی ؛ مورخ قرن نهم هجری، در ذکر وقایع سال 864 ق. از مدفن جوانمرد قصّاب در سرخس سخن گفته است. در قرن نهم ، مولانا حسین واعظ کاشفی سبزواری در فتوّتنامه ی سلطانی، مفصّل ترین کتاب کهن فارسی درباره ی آیین جوانمردی، نام جوانمرد قصّاب را عبدالله و پدرش را عامر بصری ذکر کرده و او را از ملازمان محمّد حنفیه (متوفی: 81 ق.) فرزند امام علی(ع)، و نیز از «هفده کمر بسته ی» مولی علی(ع) دانسته است. جوانمردان در آیین تشرّف به جوانمردی میانِ خود را با کمربندی خاصّ به نام «شدّ» (=شدّه=رشته) می بستند و معتقد بودند که شاهِ مردان، علی(ع) ، هفده تن را به جوانمردی مشرّف گردانید و با دستان خود برخی از آنان را کمر بست. واعظ کاشفی همچنین می گوید که سلّاخان سندِ رسمیت و اعتبار پیشه ی خود را با انتساب به جوانمرد قصّاب باید درست کنند زیرا که در روز واقعه ی غدیر خم حضرت امیر(ع) گوسفند قربانی کرد و جوانمرد گوسفند را سلّاخی نمود. نخست حضرت امیر(ع)، خود، گوسفند را پاره کرد و آن کار را به جوانمرد واگذار فرمود.

جوانمردان در آیین تشرّف به جوانمردی میانِ خود را با کمربندی خاصّ به نام «شدّ» (=شدّه=رشته) می بستند و معتقد بودند که شاهِ مردان، علی(ع) ، هفده تن را به جوانمردی مشرّف گردانید و با دستان خود برخی از آنان را کمر بست.

با این حال، هیچ اطلاع تاریخی از شخصی به نام عبدالله بین عامر بصری، مشهور به جوانمرد قصّاب، در دست نیست. شاید این نام از نامِ عبد الله بن کُرَیزبن ربیعه ی اموی، بر ساخته شده باشد که در عهد خلافت عثمان، حاکم بصره بود و نقل است که علی(ع) درباره ی او فرمود: «ابن عامر سیّد فتیان قریش است».

محمد علی یزدی شاهرودی، یکی از درویشان خاکسار دوره ی قاجاریه، در رساله ای که در سال های 1317-1315 ق. درباره ی اصناف نوشته، گفته است که علی(ع) در یمن سه کس را میان بست که سومی نُصَیر (یا نَصیر) قصّاب اصفهانی مشهور به جوانمرد قصّاب بود و قصّابان سلسله ی سند صنف خود را به او و به حضرت ابراهیم(ع) می رسانند. اما چنین نامی نیز شناخته نیست. در فتوّت نامه ها و رسائل اصناف عربی نیز نام جوانمرد قصّاب ذکر شده است اما غالباً به صورت: «جومرد القصِاب».

در فتوّت نامه ی سلطانی نخستین کاربرد و ساخت برخی از جامه ها و ابزارهای خاصّ قصابان و سلّاخان، نظیر پیش آویز، که ابزاری شبیه قَناره (قِنّارَه) بوده است و به آن گوشت می آویخته اند، کاردمال، که ظاهراً کارد را با آن تیز می کرده اند، و تَنوره، که گونه ای پیش بند بوده، به جوانمرد قصّاب منسوب است.

با این حال، در برخی از فتوّت نامه های کهن تر  مانند فتوّت نامه ی مولانا ناصری، از قرن هفتم، قصّابان از اصنافی بر شمرده شده اند که شایسته ی فتوّت داری نیستند. اما، نکته ی قابل توجه اینکه در قصّه های عیاری که سخن از جوانمردی و خلق و خوی عیاری است، معمولا یکی از قهرمانان، عیاری است که پیشه ی قصّابی دارد. در سمک عیار، که ظاهراً کهن ترین این گونه قصّه ها است، عیاری به نام «جنگجوی قصّاب» که در عیاری و جنگاوری ممتاز است، از «سرخ علمان» و شادی خورده ومرید و شاگرد سمک عیار است.

تصویر

در قرن نهم، در داراب نامه ی بیغمی، در بخشی که پهلوانان و عیاران ایران به دمشق وارد می شوند، سخن از قصّابی به نام «جواندوست قصّاب» است که دعوی جوانمردی داشت و بسیاری از جوانمردان دمشق در خدمت او بودند. یاران جوانمرد او نیز همگی قصّاب بودند و تو گفتی که او پیشوای جوانمردان این صنف بوده است. جواندوست قصّاب که به رسم اهل فتوّت در غریب نوازی ویاری پهلوانان ایرانی جان فشانی می کند، عیار است و فنون عیاری را نیک  می داند.

با عنایت به این روایت ها به نظر می رسد که در روزگاران کهن به گونه ای صنف قصّاب با آیین عیاری و جوانمردان جنگجوی در پیوند بوده است و بر همین اساس داستان جوانمرد قصّاب برساخته شده و مشهور گشته است، هر چند که در برخی از فتوّت نامه ها، با تأثر از فقه اسلامی که پیشه ی قصّابی را مکروه دانسته، این صنف از فتوّت به دور دانسته شده است.

ادامه دارد...


مهران افشاری

تنظیم : بخش ادبیات تبیان