تبیان، دستیار زندگی
از توی قفسه ی در هم کتاب قصه ها برش می دارم. بر می گردم به کلاس و بدون هیچ مقدمه ای شروع می کنم به خواندنش. من برنده شدم. دارند گوش می دهند. همه شان...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معجزه ای به نام قصه...

معرفی کتاب کودک: جوراب پشمی

صدای جیغ و دادشان همه جا را گرفته. معلم ندارند. می روم سر کلاسشان و شروع می کنم به حرف زدن. به جمله ی دوم رسیده و نرسیده پچ پچشان توی گوشم زنگ می خورد...

معجزه ای به ام قصه...

شستم خبر دار می شود که اشتباه شروع کرده ام و خودم سنگین و رنگین بحث نچسبم را جمع می کنم و با محبت می پرسم:" بچه ها دوس دارید راجع به چی حرف بزنیم؟"

یکی دو تا شان موضوعاتی می پرانند. از اینکه چرا فلان برنامه دیگر پخش نمی شود تا کارتهای بازیشان و... هر موضوعی را قبول می کنم صدای یک عده شان در می آید... بدتر اینکه شروع می کنیم و در جمله سوم همان صدای پچ پچ معروف... عجب بساطی است... از کلاس می آیم بیرون.

معجزه ای به ام قصه...

می روم به کتابخانه. از توی قفسه ی در هم کتاب قصه ها برش می دارم. بر می گردم به کلاس و بدون هیچ مقدمه ای شروع می کنم به خواندنش. من برنده شدم. دارند گوش می دهند. همه شان.

کتاب را کانون پرورش فکری چاپ کرده بود. به نام جوراب پشمی. نوشته ی فروزنده خداجو. با نقاشی هوشنگ محمدیان. داستان یک پسر بچه که پدر کفاش اش با سختی برای گرداندن زندگی شان کار می کند. سرمای زمستان رسیده و دوستش اکبر که از تب زمستان سال قبل شل شده دوباره مریض می شود. پسرک در راه مدرسه، که حالا بخاطر مریضی اکبر تنها طی اش می کند، جوراب پشمی ای را می بیند و باقی ماجرا به تلاش های او برای جمع کردن پول جوراب پشمی می گذرد. بالاخره پول جوراب جمع می شود و پسرک که به دیدن اکبر رفته بعد از شنیدن اینکه دکتر به اکبر اجازه داده به شرط پوشیدن لباس گرم (چیزی که در بساط فقر آن ها پیدا نمی شود) به مدرسه بیاید جوراب پشمی را به اکبر هدیه می دهد.

معجزه ای به ام قصه...

قصه ی کتاب قصه ی ساده ای ست متناسب با تاریخ نگارشش (چاپ اول 1362). اما مزیتش علاوه بر پرداختن به مساله فقر و فدارکاری، امکانی است که من اسمش را می گذارم: امکان جانشین شدن. چند بار وسط قصه کتاب را بستم و خواستم بچه ها بگویند اگر به جای پسرک بودند، یا پدرش، یا اکبر و... چه می کردند چه باید بکنند و... .

کتاب را به شما معرفی کردم شاید به درد شما هم بخورد.