تبیان، دستیار زندگی
مشکل دوزبانگی در مورد کودکانی مطرح است که در سنین زبان آموزی به طور هم زمان در معرض یادگیری دو زبان قرار می‌گیرند. این مشکل در شهرهای بزرگ صنعتی شایع‌تر است زیرا مردم این شهرها مایل هستند با بیش از یک زبان صحبت کنند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همه چیز درباره دوزبانگی

مشکل دوزبانگی در مورد کودکانی مطرح است که در سنین زبان آموزی به طور هم زمان در معرض یادگیری دو زبان قرار می‌گیرند. این مشکل در شهرهای بزرگ صنعتی شایع‌تر است زیرا مردم این شهرها مایل هستند با بیش از یک زبان صحبت کنند..

علت اینکه دوزبانه بودن برای کودک مشکلاتی را فراهم می کند به این خاطر است که؛ زمانی که کودک در معرض زبان‌آموزی قرار دارد و هنوز یک زبان به طور کامل در او شکل نگرفته مجبور است به زبان دوم بیندیشد و در آن واحد تفکرش را در دو قالب متفاوت قرار دهد و چون واژگان دو زبان با هم متفاوت‌اند، لذا کودک در استفاده از این واژه‌ها دچار تعارض و تردید می‌شود و در نتیجه یا به صورت اشتباه از آن استفاده می‌کند و یا برای اجتناب از اشتباه اصلا واژه‌ای را به زبان نمی‌آورد.

مجموع این عوامل دست به دست یکدیگر داده و  رشد گفتار و زبان و مهارت یافتن کودک در این زمینه را با مشکل مواجه می‌کند. مشکل این کودکان در زمان ورود به مدرسه تشدید می‌شود زیرا آنها نه به زبان مادری خود تسلط کافی دارند و نه به زبان رایج در جامعه خود؛ و به جای اینکه واقعا دو زبانه باشند بی‌زبان هستند.

این کودکان در زمان ورود به مدرسه نه تنها مشکلات گفتاری بلکه اشکالاتی در خواندن و نوشتن نیز دارند نسبت به کودکان دیگر از واژگان کمتری برخوردارند و تلفظ آنها نیز معمولا  مانند تلفظ استاندارد صداهای آن زبان نیست. این نوع اختلال را نوعی معلولیت آموزشی - اجتماعی می‌دانند.

اولین زبان، دارای ریشه‌ای عمیق در انسان است. با این همه هستند کودکانی که در سنین زبان آموزی دو زبان را با هم یاد می‌گیرند و هیچ مشکلی نیز پیدا نمی‌کنند. دلیل این تفاوت را می‌توان در میزان هوش این کودکان و طرز برخورد والدین و اطرافیان و نیز خود کودک نسبت به آموزش و به کارگیری زبان دوم دانست. نظر اغلب دانشمندان این است که هر چه سن کودک کمتر باشد فراگیری زبان دوم آسان تر می‌باشد و این به علت انعطاف پذیری فوق العاده ذهن کودک در سنین پایین است ولی به عوامل دیگر موثر در این امر نیز بایستی توجه کافی نمود.

به پدران و مادران توصیه می‌شود در آموختن چند زبان به کودک، زبانی را برگزینند که خودشان بیشترین تسلط را به آن دارند چون در غیر این صورت نمی‌توانند آن را به خوبی به کودک خود بیاموزند. پیوند عاطفی با زبان نقش مهمی در یادگیری آن ایفاء می‌کند.

همه چیز درباره دوزبانگی

کودک باید بتواند با زبان مورد نظر پیوند عاطفی برقرار کند بنابراین پدران و مادرانی که قصد دارند با انگیزه‌های روشنفکرانه کودکان خود را به شیوه چند زبانه تربیت کنند ممکن است به موفقیت چندانی دست نیابند. موفقیت در مدرسه هم نمی‌تواند دلیل کافی برای گرایش به آموزش چند زبان مختلف به کودک باشد.

توجه شود که کودکان را نباید وادار به آموختن زبان کرد. ارتباط با زبان جدید نباید لزوما از دوران نوزادی آغاز شود این کار را می‌توان از دوران کودکستان نیز آغاز کرد که طی آن کودک می‌تواند فراگیری زبان دیگر را آغاز کند. از دید کارشناسان باید تربیت چند زبانه را در زندگی روزمره جای داد و از کاربرد صرف آموزشی واژه به واژه و غیرزنده زبان در قالب پرسش و پاسخ خودداری کرد.

زبان جدید باید برای کودک آنقدر تکرار شود تا او به آرامی آن را فرا گیرد. نکته مهم تربیت و نظام‌مندی این یادگیری برای کودک و والدین اوست. توقع بی‌جا از خردسالان در یادگیری چند زبان سودمند نیست زیرا در این صورت ممکن است فشار یادگیری و تجربه منفی در فراگیری زبان خارجی باعث بروز دشواری‌هایی در فرایند آموختن کودک شود.

پرسشی که زیاد مطرح می شود این است که آیا مغز فرد دوزبانه متفاوت از مغز یک انسان تک زبانه عمل می کند یا نه؟

صورت علمی پرسیدن این مطلب این گونه است که آیا در یک انسان دوزبانه درمقایسه با تک زبانه، زبان به گونه ای دیگر سازماندهی وپردازش می شود؟

حداکثر افراد راست دست، نیمکره سمت چپ مغز کار پردازش زبانی را به عهده دارد. مدارکی وجود دارند که ادعا می کنند در یادگیری زبان دوم، به خصوص در بزرگسالان کار پردازش زبانی بیشتر مربوط به نیمکره راست است درحالی که که فراگیری زبان اول بیشتر مربوط به نیمکره سمت چپ است. با افزایش مهارت در زبان دوم مشارکت نیمکره سمت راست کاهش ومشارکت سمت چپ افزایش می یابد.

همه چیز درباره دوزبانگی

تحلیل های کمی از داده های موجود نشان می دهد که نیمکره سمت چپ کار پردازش زبانی را هم در افراد تک زبانه وهم در افراد دوزبانه کاملا به دست می گیرد وتمایز (اختلاف) میان آن دو یک قانون کلی نیست بلکه استثنا خواهد بود.آن طور که به نظر می رسد افراد دوزبانه وتک زبانه در فرآیندهای عصب شناختی متفاوت نیستند و تفکیک زبانی مغزشان نیز مشابه است.مساله ای، تصویر ذهنی دوزبان دوزبانه وپردازش زبانی که از چنین تصویری نشات می گیرد به هم ربط می دهد. ادله نشان می دهند که هم حافظه مجزا و هم حافظه مشترک دوزبان در مغز فرد دوزبانه وجود دارند وبه این نظر منتهی می شود که افراد دوزبانه، دارای حافظه زبانی برای هر یک از دوزبان ویک حافظه مفهومی کلی (عمومی) هستند. کانال های ارتباط مستقیم و محکمی بین این حافظه های مجزا وجدا وجود دارند. کانال های ارتباطی میان دوزبان، در برگرنده سیستم های ارتباطی وترجمه ای وتصاویر مشترک درحافظه مفهومی در نقش میانجی گر هستند.

علاوه براین سخن گویان در سطح مختلف مهارت زبانی ویا در هر مرحله از یادگیری از لحاظ ارتباط صریح و تعداد کانال های ارتباطی میان دوحافظه مجزا در پردازش زبانی با یکدیگر فرق دارند. مثلا کسانی در هر دوزبان مهارت بالایی دارند مستقیما از یک مفهوم به زبان مقصد می روند در حالی که کسانی در زبان دوم مهارت کمتری دارند از زبان اول در نقش میانجی استفاده می کنند. همچنین تعاریف کلی دوزبانگی، کسانی را که زبان دوم را گفتاری یا نوشتاری یا هر دوصورت می فهمند ونه لزوما به آ ن صحبت می کنند ونه می نویسند، نیز در برمی گیرد.

افراد چندزبانه، زبانی که بدان مکالمه می کنند براساس چند عامل انتخاب می کنند نوع فردی که با او روبرو هستند (اعضای خانواده، همکلاسی ها، همکاران، افراد مافوق، دوستان، مغازه دار، مقامات، پرسنل حمل ونقل، همسایگان) موضوع مکالمه

(مسایل خانواده، تکلیف مدرسه، یاست، سرگرمی) مکان ووضعیت اجتماعی (در منزل، در خیابان، در کلیسا، دراداره، موقع ناهار، دریک سخنرانی، در مذاکرات تجاری) ونوع ارتباطشان با مخاطب(خویشاوندان، همسایگان، همکاران، افراد بالادست وزیردست) به هر شکل موارد پیچیده تر هنگامی است که دوفرد دوزبانه با پیشینه زبانی یکسان باهم صحبت می کنند ودر طول مکالمه از زبانی به زبان دیگر می روند. این مساله به نام تغییر رمز شناخته شده است.

فرآید تصمیم گری فرد دوزبانه را در انتخاب زبانی وتغییر رمز نشان می دهد.یک نظریه متداول وجود دارد که افراد دوزبانه به خاطر عدم توانایی بیان منظور خودشان به طور رضایت بخشی دریک زبان دست به تغییر رمز می زنند این مساله تاحدی درست است، خصوصا هنگامی که فرد دوزبانه برای یک لحظه با کمبود واژگان مواجه می شود.

به هر شکل تغییر رمز در میان افراد دوزبانه عملی بسیار رایج است که صورت های متفاوتی دارد. یک داستان بلند به چند بخش تقسیم می شود که به زبان های متفاوتی بیان می شوند. جملات با یک زبان آغاز می شود وبا زبانی دیگر پایان می یابند، کلمات وعبارات از زبان های متفاوت جایگزین یکدیگر می شوند زبان شناسان توجه زیادی صرف مطالعه تغییر رمز کرده اند.

نشان داده شده است که تغییر رمز شامل کنترل (استفاده) ماهرانه قسمت های مشترک دویا چند دستور زبان می شود و عملا هیچ نمونه ترکیب نادرست دستوری دوزبان در تغییر رمز – بدون توجه به توانایی فرد دوزبانه – وجود ندارد.برخی محققان ادعا می کنند تغییر رمز، یک روش گسسته تکلم است که در یک دستور زبان همراه با تغییر رمز نشات می گیرد.

یک بعد حایز اهمیت دستوزبان تغییر رمزی این است که دوزبان دخیل، در جمله سازی نقش یکسانی را بازی نمی کنند. چنان که انتظار می رود یک زبان ساختار دستور زبان را تنظیم می کند وزبان دیگر موضوعات خاصی را برای تطبیق با این ساختار فراهم می کند. بنابراین تغییر رمز ترکیب ساده ای از دو مجموعه قواعد دستوری نیست بلکه تلفیق دستور یک زبان در زبانی دیگر است. سخنگویان دوزبانه که دارای سطوح مختلف مهارت زبانی در دوزبان هستند یا به دوگونه متفاوت زبان سخن می گویند، طبق نیاز خویش تغییر رمز می دهند.

وجود احتمالی دستور زبان تغییر رمز، دیدگاه سنتی را که فرد دوبانه را به عنوان دوفرد تک زبانه در یک شخص قلمداد می کرد زیر سوال می برد.

یک اثر نظریه "دوفرد در چهره یک شخص" آن است که افراد دوزبانه اغلب برحسب مهارت زبانی با افراد تک زبانه مقایسه می شوند. مثلا برخی پژوهشگران اعلام کرده اند که کودکان دوزبانه در مقایسه با همرده های تک زبانه خود دایره لغت کمتر و دستور زبان ساده تری دارند. در عین حال توانایی آنها در بهره گیری از شباهت ها وتفاوت های دومجموعه قواعد دستوری برای انجام کار تغییر رمز قانون مند ومناسب محسوب نمی شود.

همه چیز درباره دوزبانگی

در برخی از مطالعات تجربی روانشناسی زبان، تحقیقاتی بدون توجه به این امر که افراد دوزبانه، زبانشان راتحت شرایط متفاوت وبرای اهداف متفاوت یاد می گیرند و در موقعیت های متفاوتی با افراد متفاوتی به کار می برند انجام نشده است لذا اهمیت دارد که تاکید بورزیم افراد دوزبانه یک نمای (نیم رخ) منحصر به فرد زبانی و روانشناسی دارند.

هر دو زبان پیوسته در حالت های فعال هستند. آنان قادرند دانش واطلاعات زبانی خویش را طبق بافت فرا بخوانند و رفتارشان را با عمل موجود وفق بدهند.

علاوه بر کاربرد اجتماعی تغییر رمز، برخی از افراد دوزبانه مرتبا صدایشان را از زبانی به زبان دیگر برحسب شرایط شغلیشان عوض می کنند. مثلا مترجمان شفاهی ومترجمان کتبی به عنوان کار روزمره بین دوزبان تغییر وضعیت می دهند آنان از طریق تکرار یک پیام به یک زبان _ چه شفاهی وچه کتبی – این کار را انجام می دهند که در اصل به زبان دیگر بوده است. آنها تمایل دارند به جای ادغام دوزبان در یک جمله، در سطح جمله ترجمه کنند. اغلب، به مترجمان حرفه ای شفاهی و کتبی به چشم افراد خاصی نگاه می کنیم که مهارت های زبانی پیشرفته ای در هر دوزبان دارند.

در حقیقت کمتر مترجمانی پیدا می شوند که در دوزبان کاملا یکسان باشند. همیشه مترجمان شفاهی، یک زبان را فعالانه وبه آسانی هرچه تمام تر به کار می برند. در حلی که زبان دیگر را کاملا می فهمند اما در تکلم ضعیفتر هستند آنها تعلیم می بینند تا از حالت مجهول به معلوم ترجمه کنند و نیز به سرعت، به نحوه صحیح بیان عبارات فکر می کنند و کلمات را از حوزه معنایی محدود خلق کنند.

گروه دیگر از افراد دوزبانه خود را سرگرم تولید زبان دووجهی کرده اند. این مساله افراد دوزبانه گفتاری – نشانه ای است. که علاوه بر وجه گفتار از وجه دستی – بصری نیز در ارتباط روزانه استفاده می کنند.

آنها یک مشخصه خاص دارند، مثلا دروجه متفاوت، به دوزبان اجازه می دهد همزمان تولید شوند. به عبارت دیگر یک نفر همزمان می تواند سخن بگوید و از زبان اشاره استفاده نماید. تحقیقات نشان داده اند که تولید چنین دو وجهی همزمان با استفاده از واژگان هر دوزبان یک مجموعه قواعد دستوری زبان گفتاری امکان دارد.


مرکز یادگیری سایت تبیان

تهیه: نسیم گوهری - تنظیم: داودی