تبیان، دستیار زندگی
آیا تله موش فقط قاتل موش است؟...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تله موش
تله موش

روزی موشی از داخل شکاف دیوار خانه، کشاورز و همسرش را دید که بسته ای را باز می کنند.

موش با خود فکر کرد: حتماً غذای خوشمزه ای داخل آن جعبه است!

وقتی جعبه باز شد، شگفت زده شد. داخل جعبه یک تله موش بود.

وحشت زده به داخل حیاط دوید و خود را به مرغداری رساند، در حالی که فریاد می زد: داخل خانه یک تله موش است.

مرغ که داشت چرت می زد قد قدی کرد و گفت: خوب تله موش است که تله موش است به ما چه؟ تله موش قبر موش هاست با مرغ ها کاری ندارد. پس مواظب خودت باش. موش به سمت آغل گوسفند رفت و گفت: داخل خانه یک تله موش است. داخل خانه یک تله موش است. گوسفند سرش را تکان داد و گفت: من برای تو متأسفم. اما چون به من مربوط نیست. کاری هم نمی کنم.

موش نگاهی به گاو انداخت و گفت: داخل خانه یک تله موش است.

گاو گفت: راست می گویی آقای موش. خیلی بد شد. برایت متأسفم. اما راستش زیاد به من مربوط نیست.

موش غمگین به داخل خانه اش بازگشت و در حالی که به تله موش جلوی سوراخ  زل زده بود، به خواب رفت.

نیمه شب صدای بسته شدن تله موش در خانه پیچید. زن کشاورز برای دیدن تله کورمال کورمال به سمت آن آمد. چون خیلی تاریک بود متوجه نشد داخل تله دُم یک مار بزرگ گیر کرده است.

تله موش

دستش را برد طرف تله و مار دست او را نیش زد. زن جیغ بلندی کشید و کشاورز هراسان بیدار شد و او را به بیمارستان برد.

صبح روز بعد کشاورز به خانه برگشت. همسرش تب کرده بود و دکتر خواسته بود برایش سوپ مرغ بپزد. به همین دلیل کشاورز مرغ را کشت و برای همسرش سوپ پخت.اما بیماری همسر کشاورز خوب نشد و همسایه ها و دوستان و آشنایان برای ملاقات او آمدند. کشاورز مجبور شد برای سیر کردن شکم میهمانان گوسفند را نیز سر ببرد. حال همسر کشاورز هر روز وخیم تر شد تا این که از دنیا رفت.

او را به خاک سپردند و برای برگزاری مراسم ختم، کشاورز گاو را قربانی کرد. موش تمامی این ماجراها را از شکاف دیوار نگاه می کرد و غصه می خورد و با خود می گفت: من که به آن ها هشدار داده بودم کشاورز یک تله موش خریده است!

مرکز یادگیری سایت تبیان- تنظیم: شکوفه باصری