تبیان، دستیار زندگی
در نسبت میان آدمی و زمان حداقل پنج امکان برای آدمی گشوده می شود که هر یک در تحقق حقیقت آدمی و ظهور هویت حقیقی او موثرند. این پنج امکان عبارتند از:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلبه و زمان 2
طلبه

قسمت اول را اینجا ببینید

در نسبت میان آدمی و زمان حداقل پنج امکان برای آدمی گشوده می شود که هر یک در تحقق حقیقت آدمی و ظهور هویت حقیقی او موثرند. این پنج امکان عبارتند از:

1. زمانمندی

آدمی موجودی «زمانمند» است یعنی داشتن زمان از ویژگی های آدمی است. به عبارت دیگر این انسان است که همه چیز را در زمان و بواسطه زمان درک می کند و در شرایط عادی درک پدیده های بی زمان و غیر زمانی برای او بسیار سخت و حتی گاهی ناممکن است مگر آنکه از زمان خارج شد؛ چنانچه مولانا می گوید:

جمله تلوین ها ز ساعت خاسته ست                رَست از تلوین که از ساعت برَست

چون ز ساعت ساعتی بیرون شوی             چون نماند، مَحرم بی چون شدی (1)

بنابراین زمانی بودن، زمانی دیدن و در پرتو زمان زندگی کردن از امتیازات و اختصاصات آدمی است که در این دنیا و زندگی این دنیایی قابل انفصال نیست چنانکه حضرت امیر(ع) در خطبه حمام به زمانمندی انسانها اشاره نموده است:

«لولا الأجل الّذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفۀ عین»

2. اجل مندی

بی شک زمانی که سخن از «مقوله زمان» به میان می آوریم یک چشم به آغاز و یک چشم به پایان آن داریم یعنی بودن میان آغاز و پایان. چنانچه امیرالمومنین(ع) «مقوله متی» را در میان «مقوله مِن» و «مقوله إلی» معنادار می داند:

«رحم الله عَلم[عرف] من أین، متی أین و إلی أین»

یعنی زمانمندی اکنون انسان و درک زمان، منوط به مبدأ و معاد انسان دارد. بنابراین اجل مندی از دیگر ویژگی های انسان در نسبت با زمان است. از این رو واژه اجل بار معنایی بسیار گسترده ای را در قرآن کریم دارد. قرآن اجل را ویزگی انسان بر می شمارد:

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ (2)

و جوامع انسانی را نیز اجل دار ذکر می کند:

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ (3)

مفهوم زمان را می توان در اجل و ابدیت یافت و پیش شرط آن اشراف و درک کامل ابدیت است. برای این منظور باید به ابدیت ایمان یافت. بنابراین زمانمندی و نسبت با زمان داشتن ما را به پایان و نتیجه می خواند و اجل را روشنتر متصور می سازد از این رو هرکس نسبت بیشتری با زمان داشته باشد، نگاه دقیق تر، عمیقتر و آگاهانه تری نسبت به نتیجف، پایان کار و مرگ دارد.

3. حرکت مداری

نکته دیگری که در «مقوله زمان» نهفته است سیر و حرکت است. در چنين ديدگاهى، مجموع جهان، حركتى بنيادين است و اين حركت و تحول، عين هستى و هويت آن است. از این رو، زمان، نمایانگر شدن آدمی است. یعنی از نبود به بود؛ از ندانستن به دانستن؛ از نداشتن به داشتن؛ و خلاصه از قوه به فعل. بنابراین اگر زمان نبود زندگی معنا نمی یافت؛ زندگی در شدن ها، افت و خیزها، ریزشها و رویش ها شیرین و دلنشین می شود. لذا انسانی که نسبت با زمان دارد متحرک¬تر، امیدوارتر و پر جنب و جوش تر است. زیرا زمان‌ از جنس‌ حركت‌ است‌، حركت‌ براي‌ خلق‌ معنا، آفرينش‌ معنا، پيمودن‌ نقطه‌يي‌ تا نقطه‌ي‌ ديگر، از نقطه‌ي‌ مبدا تا نقطه‌ي‌ مقصد. زمان‌ در اين‌ فاصله‌ نهفته‌ است‌ و با پيمودن‌ اين‌ فاصله‌ معنا است‌ كه‌ تجلي‌ مي‌يابد، تبلور پيدا مي‌كند و سرانجام‌ به‌ تحليل‌ مي‌رسد


منابع:

1.  (دفتر سوم 2074-2075).

2. انعام/2.

3. اعراف/34.


نوشته سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه