نقد فقه بدون تخصص ممکن است؟! (٤)
نقدی بر گفت و گوی آقای محسن رنانی با عنوان «خطای ترکیب» - بخش پایانی
نوشته: استاد ابوالقاسم علیدوست
بخش قبلی را اینجا ببینید
اتکای فقه به مردم، آسیب نیست
ملاحظه کنید، «همین فقه موجود شیعه اصولی که بعد از صفویه در ایران فربه شده است… ». پس ایشان قبول دارد فقه شیعه اصولی است. در اینجا اذعان میکند اصولی است. «مشکل دیگر محافظهکاری فقهاء است؛ یعنی در برخی موارد فقهاء به احکام جدیدی میرسند، محافظهکاری نمیگذارد سنتشکنی کنند احکام جدید و سازگار با دنیای مدرن اعلان کنند که این به دلیل وابستگی نظام اقتصادی دستگاه فقاهت به وجوهات عامه است» اولاً این قسمت آخر خیلی عجیب است که ما فقاهتی که همیشه متکی به مردم بوده و دولتی نبوده، از دولت حقوق نمیگرفته، ردیف بودجه نداشته، این را به عنوان یک آسیب مطرح کنیم. شما اگر میخواهید منصفانه قضاوت کنید و فرضاً قضاوتتان درست است، جهت مثبتش را هم بگویید تا دانشجویی که این را میخواند، طلبهای که میخواند، آن طرفش را هم ببیند.
وابستگی به وجوه عامه یعنی رها بودن از بودجه دولتی و تا این حدش بسیار کمال است و لذا هیچ طلبه، روحانی و فاضلی هیچ وقت وابسته به حکومت نیست. چرا الأزهر نمیتواند انقلاب کند؟ چرا مدارس علوم دینی مدینه و مکه نمیتوانند قیام کنند؟ چرا حوزه تونس نمیتواند کاری بکند؟ در جریان انقلابهای کشورهای عربی، کجا روحانیت جلودار بود؟ میگذاشتند آن آخر ِآخر بعد هم فقط یکمرتبه میگفتند یا نمیگفتند. اما کدام توانست انقلاب را شروع یا مهار کند؟ جز این است که بهخاطر وابستگیشان به دولت و حکومت است.
الأزهر تا وقتی حسنی مبارک هست، ناچار است حمایت کند، چون مبارک فردا عزلش میکند. وقتی هم مبارک رو به رفتن است و مرسی میآید، سر و کار الأزهر با اوست. مرسی هم که به زندان میافتد، با السیسی است. فردا هم اگر یک کس دیگر سر کار بیاید، باید با او باشد و طبیعی هم هست. مثل یک وزارتخانه که باید با قدرت حاکم همراه باشد.
فرد آشنا با وضع موجودِ حوزه به این مطلب میخندد
من به عنوان یک متخصص بیان میکنم: یک مورد هم شما نمیتوانید بگویید که فقیه ما به خاطر وابستگی به وجوهات عامه، فتوا بر خلاف داده باشد. مثالی هم بعد میزند که بعضی از فقهاء پاک شدن عین نجس را کافی میدانستند ولی فتوا ندادند، این بهخاطر وابستگی به وجوهات عامه نیست. اتفاقاً اگر بگوییم پاک میکند که مقلد خوشش میآید؛ چون میگوید این آقا آسان میگیرد.
چرا ما یک مطلبی را خلاف واقع میگوییم؟ الآن این مطلب را هر که با وضع موجود حوزه آشنا باشد بخواند میخندد. من نمیخواهم جسارت کنم، ایشان نقل میکند از مرحوم قابل به نقل از مرحوم آیتالله منتظری، به نقل از امام خمینی؛ یعنی سه فردی که فوت کردند. آقای قابل از آقای منتظری نقل کرده، ایشان از امام خمینی، که امام خمینی زوال عین نجس را کافی میدانست ولی نگفت، در رسالهاش نوشت که باید دو بار آب بکشند. این حرف که اصلاً تدین امام را زیر سوال میبرد! اگر یک فقیهی قائل باشد که زوال عین نجس کافی است، بعد در رسالهاش بنویسد بعد از زوال باید دو بار شست، خلاف واقع گفته است. یا آقای منتظری که ایشان هم معتقد بوده ولی نمیگفته است. نمیگفته که بالاتر، خلافش را نوشته است. نهایت این است که یک فقیهی سکوت کند، نه اینکه خلافش را بنویسد. اگر ماه رمضان باشد روزهاش باطل میشود.
در مورد امام خمینی که دیگر نمیتوانیم بگوییم ایشان آن شجاعت را نداشتند! این مسأله از قدیم محل بحث بوده و بعضی از فقهاء مثل ابن قولویه فتوا دادند که زوال عین کافی است. هیچ آبی هم از آب تکان نمیخورد، اگر امام هم این را میگفتند. صدها سال فقهاء میفرمودند آب مضاف نجس میشود. یکی از مراجع معاصر در رسالهاش رسماً نوشته که آب مضاف با برخورد با عین، نجس نمیشود. مگر یکی از فقهاء ننوشته قربانی حج را در ایران انجام بدهید؛ حالا طوری شد؟
اینها را اگر اهل آن بخوانند اشکال ندارد، میدانند حرف ناصحیحی است. اما هزاران طلبه و دانشجو این مطلب را میخوانند و ما در مقابل فهم اینها مسوولیم. من نگرانِ این هستم. بعد هم ایشان میگوید: «اخیراً هم ملاحظهای اضافه شده که ملاحظه حکومت است»، ملاحظه حکومت هم به ملاحظات فقهاء اضافه شده است. البته فقهای ما در مقطعی ممکن است ملاحظه کنند. اما نمیشود به مجتهد گفت چرا اینطور اجتهاد کردی. او براساس موازین اجتهاد، حکمی را استنباط میکند. اگر موازین را مراعات نکند و فقط ملاحظه حکومت را بکند، بله؛ میتوان به او اشکال کرد. من خودم در رد برخی از کسانی که صاحب رساله هستند، در رد و علیه بعضی از مجتهدین مقاله دارم. منتها فنی که این متد، یک متد استنباط نیست. اما اینطور که ایشان میگوید معنایش این است که فقهاء دائماً شب میرسند به حرمت، ملاحظه حکومت میکنند و صبح میگویند واجب! مثلاً شب میرسند به اینکه حرام است در انتخابات شرکت کنید، صبح میگویند واجب است در انتخابات شرکت کنید. غیر از این است؟! یعنی آن کسی که میخواند غیر از این میفهمد؟!
فقهای ما نمیدانند در بحران هستند!
نهایتاً هم ایشان میگوید فقهای ما نمیدانند در بحران هستند. باید سوال کنیم آقای رنانی چقدر با فقهاء ارتباطات دارند؟ چقدر مصاحبت کردند؟ چقدر همنشینی کردند؟ چرا اینچنین حکم میکنید! حوزه چقدر فقیه دارد، فقیه جوان و غیرجوان، چقدر ایشان با اینها ارتباط داشتند که اینطور داوری میکنند؟! یکی از انواع مغالطات این است که انسان یک حکم جزئی را به کل سرایت بدهد. ایشان میگوید فقهای ما نمیدانند در بحران هستند یا قبل از انقلاب فقهاء تنها ملاحظه عامه مردم را داشتند، ولی الآن ملاحظه حکومت را هم دارند. خود من در درس خارجی که میدهم، به جواز حلق لحیه (تراشیدن ریش) رسیدم. نظر هم دادم، نوشته هم هست، در سایت من هم هست. بحث سر این نیست که یک وقت اشتباه نمیشود. من حدود 20 سال است که در این زمینه قلم میزنم. سه تا کار کردم، اولاً کشف پتانسیلهای فقه موجود، انرژیهای فقه موجود که این سه تا کتاب «فقه و عقل»، «فقه و عرف» و «فقه و مصلحت» هم در این راستا است. بعد هم نقد موجود فقاهتها. بالاترین فقیهی که حوزه قبول دارد چه کسی است؟ در این دوران شیخ انصاری است. من نقد روششناسی شیخ انصاری را دارم، در سایتم هست، در رسانهها هم هست، بعد از ایشان چه کسی است؟ آخوند خراسانی است، باز نقد روششناسی آخوند خراسانی را هم دارم. بعد از ایشان حاج شیخ عبدالکریم است. نقد روششناسی حاج شیخ عبدالکریم را نیز دارم. بعد هم امام خمینی است که نقد روششناسی ایشان را نیز نوشتهام. همهاش هم نقد است. الآن هم کتابی که مشغول تألیف آن هستم، راجع به متدلوژی اجتهاد تحت عنوان «روششناسی اجتهاد، هستها و بایدها» است. میخواهم اول هستها را بیان کنم، بعد بایدها را.
ریشه اشکالات: تدبیر اجرایی یا فقه؟
بعضی از لغزشها را کسی انکار نمیکند. اما اولاً باید ببینند همین مواردی را که مطرح میشود مربوط به شیوههای اجرایی و تدابیر اجرایی است یا به فقه برمیگردد. اگر فردا یک فقیهی را گرفتند که این فقیه فلان خلاف را میکرده، این برمیگردد به فقه؟! مثلاً چون تریاک میکشیده، این برمیگردد به فقه؟! اگر یک فقیهی فرض کنیم بیاید در رسالهاش برخلاف بنویسد، این برمیگردد به فقه؟! برمیگردد به تمام فقهاء؟! این برمیگردد به این فقیه تند بیدینی که آنچه معتقد بوده ننوشته یا آنچه نوشته معتقد نبوده است. فقیه، مسوولیت دارد.
نقد باید توسط ویژهدانان مطرح بشود
امیدوارم که در این گفتار تندی و ستمی نکرده باشم. من فقط به این انگیزه این مطالب را بیان کردم که آن دید منفی و سوئی که یک دانشجو، یک طلبه ـ شاید طلبههای مبتدی ـ میتواند از نظام فقاهت، رفتار فقهای ما و حتی حوزه پیدا بکند، قدری اصلاح شود. هدفم این بوده است. ضمن اینکه میپذیرم نقدهایی بر روش فقهاء، بر فقه و نه شریعت هست؛ چنانچه روششناسیِ بعضی، نقد بر عملکرد برخی از فقهاء است. اینکه باید فقهاء خودشان را اصلاح کنند، رویشان نقد است. آن روشها هم باید توسط کارشناسان و ویژهدانان مطرح بشود و از این جهت حوزه مشکل کمبود متخصص ندارد و دانش فقه هم انشاءالله میتواند تکامل پیدا کند.
منبع: پایگاه اینترنتی خبرگزاری جهان نیوز
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان