تبیان، دستیار زندگی
سحر، رمالی، اجنه و... واژگانی هستند که امروزه نه در خانه های مخروبه و پستوهای پنهان و نه در گفتارهای برخی مردم عامی که از تریبونهای سیاسی و رسانه های رسمی کشور به گوش میرسند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با نگاهی به آرای علامه طباطبایی(ره)

چیستی و چرایی "سحر و رمالی"

1e'dì h 3-1

گروه فرهنگی:

"سحر"، "رمالی"، "اجنه" و... واژگانی هستند که امروزه نه در خانه های مخروبه و پستوهای پنهان و نه در گفتارهای برخی مردم عامی که از تریبونهای سیاسی و رسانه های رسمی کشور به گوش میرسند.

در مقابل این مقولات هم همیشه موضع گیری های متفاوتی صورت گرفته: از انکار آنها بطور کلی تا دیده ها و شنیده های مردم از تجربه این امور و تا فعال ما یشاء دانستن ساحران و اجنه!

در این مطلب قصد داریم پرده از ابهام های موجود بر این مسائل برداریم و با بیان نگاه اسلام، حدود شرعی و ضرورت استفاده از سحر را بیان کنیم. لذا به بررسی آیهای از قرآن می پردازیم که مشخصا مربوط به سحر است تا با استمداد از کلام الهی و دیدگاههای علامه طباطبایی در شرح آن، دریچه ای تازه از این موضوع غریب به روی ما گشوده شود.

آیه 102 و 103 سوره بقره

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْابِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ( 102 ) وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ خَيْرٌ  لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ  ( 103 )

ترجمه بر اساس تفسیر المیزان:و [یهودیان] از آنچه شیاطین(جنیان) در زمان پادشاهی سلیمان [از علم سحر بر مردم می خواندند و به دروغ آن را بر حکومت سلیمان میبستند] پیروی کردند. [جنیان میگفتند سلیمان به وسیله سحر سلطنت میکند اما سلیمان دست به سحر نیالود و کافر نشد، ولی شیاطین [که به مردم سحر می آموختند،] کافر شدند. و [نیز یهودیان] از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد [پیروی کردند]، و حال آنکه آن دو فرشته به هیچ کس [سحر] نمیآموختند مگر آنکه میگفتند: ما فقط مایه آزمایش هستیم [و علم سحر را برای مبارزه با ساحران و باطل کردن سحرشان به تو تعلیم می دهیم]، پس [با به کار گرفتن آن] کافر مشو. اما آنان از آن دو فرشته مطالبی [از سحر] را میآموختند که با آن، میان مرد و همسرش جدایی می انداختند؛ در حالی که آنان به وسیله آن سحر جز به اذن خدا قدرت آسیب رساندن به کسی را نداشتند؛ و همواره چیزی را می آموختند که به آنان آسیب میرسانید و سودی نمی بخشید؛ و یقیناً [یهود] می دانستند که هر کس خریدار سحر باشد، در آخرت هیچ بهره ای ندارد. و همانا بدچیزی است آنچه خود را به آن فروختند اگر میدانستند (102)و اگر آنان ایمان میآوردند و [از سحر و جادو] پرهیز می کردند، قطعاً پاداشی که از جانب خداست بهتر [از منافع سحر برای آنان] بود، اگر میدانستند(103)

تفسیر آیات

برای فهم هر آیه، نخست باید به فضایی که آیه در آن نازل شده اشراف پیدا کرد تا فهم بهتری حاصل شود. مهمترین عامل در مشخص کردن فضای نزول، تصویرسازی‎ای است که آیات قبل و بعد دارند. خداوند متعال در آیات قبل از آیه 102 به پیمان‎شکنی وگوساله‎پرستی یهودیان در غیاب حضرت موسی اشاره میکند. در آیات بعد هم به عقاید انحرافی آنها مبنی بر توهم ورودشان به بهشت یا ناچیز دانستن مسیحیان و وادار کردن پیامبر به تبعیت از خودشان پرداخته شده است.

علامه طباطبایی با توجه به این فضای نزول میفرمایند «آیه، بیان گوشه دیگری از حالات یهود است. یعنی رایج شدن سحر در میان آنها» یهودیان بر این عقیده بودند که منشاء سلطنت حضرت سلیمان سحر بود و او بر این اساس توانست جن و انس و حیوانات را تسخیر کند.

از طرفی علامه، اشاره خداوند به مسخر کردن «شیاطین» برای حضرت سلیمان  و عدم اطلاع «جنیان » از مرگ آن حضرت  را شاهدی میدانند بر اینکه در این داستان منظور از «شیاطین»، «جنها» هستند. در ادامه خداوند با این تعبیر که حضرت سلیمان کافر نیست ایشان را از اتهام سحر مبرا میکند. علامه، معادل دانستن «کفر» با «سحر» را این گونه توجیه میکند، «سحر همان تصرف در موجودات جهان برخلاف وضعی است که خدا عادتاً برای آنها مقرر داشته و به حواس موجودات زنده نشان داده است» بنابراین سلیمان که پیغمبر معصوم است ساحت مقدسش از کفر به خدا منزه است و این جنیان هستند که به دروغ به سلیمان نسبت ساحر دادند. در واقع، جنیان به دلیل آموزش سحر به انسانها از دیدگاه قرآن کافر محسوب میشوند.

آیه 102 در قسمت بعد از تبعیت ثانوی یهودیان از آنچه به دو فرشته نازل شده بود، حکایت میکند. خداوند از باب آزمایش به هاروت و ماروت مطالبی درباره سحر نازل میکند ولی آن دو قبل از اینکه این مطالب را آموزش دهند اعلام میکنند ما وسیله امتحان شماییم مبادا سحر را در مواردی غیر از ابطال سحر یا کشف خرابکاری‎های ساحران بکار بندید، زیرا باعث کفر شما میگردد. ولی یهودیان با بیاعتنایی به این سخن، سحر را  برای اختلاف افکندن میان زنها و شوهرانشان استفاده کردند. علامه با تحلیل توبیخ خداوند در قبال متضرر شدن آنان در معامله‎ای که بین سعادت خود و بکارگیری سحر انجام دادند، میفرماید« اگر آنها به جای پیروی از شیاطین و کفر ورزیدن بوسیله سحر، با پیروی از ایمان تقوا میورزیدند، ثوابی شامل حال آنها میشد که از منافع عاید از سحر بهتر بود.»

نگاهی فلسفی به سحر

اکثر کارهای خارق العاده‎ای که ما با آنها مواجه هستیم، عللی مادی و طبیعی دارند. دسته‎ای از این کارها حاصل تمرین و ممارست زیاد است مثل شعبده‎بازی و بندبازی. در این حالت یک عمل چنان بامهارت انجام می‎شود که علت مادی آن به چشم نیامده لذا ما گمان میکنیم که آن عمل، علتی غیرطبیعی دارد. دسته‎ای دیگر حاصل از علل طبیعی مرموزی هستند که ما از آنها بیخبریم مثل نسوختن فردی در آتش که بدنش آغشته به ماده نسوز مخصوصی است. اما برخی امور هستند که منشا طبیعی و عادی ندارند، مثلا احضار ارواح و بیمار ساختن و خواب نمودن و پیشگویی از آینده. پس از دقت و مطالعه بر روی این نوع کارها ثابت میشود که تمام آنها از «نیروی اراده و باور به تاثیر» سرچشمه میگیرد. یعنی هنگامی که علم قطعی بر چیزی پیدا شد و در حواس انسان تاثیر کرد، آنچه بدان قطع پیدا کرده در برابر او مجسم میشود. حال اگر اراده خیلی قوی باشد آنچه را در خود بوسیله قطع ایجاد کرده میتواند در دیگران هم ایجاد کند. نکته‎ای که در اینجا حائز اهمیت است مطابق نبودن آن «علم قطعی» با واقع است.

به بیان دیگر ممکن است احضارکننده ارواح، باور قطعی به حاضر شدن روح در جلوی چشمانش داشته باشد اما اینکه واقعا در عالم عینی و فیزیکی چنین موجودی در مقابل او ظاهر میشود یا خیر ربطی به باور او ندارد. ممکن است او در عالم خیال خود چنین موجودی را مشاهده کند نه در عالم واقع. از آنجایی که میدانیم هر انسان یک روح دارد احضار کردن روح یک نفر همزمان در دو مکان مختلف یا احضار کردن روح یک نفر در یک زمان با دو حالت غمگین و شاد تایید میکند که روح تنها در عالم خیال احضارکننده حاضر میشود.

گذشته از این،

باید بدانیم هر قدر اراده و قدرت تاثیر یک ساحر بالا باشد باز هم تواناییهای او انسانی و تابع ضعف ها و نقص های انسان است. اما اگر صاحب اراده از انبیا و اولیا باشد و صاحب مقام یقین که جز برای خدا اراده‎ای نمیکنند، آنگاه این اراده، آلوده به هوا و هوس نمیشود در نتیجه اراده‎ای ربانی است که تاثیرش حدود معینی ندارد.

در نوع اول که اراده خودمحور است اگر اعمال همراه با دعا یا اوراد باشد «سحر» خوانده میشود و اگر توام با استمداد از روح و جن باشد «کهانت»؛ در مقابل، در نوع دیگر اراده که خدامحور بود اگر اعمال همراه با تحدی باشد «معجزه» نام دارد و اگر قرین با دعا باشد «کرامت» نامیده میشود. شایان ذکر است از آنجایی که این اعمال وابسته به اراده افراد است بنابر قوت یا ضعف اراده شخص، آثار اعمال خارق‎العاده او هم تفاوت خواهد داشت. از همین روست که میبینیم «معجزه»، «سحر» را باطل میکند یا افراد قوی‎تر بر اثر فعالیت ساحران به خواب نمیروند.

نتیجه:

از نظر اسلام وجود کارهای خارق عادتی چون سحر و کهانت تایید شده است. اما طبق مفاد آیات فوق پرداختن عوام به آن یا حتی آموزش این امور به مردم هم‎ردیف کفر دانسته شده و خداوند با برتری دادن به پاداش الهی در مقابل منافع سحر، سعی در منصرف کردن مردم از این امور دارد. از طرف دیگر میتوان از مجموعه مطالب فوق استنباط کرد که تنها دلیل پرداختن به این امور، مقابله با افرادی است که سوء استفاده از کارهای متافیزیکی را وجهه همت خود قرار داده‎اند. ولی نکته ظریف اینجاست که لزوم پرداختن به امور این چنینی حتی با این دلیل هم تماما اثبات نمیشود زیرا بنا به فرمایش علامه طباطبایی راههای دیگری چون معجزه و کرامات، برای ابطال و از کار انداختن سحر و کهانت وجود دارد. در آخر باید گفت وعده اطمینان‎بخش خداوند مبنی بر اینکه کسی نمیتواند بدون اذن او از طریق این امور ماورایی به دیگری آسیب برساند، میتواند آرامش، ایمان و توکل ما به خدا را در مقابل این امور به دنبال داشته باشد.


تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان