شاخصه هاي کلام بليغ
در نوشتار گذشته درباره بلاغت مطالبي خدمت شما خواننده عزيز ارائه شد. گفتيم که شالوده و اساس بلاغت، فصاحت است. در اين مقاله کمي درباره چگونگي بلاغت و راهکارهاي بليغ شدن، با شما سخن خواهيم گفت.
يكى از ابعاد اساسى بلاغت، توجه داشتن به كميت كلام است، سخنران بليغ، كه بر مطلب مورد بحث خود به قدر كافى احاطه دارد و پيرامون آن با بصيرت سخن مىگويد، كلام را به درازا نمىكشاند و نيازى به اطاله سخن ندارد. او به گونهاى تكلم مىكند كه در عين اختصار، وافى به مقصود است و شنونده، از آن عبارت كوتاه، به هدف گوينده واقف مىشود و مقصد او را به خوبى دريافت مىنمايد.
سخنران بليغ، كه بر مطلب مورد بحث خود به قدر كافى احاطه دارد و پيرامون آن با بصيرت سخن مىگويد، كلام را به درازا نمىكشاند و نيازى به اطاله سخن ندارد
قبل لابى عبدالله (عليه السلام) ما البلاغه؟ قال من عرف شيئاً قل كلامه فيه و انما سمى البليغ لانه يبلغ حاجته باهون سعيه.(1)
از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد؛ بلاغت چيست؟ در پاسخ فرمود: كسى كه چيزى را مىداند و درباره آن كم سخن مىگويد. و اين كه بليغ را بليغ مىگويند، براى آن است كه با كوشش ناچيز به نياز خود دست مىيابد.
در فصل سخن مذكور افتاد كه يكى از نعمتهاى بزرگ خداوند به انسان، قدرت تكلم است. اين نعمت گران قدر، از عوامل تعالى و تكامل انسانها و از وسايل اساسى نشر علم و فرهنگ است. اساتيد و دانشمندان بزرگ، در هر عصر، به وسيله تدريس، معلومات و تجارب خويش را به جوانان حوزه درس خود مىآموزند و بدين وسيله، نسل بعد، وارث معلومات نسل قبل مىشود و با مرگ اساتيد و دانشمندان، علم از ميان نمىرود.
شكر نعمت گران بهاى سخن آن است كه اين نعمت، در جاى خود با اندازه گيرى صرف شود. پرگفتن و نابه جا حرف زدن، كفران نعمت تكلم است و كفران كننده مستحق كيفر است و زيانهاى دنيوى و اخروى دامنگيرش مىگردد.
عن موسى بن جعفر (عليه السلام) قال يا هشام من محى طرائف حكمته بطول كلامه فكانما اعان هواه على هدم عقله و من هدم عقله افسد عليه دينه و دنياه.(2)
امام موسى بن جعفر (عليه السلام)، هشام بن حكم را مخاطب ساخته و فرموده است: هركس نو آورىهاى حكيمانه و مطالب تازه و ارزشمند خود را، با طول كلام خويشتن محو نمايد و آن را بىاثر كند، مثل اين است كه هواى نفس خويش را براى ويران سازى عقل خود يارى نموده است، و كسى كه با عقل خويشتن چنين كند، دنيا و آخرت خود را فاسد كرده است.
رعايت كميت و كيفيت كلام، نه تنها در امر بلاغت خطيب و سخنان ساير افراد، از جهت حسن اثر يا سوء اثر اجتماعى، قابل ملاحظه و شايان دقت است، بلكه از نظر معنوى نيز مىتواند موجب قرب به خداوند يا بعد، از ذات مقدس او گردد. اين امر در سرنوشت آدمى در قيامت مؤثر است و ممكن است گوينده سخن مشمول رحمت بارى تعالى يا عذاب او گردد.
شكر نعمت گران بهاى سخن آن است كه اين نعمت، در جاى خود با اندازه گيرى صرف شود. پرگفتن و نابه جا حرف زدن، كفران نعمت تكلم است و كفران كننده مستحق كيفر است و زيانهاى دنيوى و اخروى دامنگيرش مىگردد.
عن على (عليه السلام) قال كلامك محفوظ عليك مخلد فى صحيفتك فاجعله فيما يزلفك و اياك ان تطلقه فيما يوبقك.(3)
على (عليه السلام) فرموده: گفته هايت محفوظ است و از نامه عملت محو نمىشود. پس سخنى بگوى تو را به خدا نزديك كند، و بپرهيز از اين كه زبانت را آزاد گذارى و سخنانى بگويى كه موجب دورىات از درگاه مقدس او شود.
خلاصه، طول كلام و حرفهاى بىمورد و نابه جا، خواه از ناحيه خطيب باشد يا فرد عادى، بر خلاف موازين عقل و دين است و قطعاً عوارض نا مطلوب و احياناً زيان بارى را از پى دارد. سخنانى اين چنين، مىتواند قدر و منزلت گوينده را از ميان ببرد، جامعه را نسبت به وى بىرغبت نمايد، و موجب شود كه مردم از معاشرت با وى بپرهيزند و از گردش پراكنده شوند.
نا گفته نماند كه خطيب بليغ، مقدار سخن را با توجه به اقتضاى مجلس مىسنجد و اختصار و تفصيل كلام را با رعايت موقع و مقام اندازه گيرى مىكند. خلاصه، نه كم مىگويد و نه زياد.
عن على (عليه السلام) قال خير الكلام مالا يقل و لا يمل.(4)
على (عليه السلام) فرموده: بهترين كلام آن است كه نه كم باشد و خلاف توقع، نه زياد باشد و ملال انگيز.
و عنه (عليه السلام) الكلام بين خلتى سوء الاكثار و الاقلال.(5)
و نيز فرموده است: سخن، بين دو مجاور بد و نامطلوب قرار دارد. يكى پرحرفى و آن ديگر كمگويى.
مجلس جشنى را در نظر بگيريد كه دوستاران اهل بيت عليهم السلام، به مناسبت سالگرد ولادت يكى از ائمه طاهرين تشكيل دادهاند و از يكى از خطبا دعوت نمودهاند در آن مجلس سخنرانى كند.
بلاغت خطيب اقتضا مىكند كه قسمت قابل ملاحظهاى از وقت مجلس را به آن حضرت اختصاص دهد و پيرامون يكى از سخنان علمى يا خدمات دينى، يا كرامت اخلاقى يا تربيت اصحاب و نظاير اينها سخن بگويد، و خواهش روحانى و عواطف معنوى شنوندگان نسبت به آن حضرت اقناع نمايد.
اگر خطيب، به درخواست ايمانى مردم، آن طور كه بايد، توجه ننمايد و با عجله و شتاب، سخنان كوتاهى درباره امام بگويد و خواهش مستمعين را بر آورده نسازد، بايد گفت آن خطيب، كوتاه سخن گفته، نارسا حرف زده، حق امام را ادا نكرده و خلاصه، بر خلاف بلاغت سخرانى كرده است. اين همان كم گويى و اقلال سخن است كه على (عليه السلام) در دو حديث بالا بدان اشاره فرموده است.
منبع:
1- تحف العقول، ص 359.
2- اصول كافى، ج اول، ص 17.
3- غررالحكم، ص 574.
4- فهرست غرر، ص 333.
5- فهرست غرر، ص 331.
تهيه و فرآوري: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان