سخنران بلیغ، كه بر مطلب مورد بحث خود به قدر كافى احاطه دارد و پیرامون آن با بصیرت سخن مى‏گوید، كلام را به درازا نمى‏كشاند و نیازى به اطاله سخن ندارد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاخصه هاي کلام بليغ

4

در نوشتار گذشته درباره بلاغت مطالبي خدمت شما خواننده عزيز ارائه شد. گفتيم که شالوده و اساس بلاغت، فصاحت است. در اين مقاله کمي درباره چگونگي بلاغت و راهکارهاي بليغ شدن، با شما سخن خواهيم گفت.

 

يكى از ابعاد اساسى بلاغت، توجه داشتن به كميت كلام است، سخنران بليغ، كه بر مطلب مورد بحث خود به قدر كافى احاطه دارد و پيرامون آن با بصيرت سخن مى‏گويد، كلام را به درازا نمى‏كشاند و نيازى به اطاله سخن ندارد. او به گونه‏اى تكلم مى‏كند كه در عين اختصار، وافى به مقصود است و شنونده، از آن عبارت كوتاه، به هدف گوينده واقف مى‏شود و مقصد او را به خوبى دريافت مى‏نمايد.

سخنران بليغ، كه بر مطلب مورد بحث خود به قدر كافى احاطه دارد و پيرامون آن با بصيرت سخن مى‏گويد، كلام را به درازا نمى‏كشاند و نيازى به اطاله سخن ندارد

قبل لابى عبدالله (عليه السلام) ما البلاغه؟ قال من عرف شيئاً قل كلامه فيه و انما سمى البليغ لانه يبلغ حاجته باهون سعيه.(1)

از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد؛ بلاغت چيست؟ در پاسخ فرمود: كسى كه چيزى را مى‏داند و درباره آن كم سخن مى‏گويد. و اين كه بليغ را بليغ مى‏گويند، براى آن است كه با كوشش ناچيز به نياز خود دست مى‏يابد.

 

در فصل سخن مذكور افتاد كه يكى از نعمت‏هاى بزرگ خداوند به انسان، قدرت تكلم است. اين نعمت گران قدر، از عوامل تعالى و تكامل انسان‏ها و از وسايل اساسى نشر علم و فرهنگ است. اساتيد و دانشمندان بزرگ، در هر عصر، به وسيله تدريس، معلومات و تجارب خويش را به جوانان حوزه درس خود مى‏آموزند و بدين وسيله، نسل بعد، وارث معلومات نسل قبل مى‏شود و با مرگ اساتيد و دانشمندان، علم از ميان نمى‏رود.

 

شكر نعمت گران بهاى سخن آن است كه اين نعمت، در جاى خود با اندازه گيرى صرف شود. پرگفتن و نابه جا حرف زدن، كفران نعمت تكلم است و كفران كننده مستحق كيفر است و زيان‏هاى دنيوى و اخروى دامنگيرش مى‏گردد.

 

عن موسى بن جعفر (عليه السلام) قال يا هشام من محى طرائف حكمته بطول كلامه فكانما اعان هواه على هدم عقله و من هدم عقله افسد عليه دينه و دنياه.(2)

امام موسى بن جعفر (عليه السلام)، هشام بن حكم را مخاطب ساخته و فرموده است: هركس نو آورى‏هاى حكيمانه و مطالب تازه و ارزشمند خود را، با طول كلام خويشتن محو نمايد و آن را بى‏اثر كند، مثل اين است كه هواى نفس خويش را براى ويران سازى عقل خود يارى نموده است، و كسى كه با عقل خويشتن چنين كند، دنيا و آخرت خود را فاسد كرده است.

 

رعايت كميت و كيفيت كلام، نه تنها در امر بلاغت خطيب و سخنان ساير افراد، از جهت حسن اثر يا سوء اثر اجتماعى، قابل ملاحظه و شايان دقت است، بلكه از نظر معنوى نيز مى‏تواند موجب قرب به خداوند يا بعد، از ذات مقدس او گردد. اين امر در سرنوشت آدمى در قيامت مؤثر است و ممكن است گوينده سخن مشمول رحمت بارى تعالى يا عذاب او گردد.

شكر نعمت گران بهاى سخن آن است كه اين نعمت، در جاى خود با اندازه گيرى صرف شود. پرگفتن و نابه جا حرف زدن، كفران نعمت تكلم است و كفران كننده مستحق كيفر است و زيان‏هاى دنيوى و اخروى دامنگيرش مى‏گردد.

عن على (عليه السلام) قال كلامك محفوظ عليك مخلد فى صحيفتك فاجعله فيما يزلفك و اياك ان تطلقه فيما يوبقك.(3)

على (عليه السلام) فرموده: گفته هايت محفوظ است و از نامه عملت محو نمى‏شود. پس سخنى بگوى تو را به خدا نزديك كند، و بپرهيز از اين كه زبانت را آزاد گذارى و سخنانى بگويى كه موجب دورى‏ات از درگاه مقدس او شود.

 

خلاصه، طول كلام و حرف‏هاى بى‏مورد و نابه جا، خواه از ناحيه خطيب باشد يا فرد عادى، بر خلاف موازين عقل و دين است و قطعاً عوارض نا مطلوب و احياناً زيان بارى را از پى دارد. سخنانى اين چنين، مى‏تواند قدر و منزلت گوينده را از ميان ببرد، جامعه را نسبت به وى بى‏رغبت نمايد، و موجب شود كه مردم از معاشرت با وى بپرهيزند و از گردش پراكنده شوند.

 

نا گفته نماند كه خطيب بليغ، مقدار سخن را با توجه به اقتضاى مجلس مى‏سنجد و اختصار و تفصيل كلام را با رعايت موقع و مقام اندازه گيرى مى‏كند. خلاصه، نه كم مى‏گويد و نه زياد.

 

عن على (عليه السلام) قال خير الكلام مالا يقل و لا يمل.(4)

على (عليه السلام) فرموده: بهترين كلام آن است كه نه كم باشد و خلاف توقع، نه زياد باشد و ملال انگيز.

و عنه (عليه السلام) الكلام بين خلتى سوء الاكثار و الاقلال.(5)

و نيز فرموده است: سخن، بين دو مجاور بد و نامطلوب قرار دارد. يكى پرحرفى و آن ديگر كم‏گويى.

 

مجلس جشنى را در نظر بگيريد كه دوستاران اهل بيت عليهم السلام، به مناسبت سالگرد ولادت يكى از ائمه طاهرين تشكيل داده‏اند و از يكى از خطبا دعوت نموده‏اند در آن مجلس سخنرانى كند.

بلاغت خطيب اقتضا مى‏كند كه قسمت قابل ملاحظه‏اى از وقت مجلس را به آن حضرت اختصاص دهد و پيرامون يكى از سخنان علمى يا خدمات دينى، يا كرامت اخلاقى يا تربيت اصحاب و نظاير اين‏ها سخن بگويد، و خواهش روحانى و عواطف معنوى شنوندگان نسبت به آن حضرت اقناع نمايد.

 

اگر خطيب، به درخواست ايمانى مردم، آن طور كه بايد، توجه ننمايد و با عجله و شتاب، سخنان كوتاهى درباره امام بگويد و خواهش مستمعين را بر آورده نسازد، بايد گفت آن خطيب، كوتاه سخن گفته، نارسا حرف زده، حق امام را ادا نكرده و خلاصه، بر خلاف بلاغت سخرانى كرده است. اين همان كم گويى و اقلال سخن است كه على (عليه السلام) در دو حديث بالا بدان اشاره فرموده است.


منبع:

1- تحف العقول، ص 359.

2- اصول كافى، ج اول، ص 17.

3- غررالحكم، ص 574.

4- فهرست غرر، ص 333.

5- فهرست غرر، ص 331.

تهيه و فرآوري: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان