تبیان، دستیار زندگی
«رضا الخصماء» به هر كسى كه مدیون هستید، دَین خود را ادا كن و حتى یك طلبكار مالى نیز باقى نگذارید. طلبكار مالى یعنى تمام كسانى كه از شما پول طلب دارند، حتى كسانى كه به آنها بدهكارید و خود آنها نمى‏دانند، باید همه این‏ها پرداخت شود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرگ و فرصتها - جلسه دوم
مرگ

گفتاری از شیخ حسین انصاری

قسمت اول را اینجا ببینید

مردى به محضر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله عرضه داشت: «أتأذن لى أن أتمنّى الموت» به من اجازه مى‏دهيد كه از خدا درخواست مرگ كنم؟ كه خدا مرگ مرا برساند؟ چه انسان با ارزشى از نظر عقلى بوده است كه حتى آرزو درخواستش را از خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه گرفته است. خيلى خوب است كه انسان در زندگى، به خصوص در امور مهم، به تنهايى و خودسر تصميم نگيرد. هر انسانى بايد بداند كه عاقل‏تر و بصيرتر از خودش نيز در دنيا هست. در اين باره قرآن كريم مى‏فرمايد:«وَ فَوْقَ كُلّ ذِى عِلْمٍ عَلِيمٌ»

 تمهيد شرايط سفر به آخرت‏

آفرين به اين مرد كه آمد و تصميمش را با پيغمبر صلى الله عليه و آله در ميان گذاشت؛ «أتأذن لى أن أتمنّى الموت» به من اجازه مى‏دهيد كه از خدا درخواست مرگ كنم؟ آدم خسته‏اى نبود كه بگوييم از زندگى خسته شده، يا مشكلات به او فشار آورده كه ديگر دلش نمى‏خواهد در دنيا بماند. حال و زندگى طبيعى داشته است. با خود گفته بود كه عمرى خورديم و خوابيديم و عبادت كرديم، اين چند سال باقيمانده را از خدا بخواهم كه به عمرم خاتمه دهد و مرا به عالم بعد منتقل نمايد.

پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مرگ امرى قطعى است، بخواهى يا نخواهى از راه مى‏رسد، راهش نيز راهى طولانى است؛ «سفر طويل» اما من به تو اجازه مى‏دهم كه درخواست مرگ كنى، ولى قبل از رفتنت، براى ده نفر هديه بفرست، بعد از اين كه اين هدايا را فرستادى، مطمئن شدى كه به دست همه رسيده است، آن گاه اگر آرزوى مرگ كنى عيبى‏ ندارد.

بعد فرمودند: هديه‏هايى را بايد براى ملك الموت، قبر، دو ملكى كه سؤال كننده در عالم برزخ هستند، ترازوى خدا در قيامت، صراط و مسير، جبرئيل، پيغمبر و خدا بفرستى، مضمون فرمايش پيغمبر صلى الله عليه و آله اين بود كه اول آن طرف را آباد كن تا زندگى خوبى در آنجا داشته باشى و بعد بگويى: خدايا! مرا ببر.

اما اگر اثاث زندگى، يار، شفيع، نجات دهنده و جايگاه خوبى در آنجا نداشته باشى، مى‏خواهى كجا بروى؟ چون انسان اگر اين‏ها را نداشته باشد، به قول قرآن مجيد: هيچ چاره‏اى جز دوزخ ندارد.

  هداياى ارسالى به ملك الموت‏

اما چهار هديه براى ملك الموت، فرمودند:  «رضا الخَصْمَاءَ وَ قَضَاء الفَوائِتِ وَ الشُّوْقُ الى اللّهِ وَ التَمَنّىِ لِلْمَوْتِ»

اين چهار هديه ملك الموت است.

«رضا الخصماء» به هر كسى كه مديون هستيد، دَين خود را ادا كن و حتى يك طلبكار مالى نيز باقى نگذاريد. طلبكار مالى يعنى تمام كسانى كه از شما پول طلب دارند، حتى كسانى كه به آنها بدهكاريد و خود آنها نمى‏دانند، بايد همه اين‏ها پرداخت شود. «1» اسلام مى‏گويد: آنهايى را كه مى‏شناسى، برو و پول آنها را بده. اما آنهايى كه نمى‏شناسى، هر چقدر پولش شد، از عالم بزرگى مانند مراجع تقليد يا وكيل آنها اجازه مى‏گيرى و به عنوان ردّ مظالم، به خانواده‏هاى مستحق و آبرودار به نيّت صاحب پول و به عنوان صدقه مى‏پردازى وگرنه، اگر خانواده مستحق شرعى سراغ ندارى، براى اين كه خدا اين بدهى را از پرونده تو پاك كند، پول را به مراجع تقليد يا وكيلش مى‏دهى، كه از گردن تو رد مى‏شود و به گردن آنها مى‏افتد، آنها نيز مى‏دانند كه به كجا برسانند. اين رحمت خداست كه اين راه را گذاشته است تا مردم در عالم برزخ و قيامت مبتلا نباشند.

حكايتى عجيب از اميرالمؤمنين عليه السلام‏

شخصى خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد، عرض كرد: على جان! هزار دينار در اين شهر نزد فلان شخص گذاشتم و به مدينه آمدم، اكنون مى‏گويند كه او مرده است. به پسرش مراجعه كردم، گفتم: من نزد پدر شما هزار دينار امانت گذاشتم، آمده‏ام بگيرم. پسرش گفت: والله پدر ما در هيچ كجا، نه در دفترى و نه در وصيتش، چيزى نگفته است.

طلبكار گفت: على جان! من واقعاً به اين پول نياز دارم، چه كنم؟ حضرت فرمودند: من نمى‏گذارم كه حق تو پايمال شود. به پسر بدهكار فرمود: بيرون مدينه، پشت تپه‏اى مى‏روى و آنجا مى‏ايستى، تعداد سگ مى‏آيند كه يكى از سگها از همه زشت‏تر و بدتركيب‏تر است، به او بگو: چنين كسى آمده و مى‏گويد كه من هزار دينار نزد تو امانت گذاشته‏ام، آن را كجا گذاشته‏اى؟

اميرالمؤمنين عليه السلام اين قدرت را دارد كه گوشه پرده برزخ را كنار بزند و به پسر ميّت بگويد كه پدرت را ببين. نه اين كه حضرت آنها را به دنيا آورده باشد، چون عالم برزخ، عالمى بين دنيا و آخرت است.

سند وجود برزخ بين دنيا و آخرت در قرآن است:  «وَ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»

يعنى شما چهار دنيا را بايد طى كنيد؛ رحم مادر، دنيا، برزخ و قيامت. قيامت آخرين مرز است كه ديگر بعد از آن دنيايى وجود ندارد.

نه اين كه اميرالمؤمنين عليه السلام آنها را از برزخ به دنيا آورده باشند، بلكه پسر را فرستاد و گوشه پرده را كنار زد كه آن دنياى برزخ را ببيند.

پسر رفت، بين آن چند سگ، به سگى كه از همه سياه‏تر، بدتر و زشت‏تر بود، گفت: پدر! چنين داستانى است، آيا اين طلبكار راست مى‏گويد؟ گفت: اين هزار دينارش، در خانه و زير فلان ديوار است. آدرس داد، گفت: برو بردار و به او بده. اى پسر! اين را نيز به تو بگويم كه تنها راهى كه در اين عالم درست است، راه على عليه السلام است و ما بى‏راهه رفتيم و گرفتار شديم. اين راه ما راه على عليه السلام نيست، بلكه راه ضدّ على عليه السلام است و روندگان در راه ضدّ على عليه السلام، بعد از مرگ، به همين صورت محشور مى‏شوند.

در قرآن مى‏خوانيد:  «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»

خدا حيوان‏ها را نيز محشور مى‏كند، يعنى همين حيوان‏ها، والّا پروردگار كه حيوان ديگرى را در قيامت نمى‏آورد. آنهايى كه انسان آفريده شدند، ولى‏ «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»

سگ هار شدند و به همه مى‏پرند اگر چه شكل فعلى او شكل انسان دو پا است، ولى در قيامت مانند چهار پا محشور مى‏شوند.

گفت: پسرم! ما كه ديگر تمام دربها به رويمان بسته شده است. ولى به تو بگويم كه راه سالم فقط راه على عليه السلام است. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


تنظیم گروه حوزه علمیه

منبع سایت شیخ حسین انصاریان