تبیان، دستیار زندگی
جلسه دوازدهم مبحث «غیرت مؤمن» از جلسات درس اخلاق آیت الله حاج مجتبی تهرانی، که در این جلسه ضمن تبیین افسارگسیختگیِ خواسته های حیوانیِ نفس انسان، با تأکید بر لزوم کنترل این قوا توسط عقل، دوران کودکی رابهترین دوره برای تربیت نفس دانسته اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اولين گام تربيت، مهار نفْس سركش (قسمت اول)
شیخ مجتبی تهرانی

اشاره

آنچه پیش روی دارید، متن جلسه دوازدهم مبحث «غیرت مؤمن» از سلسله جلسات درس اخلاق و معارف اسلامی حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی است، که تبیان آن را در دو قسمت تنظیم نموده است. معظم‌له در این جلسه ضمن تبیین مفهوم «هوای نفْس» و افسارگسیختگیِ خواسته های حیوانیِ نفس انسان، با تأکید بر لزوم کنترل این قوا توسط عقل، دوران کودکی رابهترین دوره برای تربیت نفس عنوان کرده اند.

در قسمت دوم، این مرجع تقلید ضمن بازخوانی جملاتی از امام خمینی(ره) و علمای اخلاق، تنها راه آغاز اصلاح و تربیت نفس را «توجه به ظواهر شریعت» و «رسیدن از ظاهر به باطن» دانسته و با بیان تفاوت میان اصلاح ظاهر و ظاهرسازی، از ظاهرسازی‌های منافقانه به شدت پرهیز دادند.

بسم الله الرحمن الرحیم

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به تربیت در محیط هایی که انسان در آنها ساخته شده و روش رفتاری و گفتاری می آموزد، بود. اشاره شد که اولین محیط و تاثیرگذارترین محیط، محیط خانوادگی است و بطور کلی مسأله تربیت، در هر محیطی که باشد، تدریجی الحصول است و انسان به تدریج روشها را یاد می گیرد. البته در مقام مقایسه میان روش فساد و روش صلاح، روش فساد برای انسان سریع تر حاصل شده و روش صلاح، بطیئتر و کندتر صورت می پذیرد.

اجمالاً به سرّ این مطلب هم اشاره شد که چون انسان حین تولد، از نظر شهوت و غضب و وهم یک حیوان بالفعل است و آن چیزهایی که از نظر انسانی و الهی دارد، در او نهفته است و جنبه استعدادی دارد که باید با تربیت شکوفا شود؛ لذا حرکت رو به صلاح، کندتر از حرکت رو به فساد اثر می گذارد.

انسان هنگام تولد، یک حیوان بالفعل است و آن چیزهایی که از نظر انسانی و الهی دارد، در جنبه استعدادی دارد که باید با تربیت شکوفا شود؛ لذا حرکت رو به صلاح، کندتر از حرکت رو به فساد اثر می گذارد.

قواي حيواني، افسار گسيخته است

گفتیم که تربیت یعنی روش دادن؛ اصل آن هم این است که به قوای حیوانی انسان، روش داده شود و آدمی از افسارگسیختگی قوای حیوانی خود نجات پیدا کند. قهراً وقتی که قوای حیوانی بالفعل است و شهوت و غضب و وهم در بچه ای که متولد می شود وجود دارد، این سوال مطرح می شود که آیا این قوا کنترل شده است یا نه؟ بدانید که این قوای حیوانی شهوت، غضب و وهم، سقف ندارد و مرز نمی شناسد! افسارگسیخته است. و تربیت در مراحل اولیه، این است که باید جلوی افسارگسیختگی این قوای حیوانی را گرفت. در تربیت اسلامی، از بین بردن شهوت و غضب مطرح نیست. آنچه اهمیت داشته و صحیح است، روش دادن، محدود کردن و مرز تعیین کردن برای قوای حیوانی نفس است.

هوای نفس، خواسته های حیوانی بی مرز است. برای تربیت، این نیروها باید کنترل شود و حد و مرز پیدا کند. این مسأله نسبت به تمام محیط هایی که انسان در آنها ساخته می شود، مطرح است.

هواي نفس يعني: خواسته هاي حيواني بي مرز

من به دو اصطلاح اشاره کنم که استاد ما(رضوان الله تعالی علیه) هم آنها را به کار می بردند. ایشان می فرمودند: «شهوت و غضب در انسان اطلاق دارد». این یک اصطلاح است که معنایش همان است که من عرض کردم؛ یعنی مرز نمی شناسد. یک عبارت هم در روایات ما وجود دارد - که خیلی زیاد شنیده اید و استعمال هم می کنید- که عبارت است از «هوای نفس». این هوای نفس که می گویند، یعنی چه؟ این همان مرز نشناسی است. خواسته های حیوانی بی مرز، هوای نفس است. بحث در این است که برای تربیت، این نیروها باید کنترل شود و حد و مرز پیدا کند. این مسأله نسبت به تمام محیط هایی که انسان در آنها ساخته می شود، مطرح است؛ از محیط خانوادگی گرفته، تا محیط آموزشی، شغلی، رفاقتی و حتی آن جوّ حاکم بر کل جامعه که مسؤولیت آن با عده ای خاص است؛ در هر محیطی این بحث مطرح است.

دست عقل، نفس را از سركشي باز مي دارد.

من حالا در رابطه با بحث، دو روایت می خوانم. یک روایت از علی(علیه السلام) است که حضرت فرمود: «النّفوسُ طَلِقَةُ لکِن أَیدی العُقول تُمسِکُ أَعِنَّتَها عَنِ النُّحوس»؛ نفوس، رها و یله اند، ولی دستان عقل است که آنها را از سرکشی باز می دارد.

نفوس یعنی همان قوای حیوانی که اشاره شد. نفْس همان روح حیوانیِ شهوت، غضب و وهم است. طَلِقَة یعنی آزادی حیوانی. می فرماید: نفْس، آزادی حیوانی می خواهد. اما آنچه او را از سرکشی باز می دارد، دستان عقل است. این در ابتدا کارِ عقل عملی است و بعد هم عقل نظری که زیربنای اعتقادات است.

تربیت بچه خیلی آسان است. چون کودک هم سریع و زود و هم عمیق و مؤثر یاد می گیرد... اگر کودک تربیت نشود، وقتی وارد محیط های بعدی می شود، به جایی می رسد که اگر آن وقت بخواهد این قوای حیوانی را مهار کند، کارش بسیار مشکل است.

سر چشمه را با بیل می شود گرفت؛ اما ...

مسأله این است که اگر انسان قوای نفسانی اش را رها کند، حدّ یَقِف ندارد. هیچگاه نمی ایستد و دائماً به دنبال میل خود می رود. البته محیط هایی که انسان در آنها ساخته می شود، با هم تفاوت داردند. مثلاً اگر کودکی را بخواهیم در محیط خانوادگی تربیت کنیم و قوای حیوانی اش را مهار کنیم، خیلی آسان‌تر است، نسبت به انسانی که وارد محیط دیگری شده است. قبلاً هم من گفتم که تربیت بچه خیلی آسان است. چون کودک هم سریع و زود و هم عمیق و مؤثر یاد می گیرد. حالا بعداً می گویم که این تربیت و روش دهی باید از کجا شروع شود.

بحث این است که هرچه کودک رشد حیوانی پیدا کند، روش دادن به او مشکل‌تر می شود؛ تا به حالت تمییز برسد. به بلوغ طبیعی - نه شرعی - که برسد، کار مشکل می شود. اگر کودک تربیت نشود، وقتی وارد محیط های بعدی می شود - محیط آموزشی، شغلی، رفاقتی و ... - به جایی می رسد که اگر آن وقت بخواهد این قوای حیوانی را مهار کند، کارش بسیار مشکل است. می گویند: سرچشمه را با بیل می شود گرفت؛ اما اگر همان ابتدا جلوی آن را نگیری، بعداً با پیل هم نمی شود جلویش را گرفت!

تربيت بعد از دوران كودكي، بسيار سخت است.

اینکه روی این محیط تأکید می شود برای این است که اولین محیط، محیط خانوادگی است. سازندگی و تربیت در آن، آسان تر از محیط های دیگر است. حال اگر انسان در کودکی تربیت نشد، و هواهای نفسانی در او غالب شدند، دیگر تربیت بسیار سخت است. در روایتی از حضرت عیسی(علیه السلام) یک تعبیری وجود دارد که می‌گوید: «إِنَّ الغالِبَ لِهَواه أَشَدُ مِنَ الَّذی یَفتَحُ المَدینَه وَحدَه»؛ کسی که بخواهد بر هوای نفْسش چیره شود، سخت-تر از کسی است که به تنهایی شهری را فتح می کند.

کار به جایی می رسد که اگر بخواهی جلوی این افسارگسیختگی قوای حیوانی را بگیری، مثل این است که بخواهی به تنهایی شهری را فتح  کنی! کسی که بخواهد بر هوای نفْسش چیره شود، سخت تر از آن کسی است که به او بگویند برو به تنهایی یک شهر را فتح  کن! اینکه من بارها تأکید کردم و بحث را روی محیط خانواده آوردم، برای این است که در این محیط و در این سن و سال، هنوز هوای نفسانی بر انسان چیره نشده است که بخواهی آن را مغلوب کنی.

نفس با لجام عقل و شرع مهار مي شود.

در اینجا این بحث -که در اصطلاح اهل معرفت هم هست- مطرح می شود که برای تربیت باید به این قوای حیوانی، لجام و دهنه  از عقل و شرع زد. در تمام مراحل هم، همینطور است که باید یک لجام عقل و شرع به این حیوان زد! چرا می گوییم حیوان؟ چون گفتیم که انسان در ابتدای کار یک حیوان بالفعل است. لذا برای کنترل کردن او و مهار کردنش باید یک لجام عقلی و شرعی به او زد.

چرا لجام عقل و شرع؟

یک سنخ مسائلی هست که حتی اگر دین هم نبود و دستوراتی هم برایش نیامده بود، خود ما آنها را با عقلمان می فهمیدیم. مثلاً می دانستیم که ظلم کردن بد است؛ آدم کُشی بد است؛ عدل خوب است؛ و... فهمیدن این امور احتیاجی به وحی نداشت و عقل ما -عقل عملی ما- به تنهایی این مسائل را درک می کند. حاکم بر این امور، عقل عملی است. یک سنخ امور دقیق‌تر و ظریف‌تری هم هست که فهم آنها برای ما پیچیده است. لذا شرع می‌آید و اینها را برای ما ظاهر و آشکار کرده و مفاسد آن را برای ما می گوید. اینکه ما تعبیر می کنیم به لجام عقل و شرع، برای این است.

شارع روش هاي مهار نفس را آموزش داده است.

لذا شارع همین مسائل ظریف که همان روشهاست را برای ما تبیین می کند. او پیامبران را فرستاده که به من روش گفتاری و رفتاری بدهد، تا من این غضب و شهوتم را در محدوده ای که عقل عملی می گوید، مهار کنم. از آنجا که انسان دو بُعدی است، خداوند در بُعد معنوی او نیز، دستورالعمل تربیتی داده است.

آدمی سه بعدی است؛ الهی، انسانی و حیوانی

البته انسان سه بُعدی است. یک بعد دیگرش هم حیوانیتی است که می خواهد جلوی انسان شدن و الهی شدن را بگیرد. این بُعد حیوانی فعلی است و بُعد های دیگر هنوز فعلی نشده اند. این مانع شکوفایی آنها می شود. تا جلوی این گرفته نشود، بُعد انسانی و الهی انسان رشد نمی کند.

هوي و هوس، علفهاي هرز وجود آدمي

علف هرزه در باغ و باغچه را دیده اید؟ تا جلوی این علفهای هرز را نگیری، آن بذری که کاشته ای رشد نمی کند. همینطور تا وقتی جلوی هوی و هوس ها گرفته نشود، آن نشائی که خدا - در بُعد انسانی و الهی - در دل آدمی گذاشته است، شکوفا نمی شود؛ نه آدم درست می شود نه فرشته. این اولین گام است.

ادامه بحث مهار نفس سركش را در اینجا ببینید.


تنظیم برای تبیان: رهنما، گروه حوزه علمیه

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی  www.mojtaba-tehrani.ir