تبیان، دستیار زندگی
روحانیون توانستند با تکیه بر توده های مذهبی و انتقال شیوه های علنی مبارزه خود به جامعه ایران، مخالفتهایی زیر زمینی را به سطح جامعه بکشانند و حکومت وقت را رو در روی یک انقلاب قرار دهند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مبارزات زیر زمینی روحانیون
روحانیت

روحانیون توانستند با تکیه بر توده های مذهبی و انتقال شیوه های علنی مبارزه خود به جامعه ایران، مخالفتهایی زیر زمینی را به سطح جامعه بکشانند و حکومت وقت را رو در روی یک انقلاب قرار دهند.

قسمت دوم

برای نمونه در یکی از مکاتبات علما می خوانیم: تصویب نامه مورد نظر «چون مخالف با قواعد مقدسه اسلام است... بنابر این تصویب نامه فعلی خود به خود ملغی می باشد و پس از تشکیل مجلسین نیز قابل طرح نخواهد بود» .

یعنی می خواهد این مفهوم را برساند که چون مرجع تشخیص و تطبیق قوانین با دین اسلام، مراجع و علمای شیعه هستند و حکومت نسبت به این موضوع بی اعتنا است پس، از این به بعد می توان خیلی چیزها را زیر سؤال برد.

با وجود این، ساز و کار مبارزه روحانیون در جریان انتخابات دوره 21 مجلس نیز تابع یک چهارچوب مشخص و پایبند به قوانین مملکت بود یعنی اعتراض روحانیون به گونه ای روشن می خواست بگوید: «این انتخابات نیست، این تجاوز به مشروطیت است، تجاوز به قوانین اساسی است، تجاوز به مقررات است » .

اما هر چه در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی و چه در جریان رفراندوم و پس از آن هشدارهایی به گوش می رسید که بی اعتنایی حکومت بدانها، سرانجام گریبانگیر خود حکومت شد.هشدارهایی که می گفت: «اگر دولت قانون اساسی را حفظ نکند از آحاد و افراد مملکت چه انتظاری می توان داشت که احترامی به قوانین بگذارند و به چه دلیل تخلف برای افراد جرم شناخته شود» .

پرسش ساده روحانیون که: «چرا اقلا قانونهایی که خودتان تصویب کرده اید را عمل نمی کنید؟» در حقیقت پاسخهایی را درون خود می پروراند که اصلی ترین خطر بالقوه برای حکومت بود یعنی گرایش به قوانین تازه ای در قالب یک حکومت جایگزین.این گرایش در دهه 1350 بیشتر خود را نشان داد.

پیش از این حرکت روحانیون به ویژه در دهه 1340 همچنان مبتنی بر مستندات قانونی بود که گذشته از ماجرای انجمن های ایالتی و ولایتی و همچنین رفراندوم می توان آن را در کوشش مراجع برای آزادی امام خمینی از زندان مشاهده کرد یعنی: «مطابق مفهوم اصل دوم متمم قانون اساسی علمای طراز اول مصونیت داشته و حبس و توقیف و تبعید آنها مخالف با قانون است زیرا که علمای طراز اول در قوانینی که از مجلسین بگذرد (از نظر موافقت یا مخالفت شرع) حق رد و قبول دارند و بنابر این در مقامی فوق مجلسین قرار گرفته و حاکم بر هیات قانون گذاران می باشند.در جایی که وکلا و هیات مقننه مصونیت داشته باشند آیا ممکن است حکام شرع که قانونا حاکم بر مجلسین هستند مصون نباشند؟»

در آن زمان مراجع شیعه راه مبارزه را این گونه نشان می دادند که: «ما ملت ایران را که ایمان به مقدسات خود دارند دعوت می کنیم با دشمنان دین و وطن به طریق بدون اخلال و اغتشاش که دشمنان از آن استفاده کنند، بجنگد و بر عهده علمای عالیقدر است که مسلمانان را در وظیفه مقدسی که در پیش دارند رهبری کنند» .

اما حادثه 15 خردادضربه شدیدی بر شیوه مبارزه قانونی وارد کرد.بعدها وقتی که امام خمینی دیگر به فکر تغییر قانون اساسی افتاد این دیدگاه را مطرح نمود که بلایی که شاه بر سر قانون اساسی آورد دیگر تداوم آن را امکان ناپذیر ساخته است، یعنی شاه «در راس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است » .

در برخی از اعلامیه های مراجع دیگر نیز پس از سال 1342 جملاتی به چشم می خورد که نشانه هایی از سرخوردگی نسبت به مبارزه مسالمت آمیز در آن مشاهده می شود برای مثال در یکی از اعلامیه های آیت ا...سید ابو القاسم خویی می خوانیم: «بر هر فردی از افراد مسلمانان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند» .

وقتی که دیگر کار به تبعید امام خمینی کشیده شد مسائل دیگری پیش آمد زیرا بر اساس دیدگاههای فقهی خود به تدوین یک نظریه سیاسی پرداختند و این بدین معنا بود که ساز و کار مبارزه دگرگون شده است.در آثار دوران تبعید است که می خوانیم: «اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورند...امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید، اجتماعات برپا گردد و..» .

سخنانی از قبیل به وجود آوردن عاشورا بدین معنا بود که هیچ بیعتی بر عهده کسی نیست.اینجا را می توان آغاز حرکت براندازانه دانست یکی از نکاتی که در شیوه مبارزه روحانیون در دوره مورد نظر قابل توجه است مقاومت و سر سخت تر شدن آنها در برابر هر ضربه ای بود که متحمل می شدند.این واقعیتی بود که از یک سو واکنش های حکومت را در همان چهارچوبه حملات فیزیکی محصور می کرد و از سوی دیگر به بقای روحیه مبارزه نیز یاری می رساند.به قولی: «شکست ظاهری مهم نیست، آنچه مهم ست شکست روحی است، اگر انسان شکست روحی خورد تا آخر به گورستان بر می گردد» .

اما بار دیگر اعلام شد: «روحانیت شیعه هیچگاه اهل سازش نبوده و نخواهد بود.چگونه ممکن است یک فرد مسلمان عادی با برنامه های ضد دینی و قرآنی موافقت نماید؟ چه رسد به جامعه روحانیت که حامیان اسلام و قرآنند» .

این مقاومت ها در برابر برخی از شیوه های حکومت که بوی ارعاب و وحشت آفرینی می داد بیشتر به چشم می خورد برای مثال پس از حمله به مدرسه فیضیه در اعلامیه آیت ا...خویی می خوانیم: «اکنون شاخه های این درخت [اسلام] به خشکی تمایل نموده و اصل آن نیازمند به آبیاری جدیدی است.من نیز خون خود را در این راه اهدا می کنم...زنده بودن و تماشای عجایب و ملاحظه تسلط دشمنان دیرینه اسلام بر مقدرات مسلمانان در حکم مرگ و تلختر از مرگ است » .

این گونه مواضع آن هم در زمانی که هنوز پس از یک دهه همچنان فضای سیاسی کشور کودتایی بود به تدریج روحانیون را به نقطه مقاوم و اطمینان بخشی تبدیل کرد که یکی از مهمترین دستاوردهای مبارزاتی آنها محسوب می شود.این به معنای اطمینان یک جامعه مذهبی به اصیل ترین نقطه ای بود که می توانستند بیایند و در برابر فشارهای هر حکومتی بر آن تکیه کنند.اگر روحانیون در ارائه چنین سیمایی ناکام می شدند هیچ گاه سخنان آنها بردی پیدا نمی کرد و نمی توانستند با شیوه هایی خاص مبارزاتی خود به سمت یک حرکت شفاف و علنی روی آورند.شیوه هایی که بر خلاف مبارزه های زیر زمینی، چنان به پشتوانه جامعه مذهبی ایران اطمینان یافت که می توانست با یک اعلامیه دیر پاترین سنت های این جامعه را تحت تاثیر شیوه مبارزه منفی و مؤثر خود قرار دهد.

از سال 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی کم نبودند.جشنها و مراسم ریشه داری که به سود نهضت به عزا و سوگواری بدل شدند آن هم با یک اعلامیه که مثلا می گفت: «اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر - عجل ا...تعالی فرجه - جلوس می کنم »  و یا از برگزاری مراسم نیمه شعبان منصرف می شویم.

یعنی سنتهایی که غیر از سنتی ترین نهاد جامعه ایران کسی را یارای دست بردن در آنها به سود یک نهضت نبود.روحانیون در این شیوه مبارزه خود، گاهی پا را از این نیز فراتر می نهادند یعنی نماز جماعت را هم در صورت لزوم به سود نهضت تعطیل می کردند.

برای مثال پس از تبعید امام خمینی در میان اسناد ساواک می خوانیم: «مامور یزد گزارش داده پس از انتشار تبعید امام خمینی کلیه علمایی که در مساجد از خواندن نماز می خواندند از خواندن نماز جماعت خودداری کرده اند و بلندگوهای مساجد ساکت است زیرا مؤذنین نیز اذان نمی گویند» .

و یا از شیراز گزارش می رسد «روحانیون کما کان جهت اداء نماز جماعت در مساجد حاضر نشده اند» .

چنین شیوه های مبارزه منفی به خصوص در واپسین سالهای حکومت پهلوی به یکی از مؤثرترین شیوه های مبارزاتی تبدیل شد که حاکمیت سیاسی موجود را به شدت گرفتار بحران و سردرگمی کرد.به ویژه آن که پس از تثبیت رهبری امام خمینی و آغاز مبارزه براندازانه، انتقال فرامین ایشان به عنوان یک مرجع تقلید پرنفوذ، مبارزه منفی را به جایی رساند که می گفت باید: «1- روابط خود را با مؤسسات دولتی آنها [یعنی حکومت] قطع کنیم 2- با آنها همکاری نکنیم 3- از هر گونه کاری که کمک به آنها محسوب می شود بپرهیزیم 4- مؤسسات قضایی، مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آوریم » .

یعنی ساز و کاری که با تکیه بر جامعه مذهبی ایران راه خود را به سوی براندازی حکومت باز کرد.

مجموعه آن چه در این (مقاله) پیرامون چگونگی مبارزه روحانیون با حکومت پهلوی بدان پرداخته شد نشان می دهد که در مرحله نخست حاکمیت سیاسی موجود در برقراری ارتباط پایدار با جامعه مذهبی تحت حاکمیت خود ناتوان شد.از این رو به تدریج چنین جامعه ای را نا دیده گرفت و از پی آن واکنش طبیعی دست اندرکاران نهاد مذهب، یعنی روحانیون ایرانی را بر انگیخت. روحانیون نیز در راه مبارزه با حکومت وقت با دشواریهایی روبرو بودند که بخش مهمی از آنها به اختلافات درونی آنها باز می گشت و خطری برای همنوایی آنها محسوب می شد.اما سرانجام توانستند با پشت سرگذاشتن این دشواریهای فرعی، در راه اصل مبارزه، دست به مجموعه حرکتهایی هماهنگ بزنند که سرانجام آنها را به صورت منسجم ترین و اصیل ترین جریانی در آورد که رودرروی نظام سیاسی حاکم ایستاده بود.


منبع:حوزه نت                                                        فرآوری:نقدی-حوزه علمیه تبیان

تبیان