تبیان، دستیار زندگی
از دهة 20 به بعد، برخی مجلات مانند آیین اسلام و مکتب اسلام، دربارة برخی مسائل مربوط به حوزه کار می‌کنند و پیشنهادات اصلاحی نیز ارائه می‌دهند؛ مثلاً دربارة مسئلة لباس روحانیت، در دهة 20 و بعدها در دهة 30 در مکتب اسلام، چنیدین مقاله ارائه می‌شود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیر تحول حوزه ها
راهبردها و راه كارهای تحول از نگاه مقام معظم رهبری(2)

از دهة 20 به بعد، برخی مجلات مانند آیین اسلام و مکتب اسلام، دربارة برخی مسائل مربوط به حوزه کار می‌کنند و پیشنهادات اصلاحی نیز ارائه می‌دهند؛ مثلاً دربارة مسئلة لباس روحانیت، در دهة 20 و بعدها در دهة 30 در مکتب اسلام، چنیدین مقاله ارائه می‌شود

قسمت دوم

محورهای منشور اصلاحی مرحوم شهرستانی

ایشان در منشوری تحت عنوان منشور اصلاح حوزه، مواردی را دربارة اصلا حوزه پیشنها می‌دهد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

1-  یکی از پیشنهادات ایشان، این است که حوزة علمیه باید در همة شهرستان‌ها یک پایگاه داشته باشد؛ و به تعبیر خودشان، باید آن پایگاه‌ها، «نمایندة جریان دیانت در شهرستان‌ها» باشند. کاری که الان برخی مراجع ما در بعضی شرستان‌ها انجام می‌دهند یا ائمة جمعه در شهرها، نوعی از این پایگاه‌ها هستند؛ ولی ایشان این پیشنهاد را زمانی می‌دهد که حکومت دینی وجود نداشت تا مردم بتوانند برای رفع مشکلات خود به این پایگاه‌های حوزة علمیه و مراجع رجوع کنند.

2-  ایشان چیزی شبیه جامعة مدرسین نیز پیشنهاد می‌دهند که باید در حوزه، هیئتی علمی باشد که در هر مقطعی تشخیص دهند چه کسی اعلم است تا مردم دچار تحیّر نشوند؛ البته قلمرویی که ایشان برای این هیئت تعیین می‌کنند از جامعة مدرسین کمتر است؛ ولی توجه داشته باشید که این پیشنهاد، در زمان سلطنت رضا شاه ارائه شده است.

3- دفاتر رسیدگی و ساماندهی به امور معاش طلاب تأسیس شود؛ تا آن زمان، چون تعداد طلاب زیاد نبود،‌ اصلاً‌ دفتری برای این کار نبود و مقسّمین شهریّه،‌ دستی و از روی چهره، به طلاب شهریّه می‌دادند و هیچ ثبت و ضبطی نبود.

4-  تشکیل هیئت‌های تخصصی هدایت شده و از قبل برنامه‌ریزی شده برای تبلیغ، از دیگر پیشنهادات ایشان در آن زمان است؛ اینکه نیازهای مردم و مخاطبین در این هیئت‌های تخصصی مشخص شود و در ایّام تبلیغ، مبلغین با محورهای از قبل تعیین شده به تبلیغ روند؛ البته هنوز هم این کار انجام نشده است! ممکن است امر تبلیغ را تا حدودی از نظر شکل ظاهری ساماندهی کرده باشیم؛ ولی هنوز از نظر محتوایی، هیچ فکری نشده است.

5- ایشان پیشنهادی در مورد اصلاح مدارس هم دادند که چهل پنجاه سال تأخیر، بزرگوارانی چون مرحوم قدوسی و شهید بهشتی، این کار را کردند. در این طرح، مرحوم شهرستانی سه نوع هیئت را پیشنهاد می‌دهند؛ هیئت ناظر به امور نفقات، نذوررات، موقوفات و ... ؛ هیئت ناظر به اصلاح و بازبینی امور آموزشی مدارس؛ هیئت ناظر به امور امتحانات که تا آن زمان، بحث امتحانات در حوزه مطرح نبود و بعد از ایشان، آیت الله میلانی این پیشنهاد رامطرح کردند؛ البته شکل امتحان در این منشور، با این جزئیات امروزی نیامده است؛ ولی ایشان اصل قضیه را مطرح کرده‌اند؛ اینکه طلاب فقط درس نخوانند؛ بلکه جایی یادگیری آنها هم کنترل و بررسی شود.

6-  دفتری مرکزی برای ثبت و جوهات و نذورات و همچنین مرکزی برای مدیریت امور ازدواج، طلاق، تربیت خانواده‌ها و کودکان تشکیل شود. جالب است که در آن موقع، ایشان بحث رونق مجالس زنان را تأکید داشتند که منظورشان توجه به مسائل و مشکلات زنان و کودکان و تبلیغ تخصصی برای آنهاست.

7-  مورد بعدی، تشکیل هیئت نظارت حوزوی بر مطبوعات است؛ چیزی شبیه هیئت منصفة مطبوعات فعلی، تا بر نشریات کشور، نظارت دینی کند.

8-  یکی از پیشنهاد عجیب ایشان، تأسیس هیئت تألیف قلوب است؛ اینکه دفاتری ارتباطی در شهرستان‌ها، از طرف حوزه مشکلات اهل سنّت، مسیحیان و یهودیان را ساماندهی و حل کند تا بتوان آنها را جذب کرد.

9- پیشنهاد دیگر، هیئت نگه‌داری، حفظ و نظافت اماکن متبرکه است؛ شاید ما الآن درک درستی از این پیشنهاد نداشته باشیم؛ ولی تا همین اواخر، اماکن مقدسّه، همچنین حرم حضرت معصومه سلام اللّه علیها و اطراف آن، وضع مناسبی نداشتند. کنار حرم مقدّس، وضع بسیار نامناسبی داشت که وقتی آیت الله بروجردی دستور ساخت مسجد را در آنجا می‌دهند، اکثر صاحبان مغازة آن قسمت، مخالفت کردند؛ ولی ایشان در فتوای ولایی و حکومتی فرمودند: «اگر دادند که دادند، والاّ خراب کنید»، در برابر این فتوا، حتی از درون حوزه هم مخالفتهایی شد؛ ولی ایشان به معترضین حوزوی فرمودند: «فقیه، کار بزرگ‌تر از این هم می‌تواند انجام دهد».

سید نورالدین حسینی الهاشمی

در این برهه، برخی از مراجع تقلیدی که در مناطق خاصی تأثیرگذار بودند نیز اصلاحهایی در مناطق خود انجام دادند؛ شاید بتوان بهترین آنها را آیت الله سیدنورالدین حسینی‌الهاشمی، پدر مرحوم سید منیرالدین مؤسس فرهنگستان علوم اسلامی دانست. ایشان در شیراز نفوذ فوق‌العاده‌ای داشتند و مرحوم ایشان را نائب‌الامام می‌خواندند. ایشان حتی در زمینه سیاست نیر برنامه‌هایی اصلاحی داشتند و اولین مرجع تقلیدی هستند که حزب تشکیل دادند؛ حزب ایشان، با نام حزب برادران در دهة 20 تشکیل می‌شود و ارگانی مطبوعاتی نیز داشته است. این حزب، کاملاً دینی و حوزوی است که یکی از بندهای مرام‌نامة آن، ضابطه‌مند کردن مناسبت و تشکیل مبانی روحانیت است.

نشریات دهة 20 و 30

از دهة 20 به بعد، برخی مجلات مانند آیین اسلام و مکتب اسلام، دربارة برخی مسائل مربوط به حوزه کار می‌کنند و پیشنهادات اصلاحی نیز ارائه می‌دهند؛ مثلاً دربارة مسئلة لباس روحانیت، در دهة 20 و بعدها در دهة 30 در مکتب اسلام، چنیدین مقاله ارائه می‌شود و بررسی می‌شود که لباس روحانیت از کجا آمده و مبدأ و علت تلبس آن چیست و چقدر قداست دارد و...؟ بررسی این موضوع برای تنظیم نگاه مردم به این لباس است. شاید الان مردم فکر می‌کنند که طرح این مباحث، از بیرون بر حوزه تحمیل شده است؛ ولی این نشریات در آن زمان این مسائل را مطرح کردند؛ حتی در آیین اسلام مثلاً در مورد نحوة روضه خوانی چه باید گفت و چه چیزهایی خرافه است و چطور باید مجالس وعظ و روضه خوانی را اداره کرد و ...؟

بیشتر این نشریّات بر دفاع از عقاید شیعه تأکید داشتند و خیلی کم وارد مسائل سیاسی و دعوای سیاسی شدند؛ البته شاید دربارة حرفهای سیاسیون، مانند کسروی مقالاتی نوشتند؛ ولی با رویکرد از عقاید شیعی وارد بحث می‌شدند.

یکی از مسائل مهمی که در آن زمان به آن می‌پرداختند، نقد محتوای سخنرانی‌هاست؛ آیین اسلام، مقالاتی با ذکر نام سخنران و موضوع سخنرانی و مکان و تاریخ جلسه، هم متن سخنرانی و هم نقدهای وارد بر آن را می آورد؛ کاری که الان هم کم انجام می‌شود که در نشریه‌ای معتبر، گزارش یک سخنرانی مذهبی را ارائه داده و آ نرا نقد کند. البته باید توجه داشت که این نشریات، این فضا را باز کردند و شاید به طور خیلی گسترده وارد این فضا نشدند و بیشتر بر سخنرانی‌هایی مهم و مسئله‌دار کار کردند؛ ولی همین اقدامات آنها نیز بسیار در فضای اصلاحیه حوزه علمیه حائز اهمیت است.

تشکیلات سری اصلاح حوزه

در پایان دهة 30 در سال 1328، تشکیلاتی در حوزه به نام تشکیلات سری حوزه شکل می‌گیرد؛ اعضای این تشکیلات، افرادی چون حضرت امام، شیخ مرتضی حائری و سید احمد زنجانی بودند و شهید مطهری نیز به صورت الحاقی در این جلسات شرکت می‌کردند. این افراد زیر نظر آیت الله بروجردی و با مشورت ایشان قرار بود چالش‌ها، خلاء‌ها، فرصت‌ها و تهدیدهای حوزه را بیابند و پیشنهاداتی اصلاحی ارائه دهند.

منشور این گروه، توسط شهید مطهری ارائه شد که از جمله پیشنهادات ایشان، این بود که مرجع تقلید به تنهایی دربارة نحوة مصرف وجوهات تصمیم نگیرد؛ بلکه در کمیته‌ای، نیازها بررسی شود و آنها تصمیم بگیرند. آیت الله بروجردی، این پیشنهاد را نپذیرفت و ناراحت شد؛ این مخالفت ایشان هم به خاطر احتیاط فقهی ایشان بود؛ زیرا شرعاً مصرف وجوهات، باید به دستور اعلم باشد و بعد، آن قضیه معروف پیش آمد حضرت امام ناراحت شدند و گفته‌اند که امام،‌ آن استکان را پرت کردند و .... و در نهایت، شهید مطهری نیز بعد از این قضایا، مجبور به هجرت به تهران شدند.

آن جلسة اعضای تشکیلات با آیت الله بروجردی، جلسه تلخ و خاصی بود و از آن پس رابطه امام و آیت الله بروجردی کمی سرد شد البته امام احترام ایشان را کاملاً داشتند. باید توجه داشت که هیچ کدام از دو بزرگوار از مبانی دینی خارج نشدند. اگر به تفاوت در بینش اجتهادی آنها دقت داشته باشیم درک اختلافات علما راحت‌تر خواهد بود.

آیت الله بروجردی

از آنجا که این اصلاحات، به شکل تشکیلاتی به شکست انجامید، به شکل فردی پیش رفت و امام، شهید مطهری، علامه طباطبائی و دیگران هر کدام از طرفی به اصلاح حوزه پرداختند؛ ولی باید گفت در این مقطع، مهم‌ترین و مفیدترین جریان اصلاحی، جریان اصلاحی خود آیت‌الله بروجردی بود. ایشان در 16ـ15 سال زعامت خویش، فضای فکری آرامی را برای حوزه ایجاد کردند که این دهة 30 را می‌توان دهة به ثمر نشستن و پخته شدن فضلای حوزه دانست.

در این دهه است که مرحوم علامه طباطبائی، حلقه‌های فلسفی داشتند و مهمترین کتاب دهة 30، یعنی کتاب  فلسفه و روش رئالیسم را می‌نویسد و حضرت امام نیز حلقه‌های فلسفی و فقهی خاصی با حضور افرادی چون عزالّدین زنجانی، محمدی گیلانی و ... را شکل می‌دهند.

در این دهه است که شهید مفتح و شهید بهشتی و... علوم جدید را فرا می‌گیرند و شهید مطهری رشد علمی می‌یابد؛ در این مقطع، تعداد نشریات حوزوی زیاد می‌شود و حوزه، وارد کار فرهنگی می‌شود؛ به عنوان مثال، در نشریة حکمت شهید مطهری و بعضی مراجع فعلی مانند آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی و... قلم می‌زدند.

یکی از اقدامات مهم این دهه، بحث آموزش زبان‌های خارجی است؛ توجهات آیت الله بروجردی به این مسئله، بسیار مهم است. آیا می‌دانید که زبان مردم جهان تشیع، چه زبانی است؟ شاید باور نکنید؛ ولی زبان اکثر شیعیان دنیا، زبان اردو است! زبانی که امروز در حوزه‌ها به آن، کم توجه می‌شود؛ ولی آیت الله بروجردی، با همین استدلال که بیشتر شیعیان به زبان اردو تکلم می‌کنند یا با زبان اردو آشنا هستند، بحث آموزش زبان اردو حتی انتشار نشریه به این زبان را مطرح کردند. در این دهه خیلی از خواص، مکلف می‌شوند که زبانهای خارجی از جمله زبان فرانسه و انگلیسی را یاد بگیرند. شهید بهشتی ، زبان انگلیسی را در این دوره یاد گرفت.

دهة 40 ـ 50

در نگاه کلی باید گفت که مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی، خود حوزه را تأسیس کردند و آیت الله بروجردی آن را تثبیت نمودند و حضرت امام نیز آن را ارتقا دادند.

گرچه در دهة 30، اصلاحاتی صورت گرفت؛ ولی آن گونه که امثال حضرت امام و شهید مطهری می‌خواستند، تشکیلاتی برای اصلاح حوزه به وجود نیامد. با اینکه خواست درونی حوزه برای اصلاح زیاد شد و صداهای زیادی بلند شد؛ ولی دلایلی، آیت الله بروجردی اجازه نمی‌دادند که این اصلاحات به مرحلة اجرا درآید.

بلافاصله بعد از فوت آقای بروجردی، کتاب توسط اصلاح‌گرایان نوشته شد که مهم‌ترین کتاب فکری دهة 40ـ50 کشور است. این کتاب، همان کتاب مرجعیت و روحانیت است که مجموعه مقالات در نقد حوزه، توسط افرادی حوزوی چون شهید بهشتی، شهید مطهری، آقای زنجانی و.... دارد و فقط یک غیر روحانی در آن قلم زد، که آن هم مرحوم بازرگان است. در این کتاب مهم، از مسائلی چون لباس حوزه، نظام آموزش و پرورش حوزه، نحوة تبلیغ، نحوة تشکیلات درسی و .... صحبت شده است و خود این نشان می‌دهد که همه چیز در حوزه برای اصلاح سنگینی آماده شده است.

البته باید دانست که این کتاب در مقطعی، تبدیل به کتاب ضالّه می‌شود و در دست مجاهدین خلق و مارکسیست‌ها می‌افتد و همچنین محتوایش به شکل عجیبی در دست آقای شریعتی قرار می‌گیرد! بنده در مقاله به نام شریعتی و روحانیت بیان کرده‌ام که نقدهای شریعتی بر روحانیت دو گونه کلی است؛ یک سری از آنها اصلاً خلاف ادب و انسانیت و خلاف کارشناسی است؛ و یک سری از آن نقدها وارد است و فقط زبان آن بی‌ادبانه است. در آنجا نشان داده‌ام که ریشة تک‌تک نقدهای شریعتی به حوزه که وارد است، از همین کتاب مرجعیت و روحانیت گرفته شده است! با این تفاوت که آنها مقالات خود را با قلمی محترمانه و سنجیده بیان کردند؛ ولی شریعتی، عیناً همان مطالب را نسنجیده، هتاکانه و بی ادبانه آورده است.

در مجموع با اینکه فضایی برای اصلاح حوزه در این برهه ایجاد شد؛ ولی این تفکرات به علت مسائل سیاسی و التهابات ایجاد شدة‌ پس از نهضت 15 خرداد، رو به خاموشی می‌گراید؛ ولی دوباره در بین سالهای 44 تا 50، لایه‌ای در حوزه تشکیل می‌شود که این خط اصلاح فکری را دنبال می‌کند. شاخص این افراد، آیت الله مصباح یزدی است. به نظر بنده اگر ایشان وقتشان را صرف این کارها نمی‌کرد، خیانت به حوزه است. در این سالها ما دوباره به یک ساماندهی فکری نیاز داشتیم و خواص حوزه، تمام اهتمام خود را به کارهای فکری متمرکز کردند. برخی نیز چون شهید بهشتی، گرچه به بهانة کار فرهنگی از ایران خارج شدند؛ ولی در نامه‌های خود، بر کار اساسی حوزه که همان اصلاح‌گری فکری است، تأکید می‌کردند.

در همین 5 ـ 6 سال است که دوباره دربارة اصلاح حوزه فکر شد و طرحهایی دربارة مدارس ارائه گردید؛ طرح مدرسه شهید حقاّنی، مدرسة رسالت،‌ مدرسة دارالزهراء (جامعة الزهراء فعلی)، مدرسة آیت الله گلپایگانی، مدرسة عالی حسینی در مشهد توسط مرحوم میلانی، مکتب توحید و ... در این زمان اتفاق افتاده است. شاید پیشرفته‌ترین و بهترین آنها، طرح مدرسة حقاّنی بود که توسّط شهید قدوسی و شهید بهشتی ارائه شد.

ادامه دارد...


منبع:خشت اول                                    تنظیم:نقدی گروه حوزه علمیه تبیان