تبیان، دستیار زندگی
آنان كه معنای ولایت را نمی دانند در كار ما سخت درمانده اند. اما شما خوب می دانید كه سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبّت در كجاست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عزیز ما! ای وصی امام عشق

دیدیم كه می شناسیمش .... و تصویرش را از این پیش در خاطر داشته ایم. دیدیم كه می شناسیمش. نه آن سان كه دیگران را ... و نه حتی آن سان كه خود را. چه كسی از خود آشناتر ؟ دیده ای هرگز كسی نقش غربت در چهره خویش بیند و خود را نشناسد ؟!

رهبر انقلاب

دیدیم كه می شناسیمش. بیشتر از خود ... تا آنجا كه خود را در او یافتیم. چونان نقشی سرگردان در آبگینه كه صاحب خویش را بازیابد و یا چونان سایه ای كه صاحب سایه را ... آن صورت ازلی را چه كسی بر این لوح قدیم نقش كرده بود ؟ می دیدیم كه چشمانش فانی است اما نگاهش باقی. می دیدیم كه لبانش فانی است اما كلامش باقی. چشمانش منزل عنایت ازلی بود و دهانش معبر فیض ازلی و دستانش ... چه بگوییم ؟ كاش گوش نامحرمان نمی شنید!

دیدیم كه می شناسیمش و او همان است كه از این پیش طلعتش را در آب و باد و خاك و آتش دیده ایم. درخورشید آنگاه كه می تابد. در ابر آنگاه كه می بارد. در آب باران آنگاه كه در جستجوی گودال ها و دره ها بر می آید. در شفقت صبح در صراحت ظهر در حجب شب در رقت مه و در حزن غروب نخلستان در شكافتن دانه ها و در شكفتن غنچه ها .... در عشق پروانه و در سوختن شمع.

دیدیم كه می شناسیمش و دوستش می داریم. آن همه كه آفتابگردان آفتاب را. آن همه كه دریا ماه را .... و او نیز ما را دوست دارد آن همه كه معنا لفظ را.

زمین مهبط است نه خانه وصل. در اینجا نور از نار می زاید و بقاء در فناست و قرار در بیقراری. زمین معبر است و نه مقر .... و ما می دانستیم. پروانه ای دوران دگردیسی اش را به پایان برد و بال گشود و پیله اش چون لفظی تهی از معنا از شاخه درخت فرو افتاد. رشته وحی گسست و ما ماندیم و عقلمان. عصر بیّنات به پایان رسید و آن آخرین شب دیگر به صبح نیانجامید.

آنان كه معنای ولایت را نمی دانند در كار ما سخت درمانده اند. اما شما خوب می دانید كه سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبّت در كجاست؟

عزیز ما ای وصی امام عشق

آنان كه معنای ولایت را نمی دانند در كار ما سخت درمانده اند. اما شما خوب می دانید كه سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبّت در كجاست. خودتان خوب می دانید كه چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز كه به دیدار شما آمدیم سر در بغل شما پنهان كنیم و بگرییم. ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شكست.

سر ما و قدمتان كه وصی امام عشق هستید و نائب امام زمان

تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان