قربانیان در حال پناه
سرب مذاب کشتارگاه کودکان - قسمت نهم
در طی عملیات سرب مذاب مواردی وجود داشت که ارتش اسراییل پس از حمله کردن به اشخاص و جراحت شدید شخص، وی را در حالت نزار در حالیکه قصد پناه بردن به جای امنی را داشته در محاصره قرار داده و بدون آب و کمک پزشکی و فذا به حال خود گذاشته است.
قسمت قبل: قربانیان در حال پناه
یکی از این اتفاقات در مورد خانواده "الثمونی" در منطقه الزیتون غزه رخ داد. در روز 5 ژانویه، نیروهای اسراییلی خانه آنها را مورد حمله قرار داده و از کمک رسانی آمبولانس به آنها بمدت 3 شبانه روز ممانعت بعمل آورد. در مجموع، 29 نفر از اعضای این خانواده بزرگ کشته شدند که 12 نفر کودک بودند. چند نفر در همان لحظه حمله کشته شدند، چند نفر دیگر در طی این سه روز در اثر خونریزی، و چند نفر دیگر بعدها در بیمارستان. وقتی پس اط سه روز نیروی پزشکی و فعالین حقوق بشر توانستند به آنجا برسند، پیکر نیمه جان کودکان و نوجوانان را در کنار والدینشان یافتند. پایگاه نظامی اسراییل در 80 متری منزل واقع شده بود. وقتی کادر پزشکی برای کمک رسانی به خانه نزدیک میشود، ارتش اسراییل همراه با دو تانک انها را تهدید به شلیک میکند. آنها از رفتن سر باز میزنند. اما ارتش اسراییل به هر حال آنها را از منطقه دور میسازد.
شهدا:
علاء الحداد (13 ساله)، سوندوس سعید (3 ساله)، رخان العر (4 ساله)، ابراهیم العر (11 ساله)، فداع العر (17 ساله).
در روز 15 ژانویه، نیروهای اسراییلی منطقه تل الهواء را مورد حمله قرار دادند. در حالیکه همه در حال فرار بودند، علاء الحداد 13 ساله کشته میشود. این کودک در حالی شهید شد که در یک خودرو در حال فرار از مهلکه بهمراه خانواده خود بود. جنگنده دشمن در ساعت 11 ظهر خودرو را هدف گرفته و منفجر میسازد.
ساعت 4:14 بعدازظهر 17 ژانویه 2009 بود. خانواده سوندوس سعید (3 ساله) در حالیکه خانه خود را در جبلیه ترک میکردند. در این حین مورد حمله دشمن قرار گرفتند. سوندوس بشدت زخمی شده و به بیمارستانی در مصر انتقال مییابد و نهایتا در تاریخ 28 ژانویه از دنیا رفت.
فرزندان خانواده العر نیز که در یکی ازبخشهای پیشینبه آنها اشاره شد، در حین فرار با گاری به بیت لاهیه مورد حمله قرار گرفتند و در طی چند روز که بدترین لحظات را گذراندند، از دنیا رفتند.
در مواردی هم جراحت شدید دیده شده است. "فلسطینه" 15 ساله یکی از این موارد است. گروه "المیزان" در ماه ژوئن، درست 5 ماه پس از عملیات سرب مذاب به منزل وی در بیت لاهیه میرود.
"فلسطینه" اینگونه وقایع 4 ژانویه را برای ما بازگو کرد: در خانه بودیم که یک بمب در جلوی خانه ویکی دیگر در پشت منزل منفجر شد. زهره ترک شده بودیم.ناچار به مدرسه پناه بردیم. 10 روز تمام در یکی از کلاسهای مدرسه به همراه 50 بیخانمان دیگر سپری کردیم. فکر میکنم خانهمان در همان روزها نابود شد.
" نمیدانم که ایا بهتر میشوم و یا اصلا میتوانم راه بروم"
"فلسطینه" اینگونه وقایع 4 ژانویه را برای ما بازگو کرد: در خانه بودیم که یک بمب در جلوی خانه ویکی دیگر در پشت منزل منفجر شد. زهره ترک شده بودیم.ناچار به مدرسه پناه بردیم. 10 روز تمام در یکی از کلاسهای مدرسه به همراه 50 بیخانمان دیگر سپری کردیم. فکر میکنم خانهمان در همان روزها نابود شد.
در روز 16 ژانویه یکی از جنگندههای دشمن مدرسهای که در آن بودیم را مستقیما هدف قرار داد. پس از انفجار اولش چیزی نفهمیدم. بعد که به خود امدم دیدم پایم سرشار از خون است. از ساق پایم چیزی بیرون ریخت. مدام جیغ میکشیدم. یکی از بستگانم آمبولانس گرفته و به بیمارستان "کمال عدوان" رساند. دو عمل جراحی طی 6 روز بر روی من انجام شد.
حالا 6 ماه از این حادثه گذشته است و اما استخوانهای "فلسطینه" هنوز در گچ بوده و جوش نخوردهاند. هر هفته 2 مرتبه توسط پزشکان فلسطینی و بینالمللی مورد ویزیت قرار میگیرد. اما هنوز استخوان وی جوش نخورده است. خودش میگوید: " نمیدانم که ایا بهتر میشوم و یا اصلا میتوانم راه بروم". او خانهنشین شده است. چرا که خانوادهاش توانایی پرداخت کرایه تاکسی سرویس برای تردد روزانه او به مدرسه را ندارند.
ترجمه:محمدرضا صامتی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع:
مرکز حقوق بشر "المیزان"
شورای جهانی دفاع از حقوق کودکان