تبیان، دستیار زندگی
دو بخش دارد : با ... با ... که می شود بابا همین که هست در آن قاب عکس ، آن بالا همین که زل زده بر چشم های غمگینم نشسته در دل سنگر کنار آن آقا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قاب عکس شکسته
بچه شهید

و قاب عکس زمین خورد مثل یک رؤیا :

دو بخش دارد : با ... با ... که می شود بابا
همین که هست در آن قاب عکس ، آن بالا
همین که زل زده بر چشم های غمگینم
نشسته در دل سنگر کنار آن آقا
همین که نیست که همبازی ام شود گاهی
اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما
همین که نیست کشتی بگیرد او با من
و گاه لج کنم و بد شوم و او دعوا ...
همین که نیست که با هم به مدرسه برویم
و یا به مسجد ، هیئت ، خرید یا هرجا
همین که نیست که ما را مسافرت ببرد
شلمچه ، تهران ، قم ، مشهد امام رضا
همین که نیست بگوید : صد آفرین پسرم !
همین که نیست کند کارنامه ای امضا
چرا ز قاب تکانی نمی خوری ای مرد
چرا سراغ نمی گیری از من تنها
نگاه کن همه نمره های من عالی
نگاه کن تو به این برگه، حضرت والا !
به گریه سر روی زانو نهاد و خوابش برد
و قاب عکس زمین خورد مثل یک رؤیا
نشسته بود پدر در کنار او با شوق
و بوسه می زد و می گفت مرد من بر پا !
ببین کنار تو هستم بلند شو خوش خواب
آهای مرد حسابی بگیر دستم را
کشید چفیه به چشمان ابری و باران ...

گرفت خودکار از دست کوچکش بابا !

پروانه نجاتی

                                            در دین ما حرام است با چشم بسته مردن :

شهید

حیف است از تکاپو طرفی نبسته مردن
یک عمر شب نشینی٬ در شب نشسته مردن
خفاش سان پریدن٬ در تیرگی چه حاصل؟
همچون شهاب باید شب را شکسته مردن
آنجا که ماه سنگ است پای ستاره لنگ است
ماندن قرین ننگ است٬ آنک خجسته مردن!
تکرار٬ ابتذال است٬ خود مایه ملال است
با پای خسته رفتن٬ با پای خسته مردن
هنگام مرگ یاران٬ چشم مرا مبندید
در دین ما حرام است با چشم بسته مردن

سید حسن حسینی

غم‌ها هر آنچه بیشتر اما نهان‌ترند :

اسمان

(تقدیم به همسران صبور جانبازان موجی)

هم‌سن و سال‌ها همه از او جوان ترند
خوش آب و رنگ‌تر همه خوش‌استخوان‌ترند
گیسوی او سفید و لبهای او کبود
چشمان بی‌فروغش از این هم خزان‌ترند
می داند امتحان بزرگی است عاشقی
در عشق، کشتگان  بلا سخت‌جان‌ترند
هر روز باید آینه باشد و بشکند
آیینه‌های گُل‌زده باری گران‌ترند
گاهی که اتفاق بیفتد هراس و ابر
دیوارهای خانه از او آسمان‌ترند
نقل کلام محفل همسایه‌هاست ، آه
آنها که دایه‌های از او مهربان‌ترند!

موجی اگر بشورد و مَرد آتشین شود

مردم به سازگاری او بدگمان‌ترند
با این وجود صبر قشنگش شنیدنی‌ست
غم‌ها هر آنچه بیشتر اما نهان‌ترند
زن، سایه‌بان خستگی یک کبوتر است
غم‌های مرد شعله‌ورش بی‌کران‌ترند

پروانه نجاتی


منابع :

بانوی شعر شهدا

کانون ادبیات ایران