تبیان، دستیار زندگی
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون گمان مکنید که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنان زنده اند و در نزد خدای خود روزی دارند. پروردگارا: تو می دانی به یگا نگی و وحدانیت اعتقاد دارم و تنها تو را می ستاییم و از تو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وصیت نامه شهید عبدالحسین کردی

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون

گمان مکنید که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنان زنده اند و در نزد خدای خود روزی دارند.

شهادت

پروردگارا: تو می دانی به یگا نگی و وحدانیت اعتقاد دارم و تنها تو را می ستاییم و از تو یاری می جوییم. وتنها به تو پناه می بریم از شر هر شیطانی. و شهادت می دهیم که دین اسلام بر حق است و شهادت می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده توست و شهادت می دهم که علی با یازده فرزندش امام و پیشوایان ما هستند و مسلک و مرام آنان را الگو در دنیای خود قرار می دهیم. تا آخرتمان در کنارشان باشیم .

الهم رزقنی توفیق شفاعة محمد (ص) و آل محمد . خدایا من بنده ضعیف و نا توان توام و هرگز حقوق بندگی ام را رعایت نکردم. تو بزرگواری کردی ، من سرکشی، تو مهربانی کردی، من مغرور شدم . تو عنایت کردی ، من اعتنا نکردم. تو وفا کردی من جفا کردم . تو نعمت دادی من کفران کردم و غافل بودم . حال از تو می خواهم باری دیگر دست بنده ات را بگیری و از او راضی شوی و جزء بندگان خودت قرار دهی، که بنده تو بودن را می خواهم . عیبهایم را بپوشانی و رسوایم نکنی زیرا تو ستارالعیوبی  به من رحم کن زیرا که تو ارحم الراحمینی گناهانم را نادیده بگیر که غفار الذنوبی و به فریادم رس زیرا که تو غیاث المستغیثینی  و در دلم نور خود را برافشانی زیرا که تو نورالمستوحشینی .

خدایا از تو می خواهم که با غفرانت با من رفتار کنی نه با عدلت که طاقت عذابت را ندارم خدایا اگر مرا به خاطر نافرمانیهایم سرزنش کنی هر چند که خود را مستحق مذمت می بینم از تو می خواهم بپوشانی آنچه بر من گذشت و مرا مورد عفو خود قرار دهی من که شرمنده ام در حضور تو و شرمندگیم، اجازه سخن گفتن را نمی دهد پس تو خود دستم را بگیر . حال که توفیق حضور در جبهه ها را به من دادی مرا خالص گردان و دست رضایتت را به سوی من دراز کن از تو می خواهم مرا نجات دهی و تنها هستیم را که آن هم از آن توست در راهت فدا کنم وبه آن مبنا و منشا و صیانت برسم زیرا که جز تو خدایی ندارم .

امت شهید پرور و مسلمان: سنگینی بار مسئولیت بر دوش شما رهروان به حق علی (ع) است و از میان شما رزمندگانی ( برای خدا) سنگینی این بار را بر دوش می کشانند و الله گویان بر قلب کفر می تازند و هر بار قدری از جان پلیدش را می گیرند پس این سیل خروشان را هرگز نگذارید از حرکت باز ایستد .

با انفاق جان و مالتان اولاً به تکلیف خود جامه عمل بپوشانید و دلاورانه پوزه جنایتکاران را به خاک مالیده و پیروزی و نصر را نصیب خودتان گردانید و منزل ابدی خود را آباد کنید و از همه بالاتر سبب خشنودی خدا شوید تا رحمت او بر شما فرود آید و شما را از شر شیطان محفوظ دارد .

باری پدرم که عمری در کنار تو بودم و هرگز نتوانستم کوچکترین خدمتی به توبکنم بلکه سبب ناراحتی تو شدم نه تنها عصای پیریت نبودم بلکه خود سنگینی بودم که قد خمیده ات و بدن رنجورت را فشردم. امیدوارم و عاجزانه از تو می خواهم که مرا ببخشی من مدیون تو بودم و هرگز دین تو را ادا نکردم .

مادرم تو نیز شیره جانت را به من دادی و به قول برادر شهیدم (حمید) این نتیجه این شیر پاک و دستان پینه بسته پدرم بود شما را به منزلگاه عاشقان (کربلا) کشاند. امیدوارم که تو نیز مرا ببخشی شیرت را حلالم کنی از تو می خواهم که صبر کنی و ارزش خود را نادیده نگیری و هر چند می دانم که کشته شدن من برایتان سخت است اما بدانید از موقعی که برادرم شهید شد من دیگر آرامش نداشتم چون او نزد خدایش ارزشمند بود بارها با او حرف زدم و درد دل کردم که در میان اقوام و فامیل کسی را نمی بینم که رهرو او باشد و خود را تنها می بینم پس برادرم از خدا بخواه مرا نیز در کنار تو قرار دهد تو درسی نمی دادی که خود را بیشتر دریابم چرا که شهید نشدم و حال هر چند برایتان ناخوشایند است از برادرم علی می خواهم راهمان را ادامه و بر عزت این خانواده بیافزاید (عزتی که فقط از جانب خدا بوده و عزت اوست ) این کشته شدن چون در راه خداست ارزشمند است .

وصیت میکنم که بچه هایم را همسرم بزرگ کند و دستشان را در دست افراد نیکو وارسته با تقوا و پیرو خط امام بگذارد . و فرزندی که در راه دارم اگر دختر بود زینب و اگر پسر بود میثم نامگذاری کند و نیز به آنها بگویید که پدرشان پیرو حسین (ع) و مطیع رهبر( امام خمینی) بود و در راه انجام تکلیف کشته شد .

وصیت میکنم که خانه ام برای همسرم بماند تا فرزندانم بعد از تشکیل خانواده کانونی داشته باشند تا به آنجا روی آورند و مورد طعنه و زخم زبان دشمنان واقع نشوند .از همه شما بستگان نزدیکم می خواهم که راضی به رضای خدا باشید و هرگز از کشته شدنم شاکی نباشید گریه و زاری کم کنید و صورت و موی نکنید که رضای خداوند در آن نیست و همگی مرا عفو کنید تا خدا نیز مرا عفو کند.

السلام علی عباد الله الصالحین

به امید زیارت کربلا و آزادی قدس عزیز

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

والسلام پاسدار انقلاب عبدالحسین کردی

آنان که به عشق دوست پا بند شدند        خود را بشکستند و هم دست شدند

تا فانی فی الله شدند از دل و جان            رستند ز قید هستی و هست شدند

نام : عبدالحسین

نام خانوادگی : کردی

تاریخ شهادت : 4/10/65

محل شهادت : شلمچه

شهرستان :  بروجرد

شهید مؤمن و گرانقدر عبدالحسین در سال 1340 در شهرستان بروجرد متولد شد. دوران تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد بعد هم در آموزشگاه نوجوانان مشغول به خدمت شد. بعد از انقلاب و تشکیل کمیته انقلاب در این ارگان به فعالیت پرداخت سپس به استخدام سپاه پاسداران درآمد حاج عبدالحسین همیشه خار چشم منافقین بود چندبار تصمیم به ترور وی گرفتند ولی به خواست خدا موفق نشدند

با شروع جنگ تجاوز عراق علیه ایران ، شهید راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید در جبهه های رزم یکبار هم مجروح شد بعد از مجروحیت والتیام به خانه خدا مشرف شد ایشان مسئولیت محور عملیاتی را به عهده داشت . شهید کردی فردی بسیار دوست داشتنی ، کم گو ، خندان و خوشرو بود و با تمام جان به پاسداران و رزمندگان اسلام عشق می ورزید و هر کس از عزیزان رزمنده با ایشان هم صحبت شده بود نور شهادت را در جبین این عزیز مشاهده می کرد و سرانجام در جبهه نبرد حق علیه باطل توسط آتش شدید دشمن به فیض شهادت نایل آمد .

روحــــــــش شـــــــــــاد