تبیان، دستیار زندگی
«تو این مورد به من اعتماد کن.» «با این وجود ... تو از این شمشیر قدیمی من هم خیالی‌تر هستی. مثلا، این نمی‌تونه حرف بزنه.» ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرباز و عصا

قسمت اول ( عصا گفت سلام ! )

قسمت دوم :

غروب

هنگام غروبخورشید، چندین مایل در طول دشت پیش رفته بودند. سرباز عصا را کناری گذاشت و برای غذا دام پهن کرد. در زمانی که یک کمپ را تدارک ‌دید، چادر ‌زد و برای آتش چوب خشک برید، یک خرگوش صید کرده بود. آن را به آهستگی کباب کرد، و از آن‌جایی که به ران علاقه‌ی فراوان داشت، اول هر شش پا را خورد و به همراهش سه دم کوچک که با مقدار کمی نمک از یک قوطی حلبی کباب شده بود. مثل یک کهنه‌سرباز، غذایش را در سکوت خورد و تمامی توجهش را به آن معطوف کرد.

وقتی سیر شد و دوباره حال حرف زدن پیدا کرد گفت: «خوب، تو این‌جا وسط این بیابونی که خدا هم فراموشش کرده چیکار می‌کردی؟»

عصا که در سمت دیگر آتش کمپ، در زمین فرو رفته بود، و به همین دلیل صاف و راست ایستاده بود: «من از دست یه سرباز که خیلی شبیه تو بود، افتادم. اون موقع اوضاع و احوال بدی داشت. شک دارم که هنوز هم زنده باشه.»

سرباز اخم کرد و گفت: «تو کاملا هم یه وسیله‌ی عادی نیستی.»

«نه، نیستم. به طور خلاصه، جنگ‌های سرتاسر زمین با اسلحه‌های ابتدایی انجام می‌شن. روشن شده که جنگ به اندازه‌ موتور احتراق داخلی برای طبیعت ضرر داره. بنابراین ...»

«موتور احتراق داخلی؟»

«بی‌خیال. خیلی پیچیده است. به هر حال چیزی که سعی می‌کنم بگم، اینه که تکنولوژی وجود داره، حتی اگر قرار نباشه ازش استفاده‌ای بشه. بنابراین اون‌ها تقلب می‌کنند. طرف تو، طرف مقابل. همه تقلب می‌کنند.»

«چطوری؟»

«من از دست یه سرباز که خیلی شبیه تو بود، افتادم. اون موقع اوضاع و احوال بدی داشت. شک دارم که هنوز هم زنده باشه.»

«برای مثال شمشیر خودت. بیارش بیرون. بذار یه نگاه به‌اش بندازیم.»

او شمشیر را بیرون کشید. نور آتش بر سرتاسر سطح آن می‌درخشید.

«آلیاژ تنگستن- سرامیک- تیتانیوم. خودبه‌خود تیز می‌شه و هیچ‌وقت هم زنگ نمی‌زنه. می‌تونی بکوبیش روی یه تخته سنگ گرانیتی، ولی نمی‌شکنه. درست می‌گم؟»

«این شمشیر خوبیه. نمی‌تونم بگم از چی ساخته شده.»

«تو این مورد به من اعتماد کن.»

«با این وجود ... تو از این شمشیر قدیمی من هم خیالی‌تر هستی. مثلا، این نمی‌تونه حرف بزنه.»

عصا گفت: «ممکنه. شورای هفت این روزها از روی ناچاری یه کم بیشتر مخفی کاری می‌کنه.»

«این مدل حرف زدن نه چیزیه که قبلا شنیده باشم، نه می‌تونم اون رو بفهمم.»

«معنی‌اش به سادگی یعنی این که احتمالا اون‌ها دارن از اسلحه‌های پیچیده‌ای استفاده می‌کنند که پیمانِ جنگ مجاز نمی‌دونه. روی محاصره حساب زیادی باز شده. دوک آهنی هر چیزی که داشته رو توی اون گذاشته. اگر شکست بخوره، اون وقت بدترین چیزی که شورای هفت می‌تونه انتظارش رو داشته باشه مجازات مالی و جریمه است. تا زمانی که از موشک‌های تاکتیکیِ اتمی یا ویروس‌های خود-برنامه‌ریز استفاده نکنند، آن قدرت‌ها حمله نمی‌کنند.»

سرباز و عصا

«موشک‌های تاکتیکیِ اتمی و ویروس‌های خود- برنامه‌ریز؟»

عصا گفت: «دوباره می‌گم، موضوع پیچیده‌ است. ولی متوجه شده‌ام داری خمیازه می‌کشی. چرا آتش را کپه نمی‌کنی و دراز نمی‌کشی؟ یه کم بخواب. صبح می‌تونیم بیشتر حرف بزنیم.»

ادامه دارد...


مایکل سوان ویک  / شیرین سادات صفوی  

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی