تبیان، دستیار زندگی
فرشته خانم به امام سلام کرد. امام جواب سلامش را داد و بعد به در اتاق نگاه کرد. فرشته خانم همان‏طور که ایستاده بود، برگشت و پرسید: «چیزی شده آقاجان؟»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دوست بچه ها

دوست بچه‏ها

فرشته خانم به امام* سلام کرد. امام جواب سلامش را داد و بعد به در اتاق نگاه کرد. فرشته خانم همان‏طور که ایستاده

دوست بچه ها

بود، برگشت و پرسید: «چیزی شده آقاجان؟»

امام انگار منتظر چیزی بود پرسید: «بچه‏ها پس کجا هستند؟»

فرشته خانم لبخندی زد. جلوتر رفت و گفت: «بچه‏ها را نیاوردم.»

امام پرسید: «چرا بچه‏ها را نیاوردی؟»

فرشته خانم گفت: «برای اینکه شما را اذیّت می‏کنند.»

امام گفت: «نه، این‏که تو آنها را نیاوردی، من اذیّت می‏شوم.»

فرشته خانم کمی فکر کرد و فهمید که چقدر امام، بچه‏ها را دوست دارد. از آن به بعد تصمیم گرفت هر وقت به دیدن امام می‏رود بچه‏ها را هم ببرد.

*امام خمینی (ره)

اکرم باریکلو

تنظیم:بخش کودک و نوجوان

دوست بچه ها

مطالب مرتبط

امام از دیدگاه خبرنگاران

امام از دیدگاه سیاستمداران غرب

امام از دیدگاه نویسندگان غرب

کلام روح الله

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.