تبیان، دستیار زندگی
یکی بود, یکی نبود. پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی, زلف و ریش حنا بسته, کمرچین قدک آبی, شال خلیل خانی, شلوار قصب و گیوه....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پس عمو نوروز کی میاد؟

یکی بود, یکی نبود. پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی, زلف و ریش حنا بسته, کمرچین قدک آبی, شال خلیل خانی, شلوار قصب و گیوه تخت نازک از کوه راه می افتاد و عصا به دست می آمد به سمت دروازه شهر.

شما حتما ًداستان های زیادی درباره ی عمو نوروز شنیده اید.

شاید فكر می كنید كه او شبیه پاپا نوئل یا تومته سوئدی است كه برای بچه های خوب و مهربان هدیه می آورد. اما اگر راستش را بخواهید تا حالا كسی عمو نوروز را ندیده است. عمو نوروز افسانه ای ما پیر مرد مهربانی است كه هر سال روز اول بهار، فرا رسیدن بهار و آغاز سال نو را به مردم  دنیا خبر می دهد.

در داستان های قدیم ایرانی آمده است :

پیرزنی به اسم بی بی گل بهار در یك خانه ی كوچك به تنهائی زندگی می كرد. حیاط خانه ی او پر از درختان میوه و گلهای رنگارنگ بود. او خیلی دوست داشت كه عمو نوروز را ببیند. او هر سال چند روز قبل از آمدن بهار حسابی خانه تكانی می كرد. روز اول بهار صبح زود از خواب بیدار می شد و حیاط را آب و جارو می کرد.

پس عمو نوروز کی میاد؟

پیرزن لباس های نو و تمیز می پوشید. او سفره هفت سین را درایوان خانه پهن می كرد و در سفره سیب، سبنل، سكه، سنجد، سیر، سركه وسبزه می گذاشت. پیرزن در كنار سفره به انتظار عمو نوروز می نشست.

اما مثل هر سال، پیرزن از خستگی زیاد به خواب می رفت، و وقتی بیدار می شد كه عمو نوروز بعد از خوردن شیرینی و استراحت در كنار سفره ی هفت سین رفته بود تا آمدن بهار را به مردم شهر ها و روستاهای دیگر خبر بدهد. عمو نوروز مثل سال های قبل شاخه گلی هم روی سفره ی  هفت سین پیرزن به یادگار گذاشته بود.

پیرزن برای دیدن عمونوروز می بایست یك سال دیگر صبر كند چون عمو نوروز فقط روز اول بهار از كوه پایین می آید.  هنوز هم كسی بدرستی نمی داند كه آیا پیرزن موفق شده است كه عمو نوروز را ببیند یا نه !

فرآوری:مهدیه زمردکار

بخش کودک و نوجوان


منابع:

ویکی پدیا

فارسی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.