تبیان، دستیار زندگی
قبل از ماه رمضان، پسرك ترازویی را كه سر كوچه دید وسوسه شده بود خود را وزن كند. وزن كرد، 53 كیلوگرم بود بعد از نماز عید فطر كه به همراه مادر به خانه می آمدند باز پسرك ترازویی را دید كه سر كوچه جلوی مغازه بقالی نشسته بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خودسازی !
خودسازی !

قبل از ماه رمضان، دخترک ترازویی را كه سر كوچه دید وسوسه شده بود خود را وزن كند. وزن كرد، 53 كیلوگرم بود بعد از نماز عید فطر كه به همراه مادر به خانه می آمدند باز دخترک ترازویی را دید كه سر كوچه جلوی مغازه بقالی نشسته بود.

رفت و دوباره خودش را وزن كرد وای 60 كیلوگرم، خدای من 7 كیلو اضافه وزن در یك ماه؟! باید در ركوردهای جهانی گینس نامش را ثبت می كردند. خیر سرش تمام سی روز را روزه گرفته بود. تازه سه روز هم پیشواز رفته بود. آخه یكی نبود به این انسان بگوید مگر نه اینكه باید در ماه رمضان انسان كم تر بخورد و بیاشامد تا به یاد مستضعفان و فقیران بیفتد و از حال و روز آن ها آگاه شود و دچار تحول و خودسازی و... شود ولی افسوس با روزه داری احساس گرسنگی و تشنگی كه نكرد در ضمن مدام سنگین هم بود. چون سحر و افطار آن قدر می خورد كه تا ساعت ها نمی توانست تكان بخورد. سحرها چلو خورش و میوه و نوشابه و... را تا مؤذن شروع به اذان نكرده می خورد. و بعد از نماز می خوابید.

و حدود ساعت یك بعدازظهر برای نماز بیدار می شد و بعد از خواندن نماز و قرآن و مقداری تلویزیون دیدن و دراز كشیدن دوباره می خوابید تا افطار. تازه خدا را شكر كه مدرسه ها تعطیل بود وگرنه چطور می توانست به مدرسه برود و درس بخواند. خلاصه این دختر قصه ما موقع افطار هنوز اولین كلام مؤذن از دهانش بیرون نیامده شروع به حمله می كرد. ابتدا بشقاب خرما و زولبیا و كم كم شروع به شخم زدن سفره هفت رنگی می كرد كه هیچ شباهتی به سفره فقرا و نیازمندان نداشت و خدا می داند كه چه بلایی بعد از آن سر معده اش می آمد و این انسان روزه دار نه تنها حال محرومان و گرسنگان را درك نمی كرد، بلكه تازه به درد اغنیا كه پرخوری و زیاده روی و اسراف است مبتلا شده بود.

خودسازی !

بعد از افطار و نماز و دیدن سریال ها و كمی كمك به مادر دوباره گرسنه اش می شد. و مادرش حدود ساعت 12 شب دوباره غذاهای مقوی و خوشمزه و چرب را گرم می كرد و او می خورد. خلاصه این دختر روزه دار و معصوم خیلی گرسنه اش می شد. خب باید جون داشته باشه تا بتونه روزه بگیره.

مادرش هم اصلا نمی گفت: چرا این قدر می خوری و با قربان صدقه می گفت بخور عزیزم! روزه می گیری ضعیف شدی. نوش جانت.

خلاصه این دختر مهربان در ماه رمضان حسابی از خجالت شكمش درآمده بود. یكی نبود به این دختره بگوید. انسان روزه می گیرد تا یك ماه معده اش استراحت كند نه اینكه منفجر بشود. خلاصه امسال كه گذشت. اما دختر روزه دار تازه فهمیده بود كه علت به وجود آمدن ماه رمضان و خاصیت آن این است كه انسان با كم خوردن و كم آشامیدن به یاد فقیران جامعه بیفتد و خودسازی معنوی را در پی داشته باشد. البته او تصمیم گرفته انشاءالله سال دیگر كمی روی خودش و این فریضه الهی كار كند.

کیهان_فاطمه كشرانی

تهیه و تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکار

مطالب مرتبط

چشم های دوست من پنجره است

اهمیت نماز اوّل وقت

رفت و آمد جبرئیل

برنده ی مسابقه بهترین کشاورز

بدبخت و خوشبخت

مسلمان شدن ابوذر

بهترین و بدترین مردم

به مادرم قول داده ام که دروغ نگویم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.