تبیان، دستیار زندگی
«ام جمیله» را همه می شناختند؛ پیرزنی بود کینه توز و حقه باز . هر روز ، با کلافی از نخ که با آن کلاه و جوراب می بافت، کنار در خانه می نشست و حرکات و رفتار رهگذران را می پایید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رفتار خوب در عین مخالفت

سزاوارتر بودن پیروی از خدا

«ام جمیله» را همه می شناختند؛ پیرزنی بود کینه توز و حقه باز . هر روز ، با کلافی از نخ که با آن کلاه و جوراب می بافت، کنار در خانه می نشست و حرکات و رفتار رهگذران را می پایید. از نگاه و زبان تندش ، کسی در امان نبود. همه از او می نالیدند و همسایه ها نیز به ستوه آمده بودند،ولی می ترسیدند سخنی بگویند ؛ چون پیرزن آبرویشان را بر باد می داد.

پشت سر همه حرف می زد و نسبتهای ناروا می بست. شوهرش «ابی وقاص» نیز از بداخلاقی او به تنگ آمده و خسته شده بود. این رفتار او به سبب پیری نبود ؛ زیرا از دوران جوانی، چنین رفتار می کرد . سخن چینی های او سبب دشمنی می شد؛ شماری را به جان هم می انداخت و زن و شوهران بسیاری را از هم جدا کرده بود. او از کسانی بود که در دشمنی با پیامبر به مشرکان پیوست. مشرکان هر شایعه ای را به وسیله او و به واسطه دیگر زنان خیلی زود در سطح شهر منتشر می کردند و به مقصود خود می رسیدند. او ایمان آورندگان به پیامبر را سخت نکوهش می کرد، ولی با فرزندش « سعدبن وقاص» که به پیامبر ایمان آورده بود ، توان مقابله نداشت. سعد می کوشید مادر پیرش را به پذیرش اسلام متقاعد و گذشته بدش را جبران کند، ولی مادرش نمی پذیرفت و از فرزند خود می خواست که پیامبر را رها کند. سعد با این که به مادرش احترام می گذاشت، ولی زیر بار خواسته غیر منطقی او نمی رفت. زن ، روزی فرزندش را نزد خود فرا خواند و به او گفت :

سخن آخرم را به تو بگویم، من غذا نمی خورم و آب نمی آشامم و از گرمای تابستان و سرمای زمستان به جایی پناه نمی برم تا به حرف من گوش دهی و به خواسته ام جامه عمل بپوشانی. تو باید آیین محمد صلی الله علیه و آله را رها کنی و از او دور شوی و بر آیین پیشین باز گردی . سه روز به تو مهلت می دهم . اگر به راهت ادامه دهی، نفرینت خواهم کرد.سعد با این که مادرش را بسیار دوست می داشت ، ولی به خواسته اش بی اعتنایی کرد و از پذیرش آن سر باز زد. مادر آن چنان که گفته بود تا سه روز از غذا خوردن خودداری کرد. در پایان روز دوم، سعد به مادرش رو کرد و گفت : مادرجان ! کارهای تو در من تأثیر نمی گذارد؛ چون من به دین خود پای بندم و از آن دست برنمی دارم. روز سوم نیز به همان صورت گذشت. سعد وقتی مادر را به آن حال دید. صبر از کف داد و با صدای بلند گفت : ای مادر ! خوب گوش کن. من به اسلام وفادار می مانم و از آیین محمد (ص) جدا نمی شوم. حالا خودت در خوردن یا نخوردن غذا مختاری ، مادرش چون استواری او را در آیین مقدس اسلام دید، دست از اعتصاب برداشت. سعد این جریان را برای پیامبر بازگو کرد و آیه 8 سوره عنکبوت نازل شد و تکلیف مسلمانان را درباره پیوندهای عاطفی و خویشاوندی به روشنی بیان کرد . خداوند در این آیه ، نخست انسان را به نیکی کردن به پدر و مادر سفارش می کند و سپس برای این که کسی تصور نکند که پیوند عاطفی می تواند بر پیوند انسان با خدا و مسأله ایمان ، اثر بگذارد ، با یک استثناء ، مطلب را در این زمینه روشن کرده و می گوید در موضوع شرک از آنان پیروی مکن، چون این پیروی ناآگاهانه است. پس مخالفت با پدر و مادر ، آن هنگام که تو را به شرک دعوت می کنند، سبب بدرفتاری با آنان نمی شود.

خداوند در آیه 8 سوره عنکبوت می فرماید: و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند، ولی اگر آنان با تو در کوشند تا چیزی را که بدان علم نداری ، با من شریک گردانی ، از ایشان اطاعت مکن ؛ زیرا سرانجامتان به سوی من است و شما را از حقیقت آنچه انجام می دادید ، با خبر خواهم کرد.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:یاران امین

مطالب مرتبط:

دلیل روشن و حجت آشکار

صد و دومین سوره قرآن مجید

من به خدا پناه می برم

کوتاه ترین سوره ی قرآن

قریش و الفت با خانه خدا

وداع خداوند و جبرئیل با پیامبر(ص)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.