تبیان، دستیار زندگی
فرید الدین محمد عطار نیشابوری شاعر و صوفی قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است (حدود 540 تا 618 هـ.ق). پدر او دارو فروش بوده و او نیز شغل پدر را به ارث برد. او مبادی علم ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عطار هدهد هفت وادی

فرید الدین محمد عطار نیشابوری

فرید الدین محمد عطار نیشابوری شاعر و صوفی قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است (حدود 540 تا 618 هـ.ق). پدر او دارو فروش بوده و او نیز شغل پدر را به ارث برد. او مبادی علم طب و داروشناسی را فرا گرفته  و معالجه نیز می کرد چنانکه در خسرونامه گفته است:

به داروخانه پانصد شخص بودند                که در هر روز نبضم می نمودند

البته وجود 500 بیمار در هر روز کمی اغراق به نظر می رسد اما قدر متیقن آن است که او طبابت می کرده  وآن را رها نکرد چرا که به گفته ی خود او "الهی نامه" و "مصیبت نامه" را در دکان عطاری و داروخانه به نظم آورده است چنانکه در "خسرونامه" می گوید:

مصیبت نامه کاندوه جهان است               الهی نامه کاسرار عیانست

به داروخانه کردم هر دو آغاز                    چه گویم زود رستم زان و این باز

اگرچه او را به فرقه کبراویه (پیران شیخ نجم الدین کبری) منسوب می کنند و یا در باب ورود او به سلک صوفیان داستانها گفته اند اما این گونه مطالب به تمامی حاوی سهو و بدون مدرک است. در کل عطار از جمله شاعرانی است که داستانها درباره او زیاد و حقایق در تاریخ زندگی او بسیار کم به دست رسیده است. بنابراین در باب ورود او به صوفیه تنها به جملات خود او در "تذکرة الاولیاء" باید اکتفا کنیم که: "دیگر باعث آن بود که بی سببی از کودکی باد دوستی این طایفه [متصوفه] در دلم موج می زد و همه وقت مفرح دل من سخن ایشان بود". در اینجا عطار مدعی است که از کودکی آموزشهای صوفیانه داشته و علت آن علاقه قلبی او به آن طایفه است "دیگر باعث آن بود که دلی داشتم که جز این سخن [سخن عارفانه] نمی توانستم گفت و شنید مگر به کُره و به ضرورت و مالابُد."

اما سبب شهرت عطار نه کارآمدی او در طب و نه سلک درویشی و خرقه پوشی او بلکه قلم روان و شعر جاودان اوست. سبک تمثیلی بی بدیل او در "منطق الطیر"  نثر جذاب او در "تذکرة الاولیاء" غزلیات و قصایدی که به قول خودش هرگز به مدح شاهان و صاحبان قدرت آلوده نشده و درسهای معنوی زیبایی که در قالب مثنوی سروده است نام او را در رده پهلوانان شعر پارسی همانند سنائی و مولوی قرار داده است.

آثاری که به عطار منسوبند بسیارند حتی قاضی نورالله شوشتری او را صاحب 114 اثر –به تعداد سوره های قرآن – می داند که بی شک اشتباه است.

غالباً این آثار را به او منسوب می کنند: دیوان اشعار، اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، منطق الطیر، تذکرة الاولیا، خسرونامه، هیلاج نامه، جوهر الذات، مظهر العجائب، لسان الغیب، مختار نامه، اشتر نامه و جواهر نامه. اما تنها در صحت انتساب الهی نامه، اسرارنامه، جواهر نامه، خسرو نامه، شرح القلب، مصیبت نامه، منطق الطیر و دیوان غزلیات و قصائد او در نظم و تذکرة الاولیاء در نثر مطمئن هستیم و باقی آثار را دیگران با استفاده از نام عطار بر او بسته اند و تفاوت سبک شعری آنها با آثار حتمی عطار کاملاً واضح است. از آثار حتمی عطار شرح القلب و جواهر نامه اصلاً به دست ما نرسیده اند.

یکی از بدیع ترین ابتکارات  شعر عرفانی فارسی منظومه ی منطق الطیر یا مقامات الطیور اوست. این منظومه رمزی بالغ بر 4600 بیت داستان جستجوی پرندگان برای یافتن "سیمرغ" است. عطار در سرودن این تمثیل عرفانی از "رسالةُ الطیر" منسوب به امام محمد غزالی الهام گرفته است. و آن را بسط داده و آراء خود را بر آن افزوده و ماجرا را این گونه بیان می دارند که مرغان هوای یافتن سیمرغ را می کنند و هدهد رهبری آنان را به عهده می گیرد – هدد حکم پیر و مرشد را دارد و در راه رسیدن به سیمرغ کم کم از تعداد مرغان کاسته می شود و هر کدام به بهانه ای در راه می مانند و نهایتاً پس از گذشتن از هفت وادی صعب که اشاره به هفت وادی سلوک دارد یعنی، طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا تنها سی مرغ به حضرت سیمرغ می رسند و در آنجا غرق در حیرت و انکسار به بقای جاودان دست می یابند. روش عطار در این منظومه و در بیشتر منظومه هایش این است که داستان مادر – در اینجا داستان مرغان و هدهد و یافتن سیمرغ – را بیان می کند و در خلال آن داستانهای فراوان دیگری با شخصیت ها و پیامهای متفاوت را نیز ذکر می کند مثلاً ماجرای زیبا "شیخ صنعان" که بسیار مشهور است در منطق الطیر ذیل گفتگوی هدهد آمده است. این روش را در مثنوی مولوی نیز می توان دید.

اما از نظر مفهوم سخن اصلی در منطق الطیر به گفته ی" هلموت  ریتر" مستشرق معروف آلمانی از حدود آراء عادی و معمولی تصوف فراتر نمی رود. مردم حس می کنند به حاکمی الهی نیاز دارند و مشتاق هستند که او را پیدا کنند. آنها جستجوی خداوند را از انبیاء و اولیاء یعنی کسانی که راه وصول به خدا را دریافته اند فرا می گیرند. پیدا کردن این راه به نظر عطار از طریق تفکر و اندیشه نیست زیرا راه تفکر راه طالبان حکمت و فلسفه است. آنها حتی از راه استغراق صوفیانه نیز طالب یافتن خدا نیستند رابطه ایشان با خدا رابطه ی بنده با مولاست. براساس رساله ی منطق الطیر مردم بر سه گونه اند: نخست گروهی که چون تنبل و کُند و بدفرجامند و در راه خدا گام بر نمی دارند دیگر گروهی که نیروی خود را در هنگام سلوک به سوی خدا از دست می دهند و سوم گروهی که به راه خود ادامه می دهند و هیچ رنج و سختی آنان را از مقصود خود که وصول به مقام قرب الهی است، باز نمی دارد. آنها لذتهای بهشتی را نمی خواهند و با حضور در مقام قرب ،صفت عبودیت خود را حفظ می کنند. با این همه خداوند نیاز به بندگی انسان ندارد و طالبان خدا چون در می یابند که خداوند از ایشان بی نیاز است و به ضعف و ناتوانی خود پی می برند متوجه می شوند که خداوند تنها از روی لطف  عنایت ایشان را در بارگاه خود راه داده. عطار در اینجا بسیار جبرگرایانه صحبت می کند و اشاره دارد که اگر کسی دچار قهر خدا  یا لطف او شود چندان به اعمال او بستگی ندارد و تنها اراده خداوند تعیین کننده است این جا یکی از مواضعی است که تفکر قرآنی با آن موافق نیست بلکه بر اساس قرآن "لیس للانسان الا ما سعی" یعنی آنچه برای انسان است در اثر تلاش خود اوست.

عشقی که در منطق الطیر بین مرغان و سیمرغ یا بنده و معبود مطرح می شود عشق براساس محو و فنای کامل نیست و رابطه ی محبت بین بنده و مولاست که همواره  فاصله ای احترام آمیز را در پی دارد اوج زیبایی این داستان در تجنیس(جناس) مرکب سی مرغ و سیمرغ نهفته که این گونه بیان می شود.

"حاجب سیمرغ پرده ها را بالا زد و مرغان را به مسند قرب برد و بر سریر عزت  هیبت نشاند... آفتاب قرب بر ایشان تابیدن گرفت  جانی تازه به ایشان بخشید در تابش چهره سیمرغ چهره ی خودشان را که "سی مرغ" بودند شناختند چون به سیمرغ نگاه کردند خود را در او دیدند و چون هم مرغ را هم سیمرغ را دیدند جز" یک سیمرغ "ندیدند.

مرغان ازین معنی که تاکنون نشنیده بودند در تحیر فرو رفتند و از سیمرغ خواستار کشف این راز شدند پاسخ آمد که حضرت شاهی آیینه است همچون آفتاب و هر که به این حضرت رسد خویشتن را درین آینه بیند. دیده هیچ کس بر ما نیافتد چنانکه چشم موری ثریا را نتواند دید. طی این وادی ها و اظهار این مردی ها و استقامت ها همه از فعل ماست نام سیمرغ بر ما اولی تر است، زیرا سیمرغ اصلی و حقیقی ماییم در ما محو شوید تا خود را (فطرت الهی خود را) در ما بازیابید! آنجه هست گوهر اصلی و نخستین است که پاک و مطلق است و اگر اصل مستغنی و پاک باشد از بود و نبود فرع باکی نیست، آفتاب حقیقی بر جای خود استوار است، سایه ی ذره هرگز گو مباش. ... و این پایان کار بود."

به هر حال از آنجا که غالب تذکره نویسان عطار را "اویسی" یعنی صوفی تنها و بدون استاد که خود راه را پیموده می دانند بعید نمی دانیم که در آثار او کلیات تصوف بدون پرداختن به جزئیات فرقه ای و مسلکی آمده باشد و آنچه آنها را تا زمان ما نگاه داشته زیبایی لفظ و شیوایی معنای آثار ادبی اوست.

قدیمی ترین منبع ما در باب پایان کار عطار روایت این فوطی است که "واستشهد علی یدالتتار بنیسابور" که به موجب آن معلوم می شود عطار به مرگ طبیعی نمرده است بلکه در نیشابور به دست تاتارها به قتل رسیده. اگر چه بسیاری این روایت را نمی پذیرند اما روایت معتبرتری هم در دست نداریم. استاد فروزانفر در باب حادثه ی مرگ او چنین می نویسد "... شهادت عطار باید در حادثه ی معروف و مشهوری واقع شده باشد که این فوطی سال آن را ننوشته است... به نص عموم مورخین مغول به علت کینه ای که از مردم نیشابور به سبب قتل تغاجار گورکان، داماد چنگیز داشتند آن شهر را چنان ویران کردند که مانند زمینهای زراعتی صاف و هموار گردید و تا سگ و گربه را نیز به قصاص قتل وی زنده نگذاشتند و تمام نشابوریان را از دم تیغ گذرانیدند مگر چهارصد تن را که به اسم پیشه وری بیرون آوردند و به ترکستان بردند و بنابراین نمی توان تصور کرد که عطار را زنده گذاشته باشند.

مطالعه اثار عطار چهره مردی را می نمایاند که در جستجو شیفته و در تغزل ابیات دل انگیز روح فرهیخته بود .

در خاتمه به داستانی که در اللهی نامه آنرا ذکر کرده اشاره می کنیم که رندی بر در دکانی شد تا مالی از صاحب دکان تقاضا کند . صاحب دکان گفت اگر بر تن خود زخم زنی مالی به تو خواهم داد .رند پیراهن به در آورد و تن رنجور و زخم آجینش را نمود و گفت اگر موضعی بدون زخم دیدی  بگوی تا زخم زنم ... و عطار با این تمثیل نجوا می کند :

خالقا گر نیک و گر بد کرده ام             هر چه کردم با تن خود کرده ام

عفو کن دون همتیهای مرا                محو کن بی حرمتیهای مرا

منابع:

- شرح احوال نقد و تحلیل  آثار عطار نیشابوری  .استاد بدیع الزمان فروزانفر

- دریای جان.هلموت ریتر

- منطق الطیر تصحیح استاد گوهرین