تبیان، دستیار زندگی
از قدیم گفته‌اند جواب ابلهان خاموشی است؛ این ضرب المثل خیلی خوبیه، ریشه قرآنی داره
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هم به درد من می خوره هم به درد تو!

هدیه

خبر داری از میون اون دوستانی که زودتر پاسخ درست داده‌اند، به سه نفر جایزه می‌دیم ؟!

درسته که بندگان خوب خدا ناگزیر باید مسلمان باشند، چرا که اولین گام بندگی خدا اینه که انسان، تسلیم محض خدا باشه و تسلیم محض خدا بودن اینکه اول مسلمون باشه، بعد ایمان بیاره بعد هم پله های بعدی، برای همینه که وقتی عده‌ای می‌گویند: ایمان آوردیم ، خداوند به پیامبرش می فرماید که به آنها بگو شما ایمان نیاورده‌اید بلکه اسلام آورده‌اید و هنوز ایمان در دلهای شما جای نگرفته است و در احادیث فراوانی می‌بینیم که گوشزد می‌کنه: بگویید ما محب اهل بیت هستیم نه شیعه آنها؛ چرا که شیعه علی (علیه السلام) بودن شرایطی داره که ما آن شرایط را نداریم. پس ما دوست و دوستدار اهل بیت هستیم و تا شیعه بودن آنها راه زیادی داریم که هنوز نپیموده ایم و البته اگر بخواهیم شیعه علی باشیم باید که دستورهای الهی را مو به مو اجرا کنیم و آنچه را که خدا نهی فرموده ترک کنیم.

من یکی یکی در چند نویت، برای شما برخی از نشونی های مومنان را می‌نویسم، بعد شما به من بگویید در تمام این چند نوبت در تمام نوشته ها از بالا به پایین ، از چه آیات و روایاتی استفاده کرده‌ام ، بعد از میون اون دوستانی که زودتر پاسخ درست داده‌اند، به سه نفر جایزه می‌دهیم

چرا؟ چون خواست اهلبیت خواست خداست و خواست خدا؛ خواست اهلبیت (علیهم السلام) در حقیقت مشیت خدا و مشیت اهلبیت  واحد است و یکی ، بگذریم، به قول آن راوی که اگر انسان بخواهد در دنیا زاهد باشد و از دنیا کناره جوید، اول باید "تزهد"  نماید یعنی زهد را تمرین کند، یکمرتبه نمی شود، انسان شب بخوابد و صبح دنیا را طلاق دهد، کم کم باید زاهد شد.

پله پله تا ملاقات خدا

حالا ما هم برای رسیدن به تعالی باید پله پله گام برداریم نمی شود صد پله را یکمرتبه رفت، این از یک سو و از سوی دیگر ممکنه آدم بنده خوب خدا نباشه اما می تونه که شبیه اونها باشد ما ممکنه که عباد الرحمن نباشیم اما می‌تونیم مثل اونها باشیم .

اگر خواستیم مثل اونها باشیم فرق نمی کنه در چه آیینی باشیم البته وقتی دیدیم که بندگان خوب خدا چقدر خوبند؟ می‌فهمیم خود خدا چقدر خوبه! بعد اونوقت تلاش می‌کنیم که ما هم واقعاً بنده خوب خدا باشیم،یعنی مسلون خوبی بشیم ، خوبی را قرض نگیریم ، بلکه مال خودمون باشه .

حالا بگذریم؛ نشونی بندگان خوب خدا چیه؟

من یکی یکی در چند نویت، برای شما برخی از نشونی های مومنان را می‌نویسم، بعد شما به من بگویید در تمام این چند نوبت در تمام نوشته ها از بالا به پایین ، از چه آیات و روایاتی استفاده کرده‌ام ، بعد از میون اون دوستانی که زودتر پاسخ درست داده‌اند، به سه نفر جایزه می‌دهیم .

نشونی بندگان خوبه خدا

1- وقتی روی زمین راه می‌رند با فروتنی گام برمی‌دارند از تبختر و تکبر، دوری می‌کنند، آرام و آرام و با طمانینه، نه آنکه؛ گویا از دماغ فیل افتاده اند، هر جا وارد می شند از نوع راه رفتنشون، خلایق شیفته آنان می شوند.

مردی که مرض لاعلاج داشت بالاخره مرد و اطرافیانش پیش امام آمدند و به حضرت عرض کردند که فلانی مرده، حضرت فرمودند: نخیر نمرده بروید من آلان می‌آیم...

2- از قدیم گفته‌اند جواب ابلهان خاموشی است؛ این ضرب المثل خیلی خوبیه، ریشه قرآنی داره، بندگان خوب خدا، کسانی هستند که به آدمهای جاهل و نادان می رسند و با آنها مواجه می شوند، تندی و بداخلاقی آنها را می بینند، موقعیت نشناسی انان را که درک می کنند، با ملایمت رفتار می کنند، عصبانی نمی شوند، در مقابل آنان شکیبا هستند، با آرامش و سلامتی از کنار آنان عبور می کنند.

قبلاً براتون گفتم : درتاریخ نقل شده ، یک نفر بود تحت تاثیر تبلیغات بد اموی ها ، در مجالس سخنرانی امام باقر علیه السلام شرکت می‌کرد ، پای منبر آقا می‌نشست، بعد هم ناسزا می‌گفت، بهش گفتند تو که به پسر رسول خدا ناسزا می‌گی! چرا پای سخنرانی آقا می‌نشینی؟  می‌گفت: امام باقر(ع)  خوب سخن می‌گوید، فصیح، بلیغ، با طمانینه، سخنرانی می‌کنه، کلامش از حیث ادبی نظیر نداره، من برای همین میام در مجلس سخنرانی ایشان، در عین حال تحت تاثیر دستگاه اموی، به امام خیلی هم ناسزا می‌گفت، توهین می کرد، امام (ع) همیشه با کرامت از کنار این آقا رد می‌شد، و در مقابل او، همشه شکیبا و با سماحت بود.

همه ، غم دارند...

خلاصه زد و این آقای ناسزاگو  مریض شد، یک مرض لاعلاج گرفت هر چه طبیب ها می‌آمدند برای درمان، جواب رد می‌دادند، تا اینکه به حالت احتضار درآمد و در همون حالت احتضار و جانکندن، پیوسته نام حضرت امام باقر(ع) را می‌برد و پیش خودش ، طوری که بقیه بشنوند عذرخواهی می‌کرد، کار به جایی رسید که دست از دنیا کشید و وصیت کرد که پس از مرگم،  امام باقر به جسدم  نماز بخوانند، در یک  شب، بیماریش تشدید شد، تا آنکه جان به جان آفرین تسلیم کرد، حوالی نماز صبح بود، بستگانش رفتند در مسجد مدینه ، کنار قبر پیامبر، خدمت حضرت امام باقر(ع) که بنابر وصیت از امام بخواهند که امام  به پیکرش نماز بخوانند.

امام (ع) مشغول خواندن نماز  و تعقیبات نماز بودند، صبر کردند تا امام نمازش  تمام شد، به حضرت عرض کردند که فلانی مرده، حضرت فرمودند: نخیر نمرده بروید من آلان می‌آیم، و مشغول تعقیبات و  اذکار بین الطلوعین شدند تا تمام شد ، حضرت آمدند در  منزل آن دشمن قدیمی حاضر شدند، کم کم صدایش کردند و او پاسخ داد، همه شگفت زده شدند و شاید خوشحال ، قدری او را بالا کشیدند تا به صورت خوابیده بنشیند، کم کم حالش خوب شد و تا بخود آمد ، همواره از  امام "علیه السلام" عذرخواهی می‌کرد، حضرت او را دعا کردند و سفارش فرمودند: فعلاً غذای گرم به او ندهید تا حالش خوب شود و مراجعت فرمودند.

بله اینه نتیجه برخورد خوب با مردم باید اینگونه باشیم، امام علیه اسلام به بالین کسی آمدند که عمری ایشان را ناسزا می‌گفت در تمام این مدت شنیده نشد امام به او تندی کرده باشند و نتیجه این برخورد کریمانه چنین می‌شود.

اگر بخواهیم شیعه علی باشیم باید که دستورهای الهی را مو به مو اجرا کنیم و آنچه را که خدا نهی فرموده ترک کنیم

3- مشخصه دیگر بندگان خدا آن است که شب را به صبح می‌آورند در حالی که در سجده و قیام هستند شب زنده دارند، پیشانیشان را برای خدا روی خاک می نهند و سپاس می گویند، خدا را تنزیه  می‌نمایند، تسبیح می‌نمایند و در دل شب به نماز می ایستند، از آنان نیستند که تا انتهای شب خود را به اعمال بیهوده مشغول نمایند و تمام حریم شب را بخوابند ، بدون یاد خدا، بدون درک زیبایی های شب،بدون زنده داری ، بدون درک صفا و صمیمیت و سکوت و سحر ، بندگان خوب خدا شب زنده دارند " وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا"

بدرود تا شرح دیگری از صفات مومنان

آقامیری – بخش دین و اندیشه تبیان