مواضع جرّ اسم
اهداف درس:
- آشنایی با مواضعی که اسم مجرور می شود.
- آشنایی با حروف جر و اسم مجرور به آن
- آشنایی با اضافه و ویژگی های آن
آنچه در این بحث مورد نظر است، مواضع جرّ اسم می باشد در ابتدا باید گفت:
اسم در دو مورد مجرور است:
1) وقتی که پس از حرف جرّ آورده شود مانند: «علیٌّ فی البیت»
2) وقتی که مضاف الیه باشد مانند: « أخذتُ کتاب علیّ»
مجرور به حرف جر:
هرگاه یکی از حروف جر بر سر اسم بیاید آن را مجرور می سازد.
مانند: «الرجل فی الدّار» / «فی البیت صاحبُها» به حروف جر در بحث «حرف» مفصلاً اشاره شد.
حروف جر را با مجرور خود جارومجرور می گویند و اغلب به یک متعلق نیاز دارند و بدون متعلق معنای آن ها کاملاً فهمیده نمی شود.
متعلق این حروف
1- یا فعل است.مانند: «جئتُ من السّفر» که «من السّفر» معنای «جئت» را بیشتر توضیح داده است / «من السفر» جارومجرور و متعلق به «جئت» است.
2- یا شبه فعل است.
مانند: «إنّ اللهَ علی کلّ شیءٍ قدیر»، «علی کلّ» جارومجرور است و متعلق به «قدیر»
نکات:
1) هرگاه جارومجرور خبر یا صفت یا حال باشد متعلق آن مقدر است.
مانند: «الرجل فی البیت» / «مررت بالذی فی المدینة» / «القمر فی وسط السّماء» / «جاء الأمیر فی موکبه». متعلق این مثال ها «کائن» و «مستقرّ» مقدر است.
2) متعلق در ضرب المثل و نظایر آن حذف می شود.
مانند این که به مسافر بگوییم «علی الطّائر المیمون» و به عروس و داماد گفته شود «بالرّفاء و البنین» (زندگی تان قرین سازش و توأم با فرزندان باشد).
3) حروف جر وقتی زایدند متعلق ندارند.
مانند: «ما جاء مِن أحدٍ» که در اصل «ما جاء أحد» است و «کفی بالله شهیداً» که در اصل «کفی الله شهیداً» است.
4) برخی از حروف مانند خلا / عدا / حاشا / کاف / ربّ / لولا و لعلّ (دو حرف اخیر به ندرت حرف جر واقع می شوند) متعلقی در جمله ندارند.
مانند: «زید کالأسد».
5) گروهی از علمای نحو بر این باورند که علاوه بر 17 حرف مشهور از حروف جر، حروف کی / متی / لعلّ و لولا در برخی موارد حرف جر هستند.
مانند: «لو لاک لما خلقت الأ فلاک».
6) از حروف جر هفت حرف منذ / مذ / حتّی / کاف / واو / تاء و ربّ مخصوص اسم ظاهرند و به ندرت بر سر ضمیر می آیند.
7) حذف حرف جر و ابقای عمل آن به جز در «ربّ» و به ندرت در برخی حروف دیگر جایز نیست و در حرف «ربّ» نیز معمول آن غالباً پس از حرف واو ذکر می شود.
8) وقتی حروف جر بر سر «ما» می آیند الف از آخر «ما» حذف می شود.
مانند: «عمّ یتسائلون».
تمرین: انواع اسم های مجرور را در ابیات و عبارات زیر ببینید:
- ربَّ لَحدٍ قد صار لحداً مراراً ضاحکٍ من تزاحم الأضداد
ربّ لحدٍ: جارومجرور / نیاز به متعلق ندارد.
من تزاحم: جارومجرور / متعلق به مخدوف (چون صفت «ضاحک» واقع شده است)
- و لست أعنی الحریة الخارجیة التی تبذل من فوق، بل تلک التی تنمو من الداخل، لا الحریة التی تفسح للمرء مجال الفکر و العمل تبحطیم اغلاله السیاسیة و الإجتماعیة فحسب، بل تلک التی توحی إلیه ماهیة فکره و عمله بتفکیک قیوده العقلیة و الروحیة. و من أثقل القیود الداخلیه و أشدها و طأة قید «المادة».
من فوق: جارومجرور متعلق به «تبذل»
من الداخل: جارومجرور متعلق به «تنمو»
للمرء: جارومجرور متعلق به «تفسح»
بتحطیم: جارومجرور متعلق به «تفسح»
إلیه: جارومجرور متعلق به «توحی»
بتفکیک: جارومجرور متعلق به «توحی»
- حکی أنّ أحمقین اصطحبا فی طریق فقال أحدهما للآخر: تعال نتمنّ علی الله، فإنّ الطریق تُقطع بالحدیث. فقال أحدهما: أنا أتمنّی قطائع غنم أنتفع بلبنها و لحمها و صوفها. و قال الآخر: أنا أتمنی قطائع ذناب أرسلها إلی غنمک حتی لاتترک فیها شیئاً. قال: و یحک، أهذا من حقّ الصحبة و حرقه العشرة؟
فی طریق: جارومجرور متعلق به «قال»
الآخر: جارومجرور متعلق به «قال»
علی الله: جارومجرور متعلق به «نتمنّ»
بلبن: جارومجرور متعلق به «أنتفع»
إلی غنم: جارومجرور متعلق به «أرسل»
فیها: جارومجرور متعلق به «لاتترک»
من حقّ: جارومجرور متعلق به محذوف (چون خبر واقع شده است)
مجرور به اضافه:
اضافه عبارت است از بیان نسبت اسمی به اسمی دیگر .
مانند: «هذا کتابُ علیٍّ»
اسمی را که نسبت می دهند مضاف و اسمی که به آن نسبت داده می شود مضاف الیه نام دارد.
مضاف الیه به سبب افزوده شدن مضاف به آن مجرور می شود و لکن اعراب مضاف تابع ترکیب جمله است .
مثلاً در مثال بالا «کتاب» خبر و لفظاً مرفوع است و در مثال «أخذتُ کتاب علیٍّ»، «کتاب» مفعول به و لفظاً منصوب است.
نکات:
1) هرگاه مضاف، مثنی یا جمع باشد نون از آخر آن حذف می شود و اگر تنوین داشته باشد تنوین از آخر آن حذف می شود.
مانند: «هذا یدا علیّ» به جای «یدان»، «جاء معلّمو المدرسة» به جای «معلّمون» و «کتابُ رجل» به جای «کتابٌ».
اقسام اضافه
اسم از نظر اضافه شدن بر سه قسم است:
الف) جائز الإضافه
ب) لازم الإضافه
ج) ممتنع الإضافه
الف) جائز الإضافه: اغلب اسم ها برحسب اراده متکلم می توانند مضاف واقع نشوند.
ب) لازم الإضافه: اسماء لازم الإضافه چهار قسم اند:
1) آنچه وجوباً بر اسم یا ضمیری افزوده می شود و در مواردی مضاف الیه می تواند لفظاً حذف شود، اما در معنا در نظر گرفته می شود.
مانند: کلّ و بعض / جهات ششگانه / أیّ / غیر و مع (تحت شرایطی).
2) آنچه وجوباً بر اسم یا ضمیری افزوده می شود و مضاف الیه آن لفظاً نیز نمی تواند حذف شود.
مانند: «اُولو / ذو / لبیک / سعدیک / وحده و کلّ (وقتی که در تأکید به کار می رود) «فسجدوا الملائكة کلبهم أجمعون» (حجر / 30) و مانند: کلا، کلتا، عند ولدی.
3) آنچه بر جمله های اسمیه و فعلیه افزوده می شود.
مانند: «حیث و إذ». «فکلوا منها غداً حیث شئتم (بقره / 58) و «و إذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و إسماعیل» (بقره / 127).
4) آنچه تنها بر جمله فعلیه افزوده می شود.
مانند: «اذا / لمّا / إذ» مانند «إذ جاء نصر الله و الفتح».
نکته:
بعضی از علمای نحو آمدن «حیث» بر سر اسم و آمدن «إذا» بر سر جمله ی اسمیه را پذیرفته اند.
ج) ممتنع الاضافه: ضمایر و موصولات و اسماء اشاره و معرفه به ال و اسماء شرط و اسماء استفهام اضافه نمی شوند.
نکات:
1) تعدادی از اسماء لازم الإضافه هستند که فقط به ضمیر اضافه می شوند.
مانند: «وحدک (منفرداً) / لبیک (اقامةً علی اجابتک بعد اقامة) / سهدیک (اسعاداً بعد اسعاء). این کلمات برای تکثیر است نه برای تنبیه.
2) هرگاه «إذ» با تنوین بیاید جمله ی مضاف الیه حذف شده، تنوین به جای آن به «اذ» افزوده می شود.
مانند: «یومئذٍ»
3) برخی از اسماء لازم الإضافه جوازاً بر جمله اضافه می شوند.
مانند: «حین (وقت / زمان) / یوم (إذ) مانند: «جئتک حین جاء علیّ» / «وقت جاء سعید» / «یوم خرج خالد» / «جئتک حین علیّ قائم».
در این گونه اسم ها اعراب و بنا هر دو جایز است. مانند: «هذا یوم جاء سعید». در مواردی که جمله ی فعلیه با فعل مضارع آغاز شود اعراب صحیح تر است.
4) از اسم های لازم الإضافه لفظی و معنوی دو کلمه «کلا» و «کلتا» جز بر معرفه افزوده نمی شوند.
مانند: «رأیت کلا الرجلین» / «کلتا الامرئتین» و کلاهما و کلتاهما.
5) کلمات «غیر / قبل / بعد / حسب / اول / دون و جهات شش گانه تنها در صورتی که مضاف الیه آن ها حذف اما در نیت فرض شود، مبنی بر ضم خواهند بود.
مانند: «لله الأمر من قبل و من بعد».
6) مضاف به یاء متکلم اگر صحیح الآخر باشد حرف آخرش مکسور می شود.
مانند: «هذا کتابی».
جمع مؤنث سالم و اسم معتلی که مانند سالم است (مثل دلو و ظبی) تابع همین قاعده است. مانند: فتیاتی / دلوی.
7) هرگاه اسم های فیرمنصرف مضاف الیه واقع شوند یا مجرور به حرف جر باشند، با شرایطی، جرّ ان ها با فتحه خواهد بود.
مانند: «وُلِدَ رسول الله بمكة».
تمرین: انواع اضافه را در عبارات زیر ببینید:
- هذا عارض ممطرنا (احقاف / 24)
عارض: مضاف / اضافه لفظی
- سکوت ساعة عن عقل خیر من کلام شهر عن جهل
سکوت: مضاف / اضافه معنوی
کلام: مضاف / اضافه معنوی
مرکزیادگیری سایت تبیان - تهیه: فاطمه شیرزاده
تنظیم: سمیرا بادامستانی