تبیان، دستیار زندگی
تلمبه شیطان بادهای رنگارنگی را به دل انسان می دمد. همین که دید قدرت, پول, ثروت, علم, دانش, منصب و یا هر مساله مادی دیگری برای انسان فراهم شده و در آن اندکی پیشرفت داشته است, تلنبه اش را به کار می اندازد و قلب انسان را نشانه می گیرد و شروع به دمیدن می کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تنظیم باد نفس

انسان و نفس

انسان موجودی است با قابلیت رشد و کمال که می تواند هر روزِ خود را بهتر از دیروزش بسازد. پیشرفت در مسایل مادی و معنوی تنها از ویژگی های انسان است که هیچ موجودی در این عالم چنین دارایی عظیمی ندارد.

اما مشکل اینجا است که گاه انسان در برخی از ابعاد زندگی رشد روز افزونی می یابد و سرآمد می شود, اما در ابعاد دیگر وجودش همانند یک طفل نوباوه  باقی می ماند.

راستی اگر می توانستیم قیافه ای از انسان را ببینیم که مجموعه ابعاد مادی و معنوش را نشان می داد, برخی قیافه ها چه مضحک و خنده دار به نظر می آمد. درست مثل کاریکاتوری از یک بدنساز چاق و چله به همراه سر یک کودک دو ساله و یا یک  مرد سیاه چهره لاغر با دستانی سفید و تپلی.

شاید دیده باشیم ثروتمندانی را که بویی از دینداری و ارزشهای انسانی نبرده اند و تنها حسابهای بانکیشان سر به فلک کشیده است. و یا نمازگزارانی را که خرقه تزویر به تن کرده اند و بی عرضگی خود را در کسب معاش به گردن معنویات و نماز و راز و نیاز گذارده اند.

حتی تحصیل کرده هایی که لقب دکتری را به یدک می کشند اما توان گرداندن یک زندگی دو نفره را هم ندارند. و یا صاحب منصبانی که سخن گفتن با همسر و فرزندان خود را نیاموخته اند.

رشد بادکنکی

در این میان جناب شیطان نیز دست روی دست نگذاشته و بیکار ننشسته است. گویا او هم یک تلمبه قوی باد در دست دارد و از آن برای رشد بادکنکی انسانها استفاده خوبی می برد.

باید دانست که روح و دل انسان یکی از موجودات انعطاف پذیر این عالم است. انعطافی که رشد و پیشرفت انسان را تضمین می کند. اما شیطان از این انعطاف پذیری برای مقصود خودش بهره می گیرد.

ثروت عامل بسیار موثری در رشد بادکنکی انسانها است.

عامل دیگری که همانند ثروت خطرناک است و به رشد بادکنکی می انجامد, جایگاه و مقبولیت است. سوت کشیدن هواداران و هورای طرفداران, چنان طوفانی در دل انسان برپا می کند که آرامش او را می رباید.

تلمبه شیطان بادهای رنگارنگی را به دل انسان می دمد. همین که دید قدرت, پول, ثروت, علم, دانش, منصب و یا هر مساله مادی دیگری برای انسان فراهم شده و در آن اندکی پیشرفت داشته است, تلنبه اش را به کار می اندازد و قلب انسان را نشانه می گیرد و شروع به دمیدن می کند. دمیدن باد غرور, باد کبر, باد خودخواهی, باد خود بینی و خودپسندی, باد زورگویی و تجاوز و بادهای رنگ وا رنگ دیگر.

قارون نمونه تاریخی مناسبی است که می تواند بهترین درس آموز این نکته پراهمیت باشد. او نمونه یک بادکنک کم ظرفیت بود که به شیطان اجازه داد آنقدر در دل و جان او بدمد تا در نهایت, کارش به انفجار و ترکیدگی برسد. انفجاری با صدایی مهیب به بلندای کل تاریخ.

قارون از بستگان نزدیک حضرت موسی علیه‌السلام بود و از دانشمندان قوم بنی اسرائیل به حساب می آمد و آگاهی قابل ملاحظه ای نسبت به تورات داشت. همچنین زیبا و خوش صدا بود. اما آنچه او را بر سر زبانها انداخت, ثروت فراوان او بود. قرآن در مورد اموال او می گوید:

وَ آتَیْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ. 1

شیطان

ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم كه حمل كلیدهاى آن براى یك گروه زورمند مشكل بود!

و خلاصه اینکه او از پول و ثروت و علم و دانش و زیبایی و خوش صدایی چیزی کم نداشت و هر آنچه را که کمال ظاهری یک انسان است, دارا بود.

اما همه این نعمتهایی که خداوند در اختیار او قرار داده بود به جای آنکه او را خدایی کند و شکرگزار این همه نعمت, شیطان صفت کرده بوده و طغیانگر.

باد غرور و تکبر چنان در جان او افتاد که رو در روی پیامبر خدا ایستاد و فخرفروشی را سرمشق خود قرار داد. قرآن نیز گناه او را تکبر و سرکشی معرفی کرده است. 2

او نخست در صف مؤمنان بود. ولى غرور، ثروت او را به آغوش كفر كشید و به قعر زمین فرستاد. کارش به جایی رسید که برای نمایش ثروتش به مردم کاروانی چهار هزار نفره تشکیل داد تا نشان دهد کسی از او بالاتر نیست. 3

بنابراین، ثروت عامل بسیار موثری در رشد بادکنکی انسانها است.

عامل دیگری که همانند ثروت خطرناک است و به رشد بادکنکی می انجامد, جایگاه و مقبولیت است. سوت کشیدن هواداران و هورای طرفداران, چنان طوفانی در دل انسان برپا می کند که آرامش او را می رباید.

در این شرایط است که شیطان, پی در پی در دل او باد غرور می دمد و مثل یک بالن بزرگ او را روانه آسمان تخیلاتش می کند. چنین آدمی دیگران را مورچه می بیند و ارزشی برای آنان قایل نخواهد بود.

امام صادق علیه‌السلام می گوید:

امیر مؤمنان علیه السلام سواره به میان اصحاب خود آمد. آنان دنبال حضرت راه افتادند. حضرت به طرف آنها برگشت و فرمود: كارى دارید؟ عرض كردند: نه، اى امیر مؤمنان! بلكه دوست داریم با شما راه برویم. امام فرمود: برگردید؛ زیرا راه رفتن پیاده با سواره، موجب تباه شدن سواره و خوارى پیاده است. 4

تلمبه شیطان بادهای رنگارنگی را به دل انسان می دمد. همین که دید قدرت, پول, ثروت, علم, دانش, منصب و یا هر مساله مادی دیگری برای انسان فراهم شده و در آن اندکی پیشرفت داشته است, تلنبه اش را به کار می اندازد و قلب انسان را نشانه می گیرد و شروع به دمیدن می کند. دمیدن باد غرور, باد کبر, باد خودخواهی, باد خود بینی و خودپسندی, باد زورگویی و تجاوز و بادهای رنگ وا رنگ دیگر.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

یک بار هم امیرمؤمنان علیه السلام بر مركب سوار بود و اصحاب دنبال ایشان به راه افتادند. حضرت فرمود: برگردید؛ زیرا صداى كفش ها در پشت سر مردان، مایه تباهى دل هاى احمقان است.

آری, رشد بادکنکی انسان را به حماقت می کشاند و به قعر نابودی خواهد برد. اما پرسش اساسی این است که چه کنیم تا در این دام شیطان گرفتار نشویم؟

راه حل جلوگیری از رشد بادکنکی

فروتنی یا ذلت پذیری

هر انسانی ظرفیتی مشخص دارد و اندازه ظرفیتش با دیگران متفاوت است. مصیبت هنگامی به سراغ ما خواهد آمد که شیطان بتواند بیش از اندازه ظرفیتمان در دل بدمد. اگر وسوسه های او به اندازه ظرفیتمان باشد که مطمئنا به راحتی در برابر او خواهیم ایستاد. مشکل اینجا است که او ما را بیش از ظرفیتمان باد می کند و به نتیجه دلخواهش می رسد.

بنابراین راه حل پیروزی در برابر وسوسه های این چنینی شیطان, تنظیم باد است. تنظیم بادی که متناسب با ظرفیت انسان باشد.

شاید به همین خاطر است که امامان معصوم ما به برخی از یاران خود که از جایگاه و اعتبار و یا ثروت بالایی برخوردار بوده اند, مشق تواضع داده اند. مشقی که آنان را از دام تکبر و غرور برهاند و قدر و اندازه آنان را نشانشان دهد.

یکی از یاران درجه یک امام باقر علیه‌السلام محمد بن مسلم است. او مردی محترم و شرافتمند و در عین حال ثروتمند بود. روزی امام باقر علیه‌السلام به او فرمود: ای محمد! فروتن باش.

محمد بن مسلم هنگامی که به كوفه برگشت, زنبیلى از خرما را به همراه ترازویى برداشت و جلو در مسجد جامع نشست و شروع به داد كشیدن و فروختن خرما كرد. خویشانش آمدند و گفتند: تو آبروى ما را بردى. محمّد گفت: سرورم مرا فرمانى داده است و من هرگز از فرمانش سرپیچى نخواهم كرد و تا همه خرماهاى این زنبیل را نفروشم، این جا را ترک نمى كنم. خویشانش گفتند: حالا كه حاضر نیستى دست از خرید و فروش بردارى پس لااقل به كار آسیابانى بپرداز. محمّد, آسیاب و شترى خرید و به كار آسیابانى پرداخت. 5

پناه می بریم به خداوند از شر این شیطان رانده شده!

نوشته سیدمصطفی بهشتی - گروه دین و اندیشه تبیان


1- قصص, 76

2- عنکبوت, 39

3- قصص, 79

4- المحاسن, ج 2, ص470

5- بحارالانوار, ج 75, ص 121

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.