تبیان، دستیار زندگی
کودکان خیابانی مثل تابلوهای مسیر تکراری هر روزمان ، همچون اشیایی هستند که معمولاً حتی زحمت نگاه کردن به آن ها را هم به خود نمی دهیم
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهرا امیری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خیابان، خانه همیشگی من


کودکان خیابانی مثل تابلوهای مسیر تکراری هر روزمان ، همچون اشیایی هستند که معمولاً حتی زحمت نگاه کردن به آن ها را هم به خود نمی دهیم، و وقتی با زمزمه های مخصوص تکدی گری و یا دست فروشی کنار اتومبیل ما توقف می کنند ، وانمود  می کنیم که آنها را ندیده ایم و شیشه اتومبیل را بالا می کشیم.


بی زحمت نگاهی به اطراف بکنید

همه ما، یا نه بهتر است بگویم اکثر کسانی که این مقاله را می خوانند، صبح از خواب بیدار شده و بعد از صرف صبحانه دلخواهشان ، احتمالاً فکر کرده اند که امروز هم مثل بقیه روزها چقدر تکراری و یکنواخت است! بعد هم حتماً  طبق سبک و روش و منش های خسته کننده و تکراری هر روز،  فعالیت های معمول خود را آغاز کرده اند و ...و یک چیز دیگر! یک چیز دیگر هم هست که  برای اکثر ما خیلی تکراری شده. مثل تابلوهای خیابان ها به حضور مکرر  آنها عادت کرده ایم . اگر سر راهمان سبز شوند آنها را تماشا می کنیم و اگر نبودند هم –مثل وقت هایی که هستند – اصلاً به آنها فکر نمی کنیم . چون آنقدر مشکلات و درگیری شخصی داریم که دیگر مجالی برای فکر کردن به آنها باقی نمی ماند .

کودکان خیابانی مثل تابلوهای مسیر تکراری هر روزمان ، همچون اشیایی هستند که معمولاً حتی زحمت نگاه کردن به آن ها را هم به خود نمی دهیم، و وقتی با زمزمه های مخصوص تکدی گری و یا دست فروشی کنار اتومبیل ما توقف می کنند ، وانمود  می کنیم که آنها را ندیده ایم و شیشه اتومبیل را بالا می کشیم. حتماً چه قدر به خود افتخار می کنیم که ساده لوح نیستیم تا اسیر دام کسانی شویم که این کودکان را برای کسب درآمدِ بدون زحمت به سراغ ما فرستاده اند. تازه اگر خیلی مهربان و خوش قلب و آخر انسانیت باشیم و حالمان کمی تا اندکی خوب باشد،  نگاهی از سر ترحم به آنها می اندازیم و با کلی احساس  عطوفت و خلوص نیت و پاکی، چند سوال ساده لوحانه و کلیشه ای راجع به سن یا وضعیت تحصیلیشان از آنها می پرسیم، پولی از سر لطف به آنها می دهیم و ... تا چهار راه بعد کاملاً فراموش میکنیم  که با چنان کودکی رو به رو شده ایم، و میرویم تا دغدغه ها و برنامه های شخصی روزانه خود را سر و سامان دهیم .

راستش قصدم از نوشتن مقاله حاضر، این نیست که از این قشر محروم و به واقع مظلوم و به احتمال زیاد مایوس جامعه آماری بدهم، چرا که اگر مایل به کسب اطلاعات در مورد این کودکان باشید، با یک جستجوی ساده در گوگل می توانید کلی اطلاعات و آمار در مورد آنها بیابید. ولی نکته دردناک و تکان دهنده ای که در همه آن مقاله ها و آمارها و اطلاعات در خصوص کودکان خیابانی مشترک است،  وجود کلمات و عبارتهایی است که به راحتی نمی توان از کنار آنها گذشت، عباراتی از قبیل سوءاستفاده‌ جنسی از کودکان، مرگ کودکان به دلیل ابتلا به ایدز، فروختن آنها جهت تجارت اعضای بدن، آموزش و بکارگیری آنها در اماکن فساد و ده ها عنوان و نسبت دیگر به سبب حضور نا متعارف و ناهنجار آنها در خیابان ها، نمونه هایی از این موارد دل خراش است.

با کمی تامل و اندکی مشاهده بر صورت شهر می بینیم که هر روز و هر روز حضور کودکان خیابانی پر رنگ تر و جای پای سازمان های مسئول ساماندهی آنها کم رنگ تر می شود.

فارغ از اینکه چه والدین و یا افرادی باعث حضور این چنینی آنها در خیابانها هستند و اینکه درآمد روزانه آنها نهایتاً به دست چه کسانی می رسد ، همواره جای یک سوال باقی است ، و آن اینکه چه آینده ای در انتظار آن هاست و چند سال بعد که  پا به سنین جوانی بگذارند و دیگر قادر نباشند با برانگیختن حس ترحم از دیگران پولی بستانند، سرنوشت آنها چگونه خواهد بود. جواب کمی تا قسمتی روشن است، یک بزهکار و یا یک فقیر دیگر به شهرمان اضافه می شود و خدا می داند که چه پیامدهایی دامنگیر آنها و جامعه خواهد شد.

کودکان خیابانی

هرچند احتمالاً سخنان و اخبار پراکنده ای در خصوص جمع آوری این کودکان از طریق شهرداری و یا سازمان بهزیستی به گوشتان خورده است ، ولی با کمی تامل و اندکی مشاهده بر صورت شهر می بینیم که هر روز و هر روز حضور کودکان خیابانی پر رنگ تر و جای پای سازمان های مسئول ساماندهی آنها کم رنگ تر می شود.

سخن آخر اینکه قصد از ارائه این مقاله برانگیختن حس مسئولیت خوانندگان عزیز به دیدن این کودکان و نه صرفاً تماشا کردن آنهاست. بیایید حال که قانون و مراکز دولتی متصدی ساماندهی این کودکان، دامان خویش را پس می کشند، ما آغوش خود را برای پذیرش مسئولیت های آنها باز کنیم. کم نیستند مراکز مردمی و غیر دولتی که علیرغم بودجه کم و محدود، به یاری برخی افراد خیرخواه و خیراندیش، برای کمک به این کودکان و همینطور تقویت روح و جسم آنها تاسیس و اداره می شوند.

هرکس می تواند با هر توانی به جمع مدد کاران اجتماعی پیوسته، با هرآنچه که در توان دارد این کودکان را تحت آموزش و یا حمایت قرار دهد. افراد می توانند با علم خود برای تدریس ، با تخصص خود برای معاینه و درمان بیماری های جسمی و روحی کودکان ، با برخی محصولات و تغذیه های مناسب برای تقویت فیزیکی کودکان و همینطور با مال خود به کمک این کودکان بشتابند.

ولی به حتم اگر این مراکز مردمی با قدرت مالی و انسانی بالاتری به فعالیت بپردازند، کم تر شاهد حضور و در نتیجه معضلات و مشکلات ناشی از کودکان خیابانی خواهیم بود، به خصوص آن دسته از کودکانی که علیرغم داشتن خانواده مجبور به حضور این چنینی در اجتماع هستند. در این رابطه هرکس می تواند با هر توانی به جمع مدد کاران اجتماعی پیوسته، با هرآنچه که در توان دارد این کودکان را تحت آموزش و یا حمایت قرار دهد. افراد می توانند با علم خود برای تدریس ، با تخصص خود برای معاینه و درمان بیماری های جسمی و روحی کودکان ، با برخی محصولات و تغذیه های مناسب برای تقویت فیزیکی کودکان و همینطور با مال خود به کمک این کودکان بشتابند.

به امید روزی که دیگر هرگز شاهد وجود نان آوران خردسال در خیابان ها نباشیم !

زهرا امیری

بخش اجتماعی تبیان


لینک های مرتبط

گدایان با پیامک مدیریت می شوند

متکدیان شیک پوش در تهران 

دنیای دریوزگان