تبیان، دستیار زندگی
وقتی شما به همسرتان می گویید که(( دوستت دارم)) فقط هفت درصد کلمه ی دوستت دارم موثر است و مابقی یعنی حدود نود و هفت درصد وابسته به لحن گفتار و نوع نگاه و حرکات دست و صورت شماست.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم طالبی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرنده خوشبختی

مصاحبه تبیان با آقای دکتر دوایی (2)

دکتر دوایی

تبیان:در بخش اول مصاحبه در بحث مهاری های زندگی برای ایجاد ارتباط، مهارت هایی را عنوان کردید.اگر امکان دارد در مورد سایر موارد توضیح مبسوط تری بدهید؟

برای ایجاد ارتباط ، موضوعی که بسیار مهم است این است که محرک و پاسخ هم باشیم.

الزاماً این نیست که اگر دو نفر با هم زندگی می کنند بین شان ارتباط ایجاد شده باشد و عشق و تعلق در بین آنها حاکم باشد.روزگاری یک نظریه ی روان شناسی بیان می کرد که هم جواری تعلق ایجاد می کند. اما یک روانشناس دیگر نظریه ی جدیدی را مطرح کرد و آن اینکه هم جواری تعلق ایجاد نمی کند بلکه دو نفر باید محرک و پاسخ هم باشند تا بین شان ارتباط موثر ایجاد شود.

من بسیاری از زن و شوهرها را می شناسم که حدود بیست سال است که با هم زندگی می کنند اما محرک و پاسخ هم در زندگی نیستند و به هم عشق و تعلقی ندارند. خانم دوست دارد با دوستانش وقت خود را بگذراند و مرد خانه هم با همکارانش چون هم جواری خوب است اما الزاماً تعلق ایجاد نمی کند و از طرفی تمرین هم نکرده اند که محرک و پاسخ همدیگر باشند.

وقتی شما به همسرتان می گویید که(( دوستت دارم)) فقط هفت درصد کلمه ی دوستت دارم موثر است و مابقی یعنی حدود نود و سه درصد وابسته به لحن گفتار و نوع نگاه و حرکات دست و صورت شماست.

تبیان:محرک و پاسخ هم بودن یعنی چه؟

یکی ازابزارهای مهم محرک و پاسخ بدون استفاده از زبان بدن است. تحقیقات نشان داده که در انتقال یک مفهوم پنجاه و پنج درصد حرکات دست و صورت و اعضای صورت نقش دارد. سی و هشت درصد لحن ما موثر است و فقط هفت درصد خود کلام موثر است. یعنی وقتی شما به همسرتان می گویید که(( دوستت دارم)) فقط هفت درصد کلمه ی دوستت دارم موثر است و مابقی یعنی حدود نود و سه درصد وابسته به لحن گفتار و نوع نگاه و حرکات دست و صورت شماست.

خوشبختانه این موضوع اکتسابی است و خدا به بعضی ها این نعمت را داده است. شاید شنیده باشید که مثلا می گویند که فلان شخص چشم هایش هم می خندد، یعنی با وجود اینکه لبخند هم نمی زند  نوع نگاه و تیپ صورتش از دید همه خوش آیند است. اما ما می توانیم لبخند زدن را یاد بگیریم- خیلی تجربه های مختلف و موفقی داشتیم که روزی یک ربع جلوی آینه لبخند می زدند و این کم کم ملکه ی ذهن و عادت شان شده است.

دکتر دوایی

اگر به شخصی می گوییم سلام این سین- لام- الف- میم فقط هفت درصد است و مابقی نوع بیان این سلام است و این چگونه سلام کردن، تصویر دیگری از شخصیت ما ایجاد می کند. حتی درنوع  دست دادن افراد،روحیات آنها نهفته است. وقتی بهداشت روانی برای ما حاصل می شود که می بینیم این شخصی که داریم با او صحبت می کنیم چه قدر خوب حرف می زند و لبخند به لب دارد و خوب هم گوش می کند.

مثلا خود دست به سینه نشستن برای محیط گرم و صمیمی خوب نیست. وقتی یک زن و شوهر با هم صحبت می کنند خوب نیست که دست به سینه بشینند یا حواس شان جای دیگری متمرکز باشد.

مردی را تصور کنید که  با  شور و هیجان و سر و صدا وارد منزل می شود و مرد دیگری را که با آهستگی و در سکوت و خستگی،طبیعی است که اینها در انتقال عواطف خود یکسان نیستند.

لحن،صدا،حرکات دست و ارکان صورت در بالا بردن محرک و پاسخ بودن بسیار موثر است. این خیلی مهم است که چگونه رفتار کنیم که طرف مقابل برای ایجاد ارتباط برانگیخته شود. اینکه از ویژگی های پیامبر ما این بوده است که همیشه متبسم بوده اند و یا در سلام کردن بر همه مقدم بودند حاوی نکات عمیقی است.

وقتی ما یک فکر ناراحت کننده ای در ذهن مان داشته باشیم این روی روحیات ما اثر می گذارد و اگر فکر نشاط آور و روحیه بخشی داشته باشیم باعث خوشحالی ما می شود. برعکس این موضوع هم صادق است. اگر ما مدام لبخند بر لب هایمان باشد خود این مانع بروز و تسلط فکرهای ناراحت کننده بر ذهن و ضمیر ما می شود . این موضوع به ما کمک می کند وقتی دیگران همسر و فرزندانمان کنار ما هستند از کنار ما بودن احساس لذت کنند. از طرف دیگر، قیافه ی ناراحت و مغموم هم افکار ناخوشایند را به همراه خود می آورد. یکی از مسائل مهم در بحث محرک و پاسخ موضوع ضربه است.

مردی را تصور کنید که با شور و هیجان و سر و صدا وارد منزل می شود و مرد دیگری را که با آهستگی و در سکوت و خستگی،طبیعی است که اینها در انتقال عواطف خود یکسان نیستند.

تبیان:  ضربه چه معنایی دارد ؟

به این مثال دقت کنید.شخصی به شما می گوید سلام. این کلمه یک ضربه است و شما وقتی به او جواب می دهید شما هم به او ضربه می زنید. انسان در روابط اجتماعی خود به ضربه نیاز دارد تا بتواند آرامش روانی را تجربه کند و طبیعی است ضربه های مثبت را بر ضربه های منفی ترجیح می دهد.

سلام- علیک سلام

چطوری- خوبم تو چطوری

من خیلی دوستت دارم – من هم خیلی دوستت دارم

اینها همگی ضربه های مثبت هستند. اما یک نکته ی جالب این است که وقتی ضربه های مثبت نبود انسان ضربه های منفی را بر بی ضربگی ترجیح می دهد- یعنی اگر کسی نیست که هوای ما را خیلی داشته باشد. اگر کسی باشد که با او بحث هم بکنیم بهتر از این است که با کسی روز و شب باشیم که سکوت می کند و حرف نمی زند.

در ارتباط زن و شوهر هم همین طور است. اگر اختلاف داریم باید حرف مان را بزنیم ، وقتی موارد مختلف پیش می آید که امکان این نیست که به هم ضربه های مثبت وارد کنیم ، این موضوع نباید منجر به بی ضربگی شود و  با هم قهر کنیم. در واقع قهر ، نوعی بی ضربگی است.

دکتر دوایی

شما شنیده اید که در احکام اسلامی قهر خیلی مذموم است. در روایات هست که اگر دو مومن با هم قهر کنند اگر بیشتر از سه روز باشد اعمالشان قبول نیست.

وقتی ما دچار بی ضربگی از سوی همسرمان شدیم بعد ضربه را از جاهای دیگر می پذیریم.  این برای کانون خانواده خطرناک است و معلوم نیست که از کجا این ضربه ها دریافت می شوند و امکان دارد باعث ایجاد گرفتاری های مختلف شود و شخص خودش را در جای دیگر ارضای روحی و روانی کند.

نکته ی دیگر در بحث مهارت های زندگی این است که ما چگونه مشکلات و اختلافات را حل و فصل کنیم .  یک نکته ای که باید تذکر بدهم که زندگی ایده آل زندگی بدون مشکل نیست. این تلقی اشتباه است که یک زن و شوهر وقتی با هم خیلی خوب هستند که اصلاً با هم هیچ مشکلی نداشته باشند.

موضوع مهم این است که اختلاف نظر و یا مشکل را چگونه در محیط خانواده حل کنیم . موضوع مهم تر این است که اگر مشکلی در خانواده ایجاد می شود نباید بی تفاوت از کنار آن بگذریم چون دچار انباشتگی می شویم.

تبیان: در حوزه مسائل خانواده، انباشتگی چیست ؟ و باعث بروز چه مشکلاتی می شود ؟

یک مثال برای شما می زنم. شما یک برگه ی سفید دارید که یک خط روی آن می کشید. شما به من خرده می گیرید چرا کشیدید. یکبار دیگر می کشم. این کار را چند بار تکرار می کنم و کم کم هر چه تعداد خط ها بیشتر شود حساسیت شما به خط هایی که کشیده می شوند کمتر می شود. حالا اگر من بخواهم روی یک برگ سفید دیگری یک خط بکشم دوباره شما حساس می شوید.

ریشه ی این تفاوت و اختلاف چیست؟

در برگه ی اول چون با ازدحام خط ها مواجه شده ایم دیگر به این نتیجه رسیده ایم که کار از کار گذشته است و این موضوع ریشه اش این است که وقتی خط اول در یک صفحه ی سفید کشیده شد تکلیفش را مشخص نکردیم تا حساسیت خط  دومش را پایین آورد. وقتی شد10 تا خط ، دیگر اساساً حساسیتی وجود ندارد.

در مسائل روحی و روانی اگر مشکلی در روابط من و همسر  و فرزندم و حتی بچه ها با یکدیگر به وجود آید ، اگر تکلیف این اختلاف و مشکل را معلوم نکردیم، آن وقت حساسیت ها کم کم پایین می آید و بعد شما با کسانی مواجه می شوید که دچار آسیب روانی هستند ، آدم وسواسی یا آدم بدبین و یا آدم کینه ای... این مثال را خوب به یاد داشته باشید. ما باید تکلیف هر خط را جداگانه مشخص کنیم تا دچار بی تفاوتی نشویم .

یک مثال دیگر ، مثال ظرفشویی است وقتی که در آن هیچ ظرفی نیست و وقتی که یک ظرف کثیف در آن وجود داشته باشد. طبیعتاً سایر افراد خانواده  وقتی می آیند و  می بینند یک ظرف کثیف در ظرفشویی هست. ظرف های دیگری را هم به آن اضافه می کنند و کم کم شما به طور ناخودآگاه دچار یک نوع انباشتگی می شوید. اما این حالت را با زمانی مقایسه کنید که ظرف کثیفی در ظرفشویی نباشد. هر کسی که می آید ظرف خودش را می شوید. یعنی تکلیف آن را مشخص می کند. کلاً به هم ریختگی باعث نابسامانی در درون هم می شود. منظورم از بیان این مثال ها این است که اگر مشکلی بوجود آمد باید آن را حل کرد و نباید آن را به تعویق انداخت تا دچار انباشتگی شود.

زندگی ایده آل زندگی بدون مشکل نیست. این تلقی اشتباه است که یک زن و شوهر وقتی با هم خیلی خوب هستند که اصلاً با هم هیچ مشکلی نداشته باشند.

اما در این حالت راه حل چیست؟

اول اینکه عاشق باشیم و کور و دوم اینکه رها کنیم و ببخشیم .

یعنی با محبت و بزرگواری از دیگران بگذریم تا دیگران هم از ما بگذرند. ببخشید تا بخشیدن را تمرین کرده باشیم اما این به راحتی ممکن نیست. بخشیدن با یک کلمه ی عیب ندارد محقق نمی شود یعنی اینکه ما در کلام و ظاهر بگوییم مشکلی نیست اما این موضوع را به درون خودمان منتقل کنیم مو ضوع در درون ما حل نمی شود .در روایات ما مکرر به این موضوع توصیه شده است که از خطای دیگران بگذریم و آن را ببخشیم چون این موضوع ظرفیت روحی ما را افزایش می دهد.

اما یک موضوع مهم این است که اگر جایی نتوانستیم کسی را ببخشیم و یا اساساً موضوعی پیش آمد که بخشیدن مجاز نبود چون در برخی موارد لزوماً بخشیدن اثر مطلوبی ندارد این مطلب را باید عنوان کنیم وگرنه دچار انباشتگی می شویم.

یک مثال می زنم شما مهمان دارید برای ناهار و دوستت تان را دعوت کرده اید و آنها هم بدون اطلاع شما سه ساعت دیر می رسند. کدام یک از این گزینه ها را می بایست انتخاب کرد؟

اول اینکه وقتی آمدند بگویید: خوش آمدید. در این حالت خودمان را بازنده کرده ایم و او را برنده. یعنی موضوع را و مشکل را به درون خودمان ریخته ایم. من خوب نیستم اما چون تو خوب باشی حرفی نمی زنم. این موضوع باعث می شود که ما بیشتر در معرض آسیب روانی باشیم- بیشترین بیماری های روانی برای اشخاصی است که درون خودشان می ریزند. بیشترین ارتباطاتی که مختل می شود و طرف طغیان می کند و سر هر بهانه ی بی خودی با همسرش، دوستش و فرزندانش به دعوا و کشمکش می رسد به خاطر این است که از بس درون خودش ریخته که ناگهان طغیان می کند.

گزینه ی دوم ممکن است بگوید: تو آداب معاشرت نمی دانی. چه وقت آمدن است؟!. این چه وضع .... یعنی خودت را برنده بازی کنی و او را بازنده، یعنی من خوب هستم و تو خوب نیستی. طبیعتاً ارتباط در این حالت قطع می شود. دغدغه ی اصلی ما برقراری ارتباط است. ما می خواهیم ارتباطات حفظ شود و نه اینکه ارتباطات پایان بپذیرد.

 اما گزینه ی سوم. اینکه شما بگویید: اگر می خواستی دیر بیایی کاش یک زنگ می زدی . این طوری در واقع ما احساسمان را  به صورت من خوب هستم و تو خوب هستی بیان کرده ایم .این طوری هم من برنده هستم و هم او و به این ترتیب روابط ما حفظ می شود. اگر مشکل در روابط مان به وجود آمد اگر توانستم که از خطای دیگران بگذریم بهتر است که طرف مقابل را ببخشیم و گذشت کنیم ، اما اگر قرار است ما احساس مان را بیان کنیم می بایست به صورت من خوب هستم تو خوب هستی مشکل و مسئله را بیان کنیم.

زن و شوهر در خانواده باید اجازه بدهند که احساس طرف مقابل بهشان منتقل شود- چه مثبت وچه منفی.در واقع ما اگر می خواهیم دوستت دارم را بشنویم باید دوستت دارم را بگوییم.

در خانواده، زن و شوهر باید به گونه ای در تعامل باشند که اجازه بدهند که احساس های طرف مقابل بهشان منتقل بشود. وقتی همسرم  از من دلخورست و آن را بیان می کند ، اگر با قهر و پرخاشگری برخورد کنیم که چرا این انتقاد را در مورد من به زبان آوردی  باعث می شود که از بیان این مشکل احساس پشیمانی کند و کم کم دچار انباشتگی شود.

در این حالت ، یا یک مدت این قضایا را تحمل می کند و دچار آسیب روانی می شود و یا طغیان و پرخاشگری می کند که در هر دو صورت ارتباط را دچار اختلال می کند.

دکتر دوایی

زن و شوهر در خانواده باید اجازه بدهند که احساس طرف مقابل بهشان منتقل شود- چه مثبت وچه منفی.در واقع ما اگر می خواهیم دوستت دارم را بشنویم باید دوستت دارم را بگوییم.

اگر من تمام احساساتم را در خودم زندانی کنم و حبس کنم طبیعتاً بازخوردی از طرف مقابل در زندگی نخواهم داشت. هر سیستمی که در تعامل باشد درون داد و برون داد داشته باشد سالم می ماند اما اگر یک سیستم بسته باشد دچار اختلال خواهد شد و از درون نابود می شود. پس انتقال احساسات مثبت بسیار موثر است و از طرف دیگر بیان دلخوری ها به سلامت روانی خانواده کمک می کند.

ما باید جوی در خانواده حاکم کنیم که وقتی از هم دلخور می شویم بتوانیم به آسانی آن را بیان کنیم و این باعث می شود که به جای اینکه یک سیستم ایستا و بسته باشد یک سیستم در حال تبادل با پیرامون خودش باشد. می گویند پرنده ی خوشبختی در دست کسی می آرامد که آن را در چنگش نگیرد.

وقتی  پرنده ی خوشبختی را رها کردیم  و برای همه خواستیم، این پرنده ی خوشبختی به سمت خودمان هم می آید. کسی که بیشتر از همه احساس خود را منتقل می کند بیشتر از همه احساس هم دریافت می کند . بنابراین هر چقدر در بیان و انتقال احساسات مان بتوانیم بهتر عمل کنیم ، ارتباطات مان استحکام بیشتری خواهد یافت.

مصاحبه : مریم طالبی 

بخش خانواده ایرانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.