تبیان، دستیار زندگی
گفتگوی تبیان با طهمورث پورشیر محمد،ترانه سرای سریال خانه ی بی پرنده ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خواستند که درام و غمگین باشد...

گفتگوی تبیان با طهمورث پورشیر محمد،ترانه سرای سریال "خانه ی بی پرنده"

طهمورث پورشیرمحمد

طهمورث پورشیرمحمد،شاعر و ترانه سرا.متولد دی ماه 1353،تهران.وی در حال حاضر دانشجوی برنامه ریزی شهریست و در اداره ی کل پشتیبانی شهرداری تهران مشغول به کار است.او که از سال 1374 در زمینه ی ترانه سرایی فعالیت می کند، آثار بیشماری را در کارنامه ی هنری خود ثبت کرده است. ترانه ی زیبای "حس غریب " با صدای علی لهراسبی،از به یادماندنی ترین کارهای اوست.ترانه ی فیلم "پیشنهاد 50 میلیونی" و تیتراژ برنامه های "دورخیز"، "صبح آمد" و "صبح تهران"  نیز از سروده های او می باشد.در بین سریالهای تلویزیونی که پورشیرمحمد کار کرده است می توان از "خاکستر و باد"،" گل بارون زده"، "غیر محرمانه "ی زنده یاد مسعود رسام ، "ّبه کجا چنین شتابان"  و تازه ترینشان یعنی "خانه ی بی پرنده" نام برد.

پخش سریال "خانه ی بی پرنده " و همچنین درخواست شما خوانندگان عزیز، بهانه ای شد تا به سراغ او برویم .او نیز مهربان و بی ریا از تجربیاتش در عرصه ی ترانه سرایی برایمان سخن گفت...

آقای پورشیرمحمد،این روزها شاهد پخش سریال پرمخاطب "خانه ی بی پرنده "هستیم.چه شد که پیشنهاد سرودن ترانه  برای تیتراژ پایانی این  کار را قبول کردید؟

در ابتدا من فقط شاهد پخش آنانس های این سریال بودم.اما یک روز در همین محل کارم بود که یکی از دوستان قدیمی من ،آقای محمدرضا چراغعلی آهنگساز این سریال تماس گرفتند و  گفتند که ترانه ی قبلی که براساس آن کار کرده بودند،در شورای موسیقی سیما رد شده است و از من  خواستند در فرصت کمی که بود یک ترانه ی مجدد بگویم.از آنجایی که من از سال 74 ترانه سرایی می کنم و همچنین کار نوازندگی و آهنگسازی انجام میدهم وبا ریتم آشنا هستم،همه ی اینها کمک کرد که در آن لحظه تمرکزم را حفظ کنم  وبا توجه به فرصت کمی که داشتم همانروز ترانه را تمام کردم و تا شب چند بار اصلاحاتش را انجام دادم ،روز بعدش به تصویب رسید و فکر می کنم از قسمت سوم روی تیتراژ پایانی تصویب و اجرا شد.

،به این نتیجه رسیدم که قالب های کلاسیک شعر، مرا از لحاظ احساسی و عاطفی آنچنان که باید درگیر نمی کند و باید قالب های ترانه را که در دهه های 40و50 ایران تجربه شده بود به یک نوع دیگر و با شرایط و کلام خودم تجربه کنم؛

مسلما ایده ی اولیه ی ترانه را از داستان فیلم گرفتید، درست است؟

بله، چراکه اگر ما سوژه ی فیلم و یا حتی نمایش را ندانیم،کار آنطور که باید به ثمر نمیرسد. آقای چراغعلی در همان فرصت کم ایده ی اولیه را برایم گفتند و من هم چون قبلا برای یکی دو سریال با سوژه های مشابه این سریال کار کرده بودم  و شرایطش را داشتم،تمام تلاشم را کردم تا ترانه با خط اصلی سریال هماهنگ باشد و خدا را شکر احساس می کنم این اتفاق افتاده است.

حرفی که می گویم شاید یک نظر شخصی باشد، اما به نظر می رسد این ترانه علی رغم زیبایی تا حدی غم انگیز است.عقیده ی خود شما چیست؟

در اصل،خواستند که اینطور باشد.اگر تنها بر اساس نظر من بود شاید روشن تر می گفتم و از طرفی باید بگویم یکی از امتیازهای من نوعی و شما اگر هم موسیقی بدانیم و هم کلام و اینکه بتوانیم با هر دو ارتباط برقرار کنیم همین جاست، یعنی  زمانیکه من ملودی را شنیدم،متوجه شدم یک ملودی درام و غمگین است و وقتی یک ملودی بار درام و عاطفی و غمگین دارد اگر یک کلام روشن و یک ترانه ی شاد و امیدوار کننده با آن همراه شود،در نهایت این دو یک جورهایی همدیگر را پس می زنند و مخاطب از شنیدن آن لذت نمی برد.پس بر اساس ملودی تیتراژ و اینکه خواسته بودند،ترانه این سریال یک مقدار درام و غمگین سروده شد.

اینکه برای یک ملودی ساخته شده ترانه گفتید ، کار مشکلی نبود؟اصلا شما روی ملودی هایی که برای ترانه هایتان ساخته می شود حساسیتی دارید؟بر آنها نظارت می کنید؟

ببینید، معمولا بر مبنای ترانه ملودی ساخته می شود.ولی خوب، غیر از من چند ترانه سرای خوب دیگر هم  در کشورمان هستند که این قدرت را دارند که روی ملودی ساخته شده ترانه بگویند اما کار واقعاً سختی است چون علاوه بر ملودی صدای خواننده را هم باید در نظر گرفت. و اینکه  روی ملودی هایی که برای ترانه هایم ساخته می شود حساسیتی دارم یا نه. باید بگویم بله ،چون خودم هم کار ملودی و کار تنظیم انجام می دهم شاید این حساسیت من از خیلی از دوستان ترانه سرایم بیشتر هم باشد، اما کارهایی هم بوده که من از ملودی هایی که برایشان ساخته شده زیاد خوشم نیامده است اما خوب به هرحال سلیقه است دیگر و ما نمی توانیم کسی را اجبار کنیم چون شاید به آهنگساز و یا خواننده بربخورد.

به نظر خودتان تیتراژ کار قبلی شما یعنی  سریال "به کجا چنین شتابان "با استقبال بیشتری مواجه شد یا این سریال؟

من فکر می کنم "به کجا چنین شتابان" ؛ چون کار ایرانی بود و خیلی از سلیقه ها را در بر می گرفت و مهم تر اینکه،برای این کار شاید 4 بار اتد زدم تا کارگردان سریال اتد نهایی را قبول کرد.کار سختی بود و من در طول روند ساخت سریال در جریان کل داستان بودم و باید ترانه ای می گفتم که ایرانی باشد و تمام تلاشم را کردم،امیدوارم که مخاطبان خوششان آمده باشد.

از آنجایی که غیر از این سریال تجربه های دیگری نیز در این زمینه دارید،ترجیح می دهم گفتگویمان را تنها به این مورد خاص معطوف نکنیم.شما جزء ترانه سرایانی هستید که ویژگی های یک ترانه ی خوب،به وضوح در آثارتان ملموس است.چطور به شناخت لازم در عرصه ی ترانه سرایی دست پیدا کردید؟

عرض کنم که این اتفاق از سال 74 افتاد.من در این سال در جشنواره ی دانش آموزی شعر انتظار شیراز برگزیده شدم.هیچ وقت فراموش نمی کنم،وقتی که از شیراز به تهران برگشتیم صبح خیلی زودی هم بود ،از بلوار کشاورز که رد می شدیم ، هنوز تمام مسیر برای جشن نیمه ی شعبان چراغانی بود و فوق العاده فضای زیبایی داشت.در طول راه که با خودم فکر می کردم ،به این نتیجه رسیدم که قالب های کلاسیک شعر، مرا از لحاظ احساسی و عاطفی آنچنان که باید درگیر نمی کند و باید قالب های ترانه را که در دهه های 40و50 ایران تجربه شده بود به یک نوع دیگر و با شرایط و کلام خودم تجربه کنم؛ بنابراین تصمیم را گرفتم و استارت کار از همانجا زده شد.مطالعات بسیاری انجام دادم، کارهای زیادی گوش کردم و به هماهنگی بین موسیقی و ترانه  خیلی دقت کردم  و توانستم در همان سال 74 در واحد موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ترانه تصویب کنم البته با ترس و لرز،چراکه آن سالها ترانه خیلی مرسوم نبود و تصویب نمی شد.از آن زمان تا الان این کار را ادامه داده ام و هنوز هم  خودم را شاگرد می دانم هنوز هم که هنوز است در حال پیشرفت هستم چون ترانه یک عرصه ی پیچیده و زیبا و البته دست نیافتنیست و هرچه جلوتر بروی باز هم راه برای پیشرفت وجود دارد.

بسیار خوب،برای سرودن ترانه هایتان ترجیح می دهید از قالب های نیمایی استفاده کنید و یا قالب های کلاسیک؟

راستش من شخصا فکر می کنم که ترانه در هیچکدام از این قالب ها نمی گنجد.ترانه بیشتر محاوره است و ترکیبیست از کلمات فاخر و وزن مناسب برای شنیده شدن. و اینکه ترانه باید طوری باشد که انگار دست نیافتنیست.من خیلی دقت می کنم که در ترانه هایم بتوانم عمومی حرف بزنم و برای افراد خاص ترانه نگویم. به نظرم یکی از امتیازهای خوب ترانه های ماندگار همین است.

آیا کسی هست که بلافاصله بعد از سرودن ترانه هایتان آنها را بخواند و نظر بدهد؟اصلا نظر دیگران چقدر برایتان اهمیت دارد؟

بله همسرم. معمولا بعد از تمام شدن کار ایشان می خوانند و اکثر اوقات هم نظرات ایشان به من کمک می کند.به هرحال زندگی کردن با کسی که هنر یک بخش از زندگی اش را تشکیل می دهد تا حدی دشوار است اما ایشان همیشه لطف دارند و کارهای مرا می بینند و اگر نیازی به اصلاح باشد می گویند. از طرف دیگر یکی از دوستان نزدیکم که ترجیح می دهم اسمی از ایشان نبرم،از نزدیک در جریان کارهایم هستند.

فکر می کنید یک موسیقی زیبا و ارزشمند و البته صدای گرم خواننده است که باعث دیده شدن ترانه می شود یا نه،محتوای خوب ترانه کار خودش را خواهد کرد؟

به نظرم محتوای خوب ترانه کار خودش را می کند اما متاسفانه اتفاق ناجوری که این سالها در ایران افتاده، این است که به محض پخش شدن ترانه، این خواننده است که اوج می گیرد و به نظر من این یک آسیب است .اصلا من ترانه سرا خودم را کنار می گذارم،به رغم اینکه مهمترین بخش یک ترانه شنیده شدن کلام است و ترانه بدون کلام معنایی ندارد، اما بخش دیگر کار زحمتی است که آهنگساز و تنظیم کننده ی کار می کشند که اکثر اوقات خیلی بی رحمانه تر فراموش می شود. خوانندگانی هستند که ستاره شدند و در اوجند اما کسی نمی پرسد ترانه سرایان و یا آهنگسازان کارهایی  که آنها خواننده اند و باعث درخشش آنها شده است الان کجا هستند.ترانه سرایانی هستند که فراموش شده اند و ما بعد از سالها تنها خبر درگذشت آنها را می شنویم در حالی که خیلی از مردم با کارهایشان عاشق شدند و زندگی کردند.

خوب چطور می توان جلوی این آسیب را گرفت؟

ببینید من چند شب قبل هم در استودیو جوان رادیو راجع به این قضیه مفصل صحبت کردم. گفتم واقعاً بی مهری می شود. از رادیو و تلویزیون و سایر رسانه ها خواهش می کنم پیگیر این مسئله باشند که وقتی کسی فلان کار را می خواند و یکدفعه ستاره می شود،دو نفر دیگر که کار را به وجود آورده اند کجا هستند؟! به نظرم ویژگی یک رسانه ی خوب این است که به جزییات بپردازد تا اینکه با رسانه های دیگر همسو شود و مثلا فقط خواننده را نشان بدهد.

در مورد فیلم چطور؟ به نظر شما همراهی یک ترانه ی خوب و تأثیرگذار چقدر در درخشش یک فیلم یا سریال مؤثر است؟

خیلی می تواند مؤثر باشد.اما نظر شخصی من این است که اگر ساختار فیلم و یا سریال آنقدر محکم و زیبا باشد با همان موسیقی های بدون کلام تیتراژ اول و تیتراژ پایانی کار خودش را می کند و حرف خودش را می زند،درست مثل یک ترانه ی خوب. نمی خواهم خدای نکرده اینطور مطرح کنم که معمولا برای دیده شدن سریال،برایش ترانه سفارش می دهند.نه! بعضی وقتها هست که یک ترانه ی زیبا می تواند داستان فیلم یا سریال را کامل کند و در ابتدا و یا انتهای کار یک آینه برایش باشد.

شما علاوه بر تیتراژ سریالهای مختلف،برای برنامه های تلویزیونی هم کار کرده اید؛مثل تیتراژ برنامه ی "صبح آمد" و یا "صبح تهران" و... .می خواهم بدانم آیا پیشنهاد همکاری با هر پروژه ای را قبول می کنید یا نه محتوای کار برایتان مهم است؟

محتوا برای من اهمیت دارد و خدا را شکر تا به حال اکثر کارهایی که به من پیشنهاد شده کارهای خوب و پرمحتوایی بوده اند. البته یکی دومورد هم بوده که ترجیح می دادم کار نکنم اما خوب به دلایل خاص و یا ارتباط نزدیکی که با دوست پیشنهاد دهنده داشتم ،کار را قبول کردم.

ببینید،به هر تقدیر هنر حاصل تفکر و احساس هنرمند است و بسیار ارزشمند،اما فکر نمی کنید این سفارشی کردن آثار هنری از جمله شعر و ترانه باعث تنزل ارزش کیفی کار بشود؟

یک جاهایی بله، من هم با گفته ی شما موافقم ولی این مسئله در اصل بر می گردد به مناعت طبع هنرمند، یعنی فرضاً اگر من سفارشی را صرفا به خاطر مبلغ آنچنانی،قبول کنم و از طرفی احساس کنم که خیلی ها با آن مخالف هستند،ترجیح می دهم که کار را رد کنم و انجامش ندهم و سوابقی  که در این سالها به دست آوردم و زحماتی که متحمل شدم را، با قبول کردن چنین پروژه ای خراب نکنم چون معمولا در دنیای هنر حرف و حدیث ها زیاد است و باید بخشی از توجه مان به این حواشی هم باشد.

آیا مجموعه ای از ترانه هایتان به صورت مکتوب و چاپ شده دارید؟

نه، البته قصد این کار را دارم.اما تا الان وقتش را پیدا نکرده ام شاید هم به دلیل تنبلی خودم بوده است ولی خوب، انشاء الله در آینده ی نزدیک مجموعه ای را که البته اکثر ترانه هایش را در 15 سال گذشته شنیده اید جمع آوری کنم و در اختیار علاقمندان قرار دهم.

و کلام آخر برای آنها که دوستدار ترانه هایتان هستند...

فقط می توانم بگویم که خوشحالم  که هنوز ترانه ای برای شنیده شدن دارم  وهمه ی کسانی که ترانه هایم را دوست دارند، من هم آنها را دوست دارم چراکه شاید با ترانه هایم حرف دل آنها را زده ام که به دلشان نشسته است.امیدوارم هر جا که هستند شاد و سالم و موفق باشند.

مصاحبه کننده: زینب محسنی نیا- ادبیات تبیان