تبیان، دستیار زندگی
در این بخش از اصطلاحات ادبی با این اصطلاحات آشنا خواهید شد: ناول، نسیب، نظیره سازی، نقد فینستی، نهاد مفعولی، واژه، وحدت زمان، وحشی ارجمند، وزن، وزن کامل، همنشینی مالوف.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آشنایی با اصطلاحات ادبی!(12)
آشنایی با اصطلاحات ادبی!(12)

ناول novel

ناول یا نوول یک واژه‌ی فرانسوی است که با ناوّلا در زبان ایتالیایی مترادف است. این کلمه در حیات خود تحولات زیادی را از سر گذرانده است. در ابتدا به قصههای کوتاه هجوآمیز و هزل‌گونه‌ای گفته می‌شد که در قرون وسطا رواج داشت و مانند ناوّلا، قصه‌های دکامرون یا حکایت‌های کانتربری را در بر می‌گرفت.

بعدها با پیدایش رمان، ناول برای گزیده‌ی رمان‌هایی که در متون درسی نقل می‌شد به کار رفت. سپس هنری جیمز، نویسنده‌ی امریکایی از داستان‌های بلند خود تحت عنوان ناول نام برد. در زبان فارسی ناول معمولا برابر داستان کوتاه استفاده می‌شود.

از حیث ساختار، ناول داستانی را گویند که بر محور حادثه‌ای مرکزی و واحد قرار گرفته باشد و نقطه‌ی اوج داستان معمولا به طرزی دور از انتظار خواننده رخ می‌دهد.

ناول داستان کوتاهی است که نویسنده چند تن را در تلاش و کوشش یا مساله ی بغرنجی نشان می دهد و از آن نتیجه ای مشخص می گیرد. البته ناول شبیه رمان است اما مسایلی که در آن مطرح می شود، کوتاه تر و با شاخ و برگ کم تر بوده ولی دارای سبک و هدف محکمی است.

نسیب

نسیب در لغت غزل گفتن و شرح احوال عاشق و معشوق را بیان داشتن است.

نظم پردازی

نظم پردازی سه معنی متمایز دارد:

1-  عمل سرودن شعر یا هنر منظومه پردازی

2-  قالب یک نوشته ی شاعرانه از لحاظ ساختار و وزن و بحر

?-  بازسازی موزون یک متن منثور

نظیره سازی

هر نوع تقلید سخره‌آمیز ادبی، نظیره‌سازی محسوب می‌شود. در نظیره‌سازی ممکن است موضوع با اهمیتی را به شیوه‌ای سَبُک یا سخره‌آمیز بیان کنند. برخی از منتقدان غربی نظیره‌سازی را یک نوع ادبی می‌دانند که شامل نقیضه و سخره حماسه است. اما پاره‌ای دیگر، نقیضه و نظیره‌سازی را دو نوع مستقل ادبی به شمار می‌آورند و تنها تفاوت بین این دو را در آن می‌دانند که هدف نقیضه جواب به اثر مشخص و معینی است. حال آن‌که در نظیره یک طرز فکر یا نگرش خاص دستاویز اثر نویسنده و شاعر قرار می‌گیرد. برای نمونه، سروانتس، نویسنده‌ی اسپانیایی سده ی هفدهم میلادی در کتاب دُن کیشوت، سنت ادبی رمانس را به سخره و ریشخند می‌گیرد.

نقد فمینیستی

دیدگاه اصلی نقدهای فمینیستی آن است که: تمدن غرب تمدنی پدرسالار و مردمحور است و به گونه ای سازمان یافته است که در تمام مظاهر این تمدن از فلسفه تا کتاب مقدس یهودیان، زن نسبت به مرد همواره کم تر است و جایگاهی پست تر و منفی دارد. تفاوت جسمانی و قدرت جسمانی مردانه در کنار ویژگی های شخصیتی این جنس باعث شده است که بر طبق این نگاه مردانه، مردان موفق به اختراعات بزرگ، کارهای مهم  و ایجاد فرهنگ و تمدن بشوند. برعکس در طول تاریخ زنان را طوری تربیت کرده اند که این پدرسالاری را باور کرده اند و خود را دست کم گرفته اند.

نهاد مفعولی

نهاد مفعولی کلمه‌ای است که برای بخشی از جمله، نهاد و برای بخشی دیگر، مفعول باشد.  به عبارت دیگر: کلمه‌ای‌ است در جمله‌ی مرکب، که در یکی از جمله‌های پایه یا پیرو، نهاد است، و در دیگری، مفعول. مانند کتاب در دو جمله‌ی زیر:

کتابی خریده‌ام که خواندنی است.

کتابی که خریده‌ام خواندنی است.

واژه

واژه" اصطلاحی است در زبان شناسی به معنی "کلمه" اما تفاوت آن با "کلمه" در آنست که واژه یا قاموس می تواند کلماتی با شکل های متفاوت داشته باشد. در واقع واژه آن واحد انتزاعی است که در دل کلمه قرار دارد. برای مثال اگر چه کلمه "گذشت" در جمله "او از آنجا گذشت" و "انسان باید گذشت داشته باشد" یکی است، قاموس آنها تغییر کرده است بطوری که در دومی واژه ای متفاوت داریم.

وحدت زمان

اصطلاح وحدت زمان از اشاره ای سرچشمه می گیرد که ارسطو در کتاب فن شاعری دارد. وی می گوید: حوادث تراژدی باید در طول یک شبانه روز رخ دهد و یا حداقل از این حدود تجاوز نکند. نمایش نامه ی مطلوب آن است که مدت وقوع حادثه ی آن تقریبن برابر همان مدتی باشد که برای اجرا لازم است، زیرا جا دادن حادثه ی سال ها و قرن ها در یک نمایش سه چهار ساعته کاری طبیعی نیست و مغایر با اصل حقیقت نمایی است. موضوع "وحدت مکان" را نیز ماگی، منتقد ایتالیایی ، از وحدت زمان ارسطو نتیجه گرفت.

وحشی ارجمند

وحشی در لغت به کسی می گویند که از مواهب تمدّن بی بهره است و ارجمند در لغت به معنای با ارزش، بزرگوار، گرانمایه، شریف، اصیل، غنی است. "وحشی ارجمند" در اصطلاح اشاره به گرایشی دارد که در سده ی هفدهم و هجدهم میلادی در حیات فرهنگی و ادبی اروپا پدید آمد و بیانگر جستجویی است که غرض از آن احیای پاکی، شکوه، و غنای بکر و تمدّن نیافته اولیه است. اساس این گرایش بر این اعتقاد استوار است که در زمان های اولیه و شرایط آزاد بدوی، انسان های بیگناهی همچون آدم و حوا می زیسته اند.

وزن

ما با شنیدن هر یک ازمصراع های یک شعر موزون، آهنگ خاصی را حس می کنیم که آن را در یک جمله ی معمولی نمی یابیم .این آهنگ را که در همه ی مصراع ها یکسان است، " وزن شعر" می نامند.

وزنی که در هر یک ازمصراع ها احساس می شود، پیرو نظمی است که در چه گونگی قرارگرفتن واژه های آن مصراع وجود دارد، به گونه ای که اگر در هر مصراع واژه ای برداشته شود و یا جای آن واژه یا  واژه های شعر تغییر کند، آن آهنگ و  وزن نخستین احساس نخواهد شد. در هر شعر همه ی مصراع ها هم وزن اند، یعنی تعداد و ترتیب هجاها در هر دو مصراع یکی است.

علمی که درباره ی وزن شعر سخن می گوید عروض نامیده می شود.

وزن کامل

هر وزن که از تکرار پایه "متفاعلن" یا شاخه‌ها و زحاف‌های آن به دست آید، آن را وزن کامل گویند. وزن کامل بر دو گونه است: کامل سالم و کامل غیرسالم:

1- وزن کامل سالم

آن است که از تکرار پایه‌ی متفاعلن به وجود آمده باشد، مانند این بیت:

چه کند شمن، چو جدا شود شمن از صنم

به جز آن که روز و شبان نشسته بود به غم

2- وزن کامل غیرسالم

وزنی است که از شاخه‌ها و زحاف‌های متفاعلن به وجود آمده باشد و زحاف‌های آن عبارتند از:

-  مقطوع

-  موقوص

-  مقطوف

وزن متقارب

هرگاه وزنی از تکرار پایه‌ی "فعولن" یا شاخه‌ها و زحاف‌های آن به وجود آید، آن را متقارب گویند. وزن متقارب بر دو گونه است: متقارب سالم و متقارب غیر سالم.

وزن متقارب سالم وزنی است که از "تکرار پایه‌ی فعولن" به دست بیاید.

وزن متقارب غیرسالم وزنی است که از "شاخه‌ها و زحاف‌های پایه‌ی فعولن" به وجود بیاید.

وزن های تک پایه در علم عروض

وزن های تک‌پایه عبارتند از:

1-  رمل با پایه یا تکرار پایه و شاخه‌های "فاعلاتن"

2- متقارب با پایه یا تکرار پایه و شاخه‌های "فعولن"

3-  رجز با پایه یا تکرار پایه و شاخه‌های "مستفعلن"

4-  هزج با پایه یا تکرار پایه و شاخه‌های "مفاعیلن"

5-  متدارک با پایه یا تکرار پایه و شاخه‌های "فاعلن"

6- وافر با پایه یا تکرار پایه و شاخه‌های "مفاعلتن"

7- کامل با پایه یا تکرار پایه و شاخه‌های "متفاعلن"

همنشینی مالوف

در معنی شناسی تمایل کلمات معین در همنشینی با یکدیگر را همنشینی مألوف کلمات گویند. برای نمونه، صفت "پاکیزه" با اسم هایی نظیر آسمان، جامه، انسان، دست و صورت قابلیت همنشینی دارد، اگر چه با هر یک از این کلمات معنی اندک متفاوتی را ممکن است القا کند.

کلمات مترادف (synonym) با وجود مطابقت دلالت نمی توانند با کلمات متفاوتی همنشین شوند. مثلا کلمات "عمیق" و "ژرف" هر دو می توانند با "همدردی" همنشین شوند، اما فقط "عمیق" با "چاه" همنشینی مألوف دارد.

تدوین: آریا ادیب

تهیه و تنظیم برای تبیان : مهسا رضایی - ادبیات