تبیان، دستیار زندگی
دو مدل شبکه سازی داریم یکی شبکه های هرمی است مثل گولدکویست که اگر مسائل شرعی را هم در نظر نگیریم از نظر قانونی هم مشکل دارد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اینترنت؛ فرصت یا تهدید؟

آقای دکتر محمد آکوچکیان

http://www.elearnever.com

از قبل بخوانید

ادامه مصاحبه با جناب آقای دکتر محمد آکوچکیان

- کاربرد شبکه سازی در بازاریابی سازمان ها چیست؟

دو مدل شبکه سازی داریم یکی شبکه های هرمی است مثل گولدکویست که اگر مسائل شرعی را هم در نظر نگیریم از نظر قانونی هم مشکل دارد و از نظر اقتصادی نیز این روش ها ممنوع است و به شدت با اینها برخورد می شود. اما اگر به شبکه سازی به عنوان بخشی از استراتژی بازاریابی خود نگاه کنیم یعنی شبکه ی اطلاع رسانی نه شبکه ای که با درگیر کردن مردم در فروش و ناچار کردن آنها به این که بفروشند تا بتوانند پول خود را آزاد کنند.

پس اگر به کاربرد شبکه سازی به عنوان یک شبکه ی اطلاع رسانی و شبکه ی ارتباطی نگاه کنیم این یکی از بهترین و بی نظیرترین روش هاست که ما می توانیم شبکه های اجتماعی ایجاد کنیم که در این شبکه های اجتماعی خود مشتریان ما تبدیل به فروشندگان ما بشوند، نه به سبکی که در گولدکویست اتفاق می افتد. به سبکی که ما با استفاده از کیفیت ها و برجسته کردن تمایزها و تفاوت ها با ارائه ی سرویس های منحصربه فرد به مشتریان خود کاری می کنیم که این شبکه ی اجتماعی به صورت خودکار شکل بگیرد. ما ارتباط دائم را با مشتریان خود حفظ می کنیم و اجازه نمی دهیم این ارتباط قطع شود و با این کار به لایه های اجتماعی که به ما متصل هستند اضافه می کنیم که این روش از مدرن ترین روش هایی است که الان دارد اتفاق می افتد. که متاسفانه در کشور ما فقط به همان شبکه سازی غلط نوع اول بسنده می شود.

- برای موفقیت در بازار رقابتی و بحرانی امروز چه باید کرد؟

سه کلمه: تاکید بر تمایزها. ما یک رقابت سهمگین، (کلمه بحرانی کلمه ی خوبی نیست بهتر است کلمه ی سهمگین به کار ببریم چون کلمه بحرانی بار منفی به همراه دارد درحالیکه رقابت خیلی شیرین است) هیجانی و پرشر و شور را در بازار داریم که همه در تلاش اند که محصولات خود را به مردم بفروشند.

مردم در تلویزیون نگاه می کنند، صد مدل خوراکی می بینند، صد مدل پوشاک می بینند، صد مدل ماشین می بینند. جدا  از کشور ما که متاسفانه شرکت ها کمتر وارد عرصه ی رقابت های بزرگ می شوند و مردم حق انتخاب های کمتری را دارند ولی در بازارهای ایده آل شما می بینید که از یک محصول ده ها مدل وجود دارد و همه ادعا می کنند بهترین کیفیت را ارائه می دهند و شما کمتر محصولی را بدون عبارت the best quality مشاهده می کنید. همه ادعا می کنند که ما حراج کرده ایم یا همه ادعا می کنند که ما بهترین سرویس را ارائه می دهیم. وقتی همه این ادعا را دارند متوجه می شویم که یک قصه ی متفاوتی را باید در پیش بگیریم. مردم وقتی می خواهند انتخاب کنند به کلمه هایی مثل ما بهتریم ما اولیم و ما تنهاییم دقت نمی کنند.

تمایز نمی تواند از جنس اولین بودن، بهترین بودن، تنها بودن، ارزان تر بودن و ارائه بهترین سـرویس باشد. تمایز آن است که در ذهن مردم ارزش افزوده ایجاد کند.

مردم به دنبال تفاوت ها می گردند. چه فرقی بین این اتومبیل و آن اتومبیل وجود دارد؟ چه فرقی بین این پوشاک و آن پوشاک وجود دارد.  یکی از عوامل موفقیت در تبلیغات این است که ما این تفاوت ها را بهتر نشان بدهیم. تبلیغ می تواند به این صورت باشد؛ اول تبلیغی که مثلا عنوان می کند ما بهترین و بزرگ ترین شرکت تولید خودرو در خاورمیانه هستیم و دومین تبلیغ، تبلیغی است که اصلا بر بزرگ ترین و بهترین ادعا نمی کند. فقط می گوید که من اتومبیلی دارم کم مصرف تر و شبکه ی سرویس دهی گسترده تر. مثلا می گوید من 2000 شبکه ی سرویس دهی و لوازم یدکی ارزان تردارم. خب شما باشید با توجه به این که اطلاع داشته باشید که در حوزه ی کیفیت، این دو ماشین به طور حدودی در یک رتبه قرار دارد بین این دو اتومبیل کدام را انتخاب می کنید؟ که مسلما نوع دوم را انتخاب می کنید حتی اگر اتومبیل اولی بهتر باشد. چرا؟ زیرا اولی فقط درباره ی بزرگ تر بودن خود ادعا می کند در حالیکه دومی بر تفاوت هایش تاکید می کند و این تفاوت ها الان کم کم در بازار خودنمایی می کند. پیتزافروشی های زیادی در دنیا وجود دارند ولی فقط یک پیتزا فروشی وجود دارد که ادعا می کند من ظرف دو دقیقه به شما پیتزا تحویل می دهم و نمی گوید که من کیفیت بهتر دارم. فقط می گوید من دو دقیقه ای به شما پیتزا می دهم.

آقای دکتر محمد آکوچکیان

شرکت های مختلفی وجود دارند در دنیا که به شما خدمات موتور جستجو را ارائه می دهند ولی فقط یک شرکت وجود دارد که می گوید من همان را به شما ارائه می دهم که شما می خواهید. ببینید باید بر تفاوت ها تاکید کرد و تفاوت ها را باید برجسته تر کرد تا در این بازار سهمگین رقابت بتوانیم جان سالم به در ببریم. اگر تاکید ما فقط بر خواسته های مردم باشد اشتباه است. توجه به خواسته های مردم جزء لاینفک کار ماست که باید وجود داشته باشد. باید یک امتیازی وجود داشته باشدکه شما به آن افتخار کنید که اگر غیر از این باشد کسب و کار را باید تعطیل کرد.

تمایزهای محصول را باید برجسته کرد. یک مثال بهتر بزنم مثلا در حوزه ی پوشاک، دو فروشگاه در کنار هم هستند یک فروشگاه تبلیغ می کند که بهترین کیفیت و حراج بی سابقه ارائه میکند، اما دیگری تبلیغ کرده است که من پوشاکی دارم که تا ده سال استفاده پاره نمی شود. با توجه به این که مردم در اکثر جوامع از نظر اقتصادی قشر متوسط رو به پایین هستند، بیشتر آنها به جای اینکه به ظاهر لباس دقت کنند به دوام و عمر لباس اهمیت می دهند. به این مسئله اهمیت می دهند که اگر یک شلوار برای فرزند خود خریدند این شلوار با استفاده ی مکرر در بازی و فوتبال و زمین خوردن او با دوام باشد و سالم بماند نه اینکه هر روز درگیر خرید شلوار باشند. مثل معروفی وجود دارد مبنی بر اینکه ما هنوز این قدر پولدار نشده ایم که جنس ارزان بخریم.

الزاما ارزان بودن هم ملاک خرید برای مردم نیست. این تمایز ما نمی تواند از جنس اولین بودن، بهترین بودن، تنها بودن، ارزان تر بودن و ارائه بهترین سرویس باشد. تمایز آن است که در ذهن مردم ارزش افزوده ایجاد می کند. در بازاری که همه ادعا می کنند ما بهترین سرویس دهی را به مردم ارائه می کنیم پس ادعاهایی از این قبیل معنایی ندارد. مردم به رنگ لباس که  تغییر نکند دقت می کنند، به مصرف سوخت خودرو توجه می کنند و ... و اینکه شما بهترین کیفیت را به آنها ارائه دهید را جزء وظایف اصلی شما می دانند. پس مهم ترین عامل، تمایزی است که در ذهن مردم ارزش افزوده ایجاد کند.

- جایگاه رسانه و اینترنت را در علم مدیریت تشریح نمایید.

اینترنت یک رسانه است پس در رابطه با این رسانه صحبت کنیم. آقای مک لوهان معتقد است که رسانه، پیام است. هر رسانه ای غیر از اینکه پیام را  جابه جا می کند خودش هم برای ما یک پیام دارد. تلویزیون یک رسانه است. رادیو هم یک رسانه ی دیگر است. روزنامه هم رسانه ای دیگر. دقت کنید که هر کدام از اینها فرهنگ خودشان را به همراه می آورند. روزنامه وقتی وارد شد فرهنگ آرامش را با خود بهمراه آورد. مثلا در خانه باید آرامش برقرار می بود تا پدر خانواده روزنامه بخواند.

تلویزیون یک پیام دیگر را با خود آورد که همان شلوغی، سرو صدا و بعنوان جعبه ی جادویی که همه برای تماشای آن می نشینند. اما اینترنت یک پیام متفاوت و یک فرهنگ متفاوت را به همراه خود آورد، فرهنگ خانواده ها و طرز گفتگوی آنها را جابه جا کرده است. مثلا در چت کردن به جای برخی از صحبت ها از شکلک استفاده می کنیم و یا به طور اختصار از بعضی کلمات استفاده می کنیم. در اصل همه چیز عوض شده است.

پس وقتی هر رسانه حاوی یک پیام است، یک مدیر استراتژیست باید بداند که این رسانه یک فرصت است و منابعی وجود دارد که باید بر این فرصت ها تخصیص داده شود. در این زمان است که وقتی یک مدیر درست از این رسانه استفاده کند می تواند پیامش را هم درست منتقل کند. پس مدیر باید استفاده از رسانه را متناسب با پیامی که آن رسانه منتقل می کند بداند و گرنه چاره ای جز نابود شدن ندارد.

- چه نوع بازاریابی را در فضای سایبر توصیه می کنید؟

به خاطر گستردگی وحشتناک و ترسناک فضای سایبر، یک مدیر اگر واقعا درست نگاه کند به جای اینکه خوشحال شود باید بترسد لازم است که ما تمرکز خودمان را از دست ندهیم. اینترنت بسیار تحریک کننده است. امروز این کسب و کار، فردا آن کسب و کار و بعد نگاه می کنیم می بینیم ما داریم همه کار می کنیم  و از آنجا  که می دانیم سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است و آدمی هم که به همه کار، به هیچ کار؛ پس اول باید تمرکز را حفظ کنیم و در این تمرکز، فرآیند های درون سازمانی را تسهیل کنیم.

یعنی بتوانیم معماری اطلاعات خود را طوری انجام دهیم که فرآیند بین ورود مخاطب به سازمان سایبر ما تا خروج آن با دست پر، آسان تر، سریع تر و خیلی مختصرتر اتفاق بیفتد. پس تمرکز، تسهیل فرآیند های درون سازمانی و همچنین توجه بیش از پیش به موتورهای جستجو که متاسفانه سازمان ها به آن دقت نمی کنند و همچنین استراتژی سکوی اول کلید اصلی بازاریابی در فضای سایبر است.

- با توجه به اینکه مخاطبان ما خانواده ها هستند، برای کاربردی تر کردن علوم روز و آشنایی آنها با تکنولوژی های برتر چه پیشنهاداتی دارید؟

در روزگار سختی قرار داریم. مشکلات اجتماعی و اقتصادی در جامعه ی شهری، منطقه ای، ملی و بین المللی بیداد می کند حال هر کدام به شکلی. خصوصا مشکلات اقتصادی که اکثر خانواده ها با آن درگیر هستند. و این مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث می شود که درها را به روی ورود تازه ها به خانواده ببندیم. بچه های ما منتظر نمی مانند که آنچه که می خواهند ما به آنها بدهیم. خودشان جستجو می کنند و آنرا پیدا می کنند. توصیه ی من به خانواده ها این است که اجازه ندهند این مشکلات، چشم آنها را بر تازه ها ببندد به جای اینکه از ورود این تازه های تکنولوژی و فنآوری به خانواده جلوگیری کنند، این ورود را مدیریت کنند.

این فاجعه را زمانی که اینترنت وارد کشور شد دیدیدم. زمانی که از مدیریت کلان تا مدیریت درون خانوادگی می گفتند اینترنت بد است، ولی اینترنت آمد و همین باعث شد که ما امروز در مدیریت اینترنت در فضای کشور گرفته تا در فضای خانه خود، دچار یک درهم ریختگی باشیم.

آقای دکتر محمد آکوچکیان

نمی دانیم اینترنت خوب است یا خوب نیست، اینترنت فرصت است یا تهدید، که این سردرگمی هم مدیران کشور و هم خانواده ها را بیچاره می کند. زیرا در ابتدا، ورود اینترنت مدیریت نشد. البته این در کشور ما تازگی ندارد که ابتدا چیزی وارد می شود سپس می خواهیم آنرا مدیریت کنیم. توصیه اکید من این است که خانواده ها ورود تازه های تکنولوژی را مدیریت کنند. بچه های ما اگر در محیط خانه به اینترنت وصل نشوند، از سیم کارت ایرانسل خود و یا از خانه دوست خود وارد اینترنت می شوند. که این تنها دغدغه جامعه ی اسلامی ما نیست بلکه حتی جوامع لائیک و سکولار شرق و غرب هم با این قضیه به شدت دچار مشکل هستند که این فنآوری مدیریت نشده وارد عرصه ی زندگی اجتماعی آنها شده است و دغدغه های شدیدی را بر آنها وارد کرده است.

باید متذکر شوم که فرهنگ سازی بخشی از این پازل است. ما باید چشم انداز را برای آینده تعریف کنیم. من افتخار می کنم وقتی این قسمت از زندگی خود را تعریف می کنم؛ پدر پدر بزرگ من سواد آن چنانی نداشتند ولی تاجر موفقی بودند و پسر ایشان که در واقع پدر بزرگ من بودند، همان نگرش بازرگانی ایشان را می گیرند و به جای اینکه تجارت کنند، تمرکز را بر تولید قرار دادند و همین نگرش را مجددا به فرزندانش منتقل می کنند و تاکید می کنند که بجای مستقر شدن صرف در کسب و کار، در کسب علم و دانش نیز مستقر شوند. ببینید از تاجری که در سطح کلان تبادل کالا می کرده است (که یکی از این اجناس، تامین سلاح برای انقلابیون نهضت جنگل بوده است که در نهایت منجر به کشتن ایشان می شود) تا تبدیل شدن به معلم مدرسه و سرانجام استاد دانشگاه  چه تغییری اتفاق افتاده است.

توصیه ی من به خانواده ها این است که اجازه ندهند برخی مشکلات، چشــم آنها را بر تازه ها ببندد. به جای اینکه از ورود این تازه های تکـــــنولوژی و فنـــآوری به خانواده جلوگیری کنند، این ورود را مدیریت کنند.

پس فقط فرهنگ سازی مطرح نیست بلکه باید به آینده هم نگاه کرد و این که جامعه ی ما به چه سمتی می رود. چند درصد از خانواده ها را سراغ دارید که پدر، کارگر ساده بوده است ولی الان فرزندانش چه در حوزه ی کسب و کار و چه در حوزه ی علم و دانش جزء بزرگ ترین ها به حساب می آیند و این نمی تواند ناشی از فرهنگ سازی باشد می توانم بگویم که بزرگ این خانواده یک نگاهی به آینده داشته است و فهمیده که فردا چه خبر است؟ اول ما باید بدانیم که کیستیم و ماموریت ما چیست و کجا می خواهیم برویم و بعد برای رسیدن به هدف نهایی فرهنگ سازی کنیم، فرهنگ سازی کور خواهد ماند اگر ما ندانیم به کجا می خواهیم برویم.

- به نظر جانبعالی با توجه به پررنگ شدن نقش اینتــــرنت در زندگی روزمــره، برای آشـــنایی خانواده ها با این حوزه و دولت الکترونیک چه باید کرد؟

اجازه بدید برای دولت الکترونیک در کشور خودمان تفکیک قائل شویم. برخلاف تبلیغاتی که مسئولین می کنند همان طور که من در زمان مسئولیتم در سازمان میراث فرهنگی هم گفته ام، آن بزرگنمایی که از دولت الکترونیک می کنند عملا وجود خارجی ندارد. تا چندی پیش جز برداشت پول از کارت خود، کار دیگری نمی توانستیم بکنیم. اما الان پرداخت قبوض هم از طریق کارت میسر شده است.

ما قطعاتی از یک پازل را در کشور چیده ایم، اتوماسیون های درون سازمانی، وب سایت های برون سازمانی، کارت های بانکی و مقدار زیادی خدمات که اینها هیچ ربط و اتصالی به هم ندارند. وقتی اینها در یک شبکه یکپارچه به هم ربط پیدا کردند، دولت الکترونیک را ایجاد می کنند. در حال حاضر ما بخش هایی از کسب و کار الکترونیک و تجارت الکترونیک را در کشور اجرا می کنیم. برای همین باید دولت الکترونیکی که هست و معنای درست دولت الکترونیک را از هم تفکیک کنیم. خانواده های ما بیشتر افرادی هستند که چندان آشنایی با این مقوله ندارند. اول از همه زمانی که دولت به عنوان کسی که مکفل کلان این قضیه است، چندان اعتقادی به خصوصی سازی ندارد (بر خلاف آنچه که طی تفسیر اصل 44 قانون اساسی از طرف مقام معظم رهبری ابلاغ شده) نمی توان از خانواده ها انتظار داشت. دولت باید زیرساختها را توسعه دهد. زیر ساخت ها را هم باید قابل اعتماد توسعه دهد.

چند بار قبض تلفن را از طریق اینترنت پرداخت کرده ایم و ماه بعد همان مبلغ روی قبض اضافه شده است؟ چند بار برای وصول چک فراگیر به بانک مراجعه کرده ایم و حساب فراگیر به خاطر مشکلات ارتباطی فعال نبوده است؟ وقتی ما چنین زیرساختهای غیر قابل اعتمادی داریم، چطور از مردم انتظار داشته باشیم که روی خوش نشان بدهند؟ در خانواده ای که چند دقیقه برای پرداخت قبوض فرصت ندارد چطور انتظار داریم که مدام بنشیند پای تلفن و با مشکلات متعدد از قبیل تلفن اشغال است یا بانک در حال به روز رسانی است یا ... مواجه شود. زمانی که به یک فروشگاه مراجعه می کنید بعضا باید چند کارت بانک و یا چند دستگاه کارت خوان را امتحان کنید تا یکی جواب دهد و شما خرید خود را انجام دهید.

پس تا زمانی که دولت تکلیف این زیرساخت ها را مشخص نکند و اعتماد ایجاد نشود نمی توانیم از مردمی که به اندازه ی کافی درگیر مشکلات هستند انتظار داشته باشیم که روی خوش نشان دهند. پس اول باید این زیر ساخت ها اصلاح شود و بعد از مردم بخواهیم که به این سیستم اعتماد بکنند. چند سال طول کشیده تا مردم به سیستم پرداخت از طریق کارت اعتماد کنند؟ فکر می کنم اگرهمین سیر پیشرفت را بخواهیم در نظر داشته باشیم سالهای بیشتری طول بکشد تا به سطح لازم از اعتماد مردم برسیم. مثالی عرض می کنم که همین روزها با آن درگیر هستیم؛ سایت آمار، که مردم از آن مطلع می شوند که در کدام دسته از خوشه یارانه قرار گرفته اند، تقریبا چند روز اول این سایت بالا نمی آمد، بعد عجیب و غریب پیام می داد از قبیل زیرساخت اشکال دارد، سرور این سایت مشکل دارد که این سایت دولتی هم هست. مردم هم هرجا که گیر می کنند همان جا قفل می کنند. پس اول زیرساخت درست ضروری است و بعد اعتماد مردم.

- نظرتان در مورد بخش های مختلف در بخش دانش و فن آوری بیان کنید.

من همه انجمن ها را بررسی کردم، به نظر من همه کار خود را خوب انجام می دهند. کاربران انجمن ها خوب فعالیت می کنند. فقط این انجمن ها نیازمند آن هستند که علاوه بر موضوعات روزمره که به طور دائم در آنها بررسی می شود (که خیلی هم جالب است مثلا من می بینم که برخی مشکل دارند در انجمن مشکل خود را مطرح می کنند و کاربر دیگری به او جواب می دهد.) موضوعات تخصصی نیز مورد بحث قرار گیرد. اگر بتوانیم سطح پرسش و پاسخ ها را بالاتر ببریم در بحث های تخصصی تر و دیگر اینکه موضوعاتی که به صورت قوی تری مردم با آن درگیر هستند جزئی تر کنیم و تبیان افرادی داشته باشد که اینها را تحلیل بکنند و حتی از دل اینها بتوانند پروژه هایی را استخراج کنند و با همکاری خود کاربران و مراکز معتبرتر، فکر کنم خروجی قوی تری از این انجمن ها بتوان گرفت.

آقای دکتر محمد آکوچکیان

الان فروم های (اتاق های گفتگوی مجازی) زیاد و معتبری در سراسر دنیا وجود دارند که مثلا اگر زمانی یک برنامه نویس چیره دست در موردی به مشکل برخورد کند سوال خود را در فروم می گذارد و سایر کاربران در جواب وی حتی کد را هم برای او می نویسند و می گذارند. جالب است که خیلی از پیشرفت ها با همین مدل نگاه انجمنی به حل مسائل روزمره در سطوح متفاوت در دنیا اتفاق افتاده است که باور نکردنی است. پس علاوه بر موضوعاتی که در حال حاضر در انجمن ها مطرح می شود، موضوعات مشخص تری از مسائل گسترده تر جامعه از جمله سوالاتی که الان من پاسخ دادم و بحث کردیم ثبت شود و دیگر اینکه از پرسش و پاسخ هایی که در انجمن ها اتفاق می افتد پروژه هایی تعریف شود و کاربران انجمن خیلی مفصل تر و دقیق تر به فعالیت در این رابطه بپردازند. در حوزه ی مقالات هم فعالیت شود. من فکر می کنم که تبیان پتانسیل خیلی بالاتر از وضع فعلی را دارد.

بخش دانش و فن آوری سایت تبیان یکی از مراکز خوب و معتبر در اینترنت است. هم اینکه در موتورهای جستجوگر مقالات موضوعی تبیان در رتبه های اول نمایان می شود و هم در این بخش مقاله های خوبی در این زمینه درج شده است. در این جا من می خواهم بخش دانش و فن آوری را به بخش انجمن ها ربط دهم به این صورت اگر بتوانیم به جای جمع آوری کردن مقاله از این طرف و آن طرف و یا مقالاتی که داخل خود مجموعه ی تبیان تولید می شود، از دل خود پرسش و پاسخ هایی که در انجمن های متناظر بخش دانش و فن آوری ایجاد می شود موضوعاتی را بیرون آوریم و توسط خود کاربر بصورت مقاله در آید شاید خیلی پربارتر هم شود. چون تجربه ی موفقی به نام ویکی پدیا وجود دارد که اگر چه اسمش یک دائره المعارف هست ولی به نظر من یک حجم عظیمی از مقاله است.

تبیان به صورت یک سایت باز می تواند از کاربران خود برای ارتقا استفاده کند. اگر بتوانید علاوه بر روشی که در تولید مقالات در حال حاضر دارید که بسیار هم خوب و بروز می باشد که شخص خود من به خصوص زمانی که در کارآفرینی فعالیت داشتم مقاله های بسیار خوبی را از این بخش استخراج کردم ارتباطی بین انجمن ها و بخش دانش و فن آوری و همین طور بقیه ی بخشهای تبیان برقرار نمایید، فکر می کنم به طرز بی نظیری پاسخ خواهید گرفت چون دقیقا به همین دلیل است که ویکی پدیا برتر از دائره المعارف های دیگر در حوزه ی نت هست. به نظر می رسد که کاربران به اطلاعاتی که خودشان می گذارند بهتر اعتماد می کنند تا مطالبی که فقط متخصصین برای آنها می گذارند.

یک جمله ی گهربار از حضرت علی (ع) هست که: وقتی می خواهید کاری را انجام دهی، آرام باش، توکل کن، تفکر کن، آســـتینها را بالابزن، آنگاه دستان خدا را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است.

- خاطره ای که برای کاربران ما جذاب باشه را می توانید برای ما تعریف کنید؟

سال 1376 مدیر نبودم و زیردست پدر کار می کردم. در آغاز انتظار داشتم که از ابتدا در سمت مدیریتی مشغول به فعالیت شوم و فکر می کردم پدر این موقعیت را به من بدهند. پدر در میان بهت و اعتراض، مرا در آزمایشگاه به عنوان دستیار آزمایشگاه منصوب کردند و بالاترین سمت من شستن لوله های آزمایشگاه بود با حقوق ماهیانه 50000 تومان در حالیکه سرایدار مدرسه همان زمان ماهیانه 150000 تومان حقوق ماهیانه داشت. اما افتخار می کنم که از پایه درست شکل گرفتم. بهترین تفسیر در این دو بیت است.

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شــوی                تا راهـــــرو نباشــی کی راهبر شــوی

در مکتب حقـــایق و پیش ادیب عشــــق                هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

امروز یکی از دلایل موفقیت من این هست که می دانم همه ی همکارانم از صدر تا ذیل سازمان، دقیقا چه شرایطی و چه احساسی دارند و چه طور کار می کنند. البته من آن زمان سرم را پایین می انداختم و شاید با پدرم قهر کردم و احساس تحقیر بدی به من دست داد. اما امروز با افتخار این خاطره را نقل می کنم، چون اگر این اتفاق نمی افتاد شاید به اینجا نمی رسیدم. بعدها برادرم هم برای من تعریف کرد که زمانی که پدرم کارگاه تولید دستگاه های جوش داشتند بیشترین افتخار ایشان این بوده که تا مدت ها فقط به ایشان اجازه می دادند که سیم ها را برای پیجیدن آماده کنند که الان هر کدام در موقعیت عالی هستند. من فکر می کنم که موفقیت آسانسور ندارد، باید از پله بالا رفت. ای کاش می شد من برگردم به سال 1376 تا رتبه ی پایین تری را به من می دادند شاید الان وضع بهتری داشتم. شاید اگر چکش بیشتری خورده بودم الان فولاد آبدیده تری بودم.

- اگر توصیه ای به کاربران ما دارید بفرمایید.

یک جمله ی گهر بار از حضرت علی (ع) هست که: وقتی می خواهید کاری را انجام دهی، آرام باش، توکل کن، تفکر کن، آستینها را بالابزن، آنگاه دستان خدا را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است.

صرفنظر از مسائل سیاسی و مذهبی و .... من تجربه ای را که در زندگی خود من تحول عمیقی ایجاد کرد عنوان می کنم، این را من در عمل دیده ام. خارجی ها این جمله را عوض کردند و دست طبیعت را بجای آن گذاشته اند که در حقیقت برگرفته از همین جمله است. جوان های ما در حال حاضر نیازمند بازگشت به یک سری ریشه ها هستند یعنی بازگشت به خود، بازگشت به خدا تا بتوانند در جامعه ی خودشان نقش خوبی را ایفا کنند.

آقای دکتر محمد آکوچکیان

من سال 83 از سربازی برگشتم من در نیروی زمینی ارتش خدمت می کردم در مرزهای شمال شرق کشور فرمانده ی دسته بودم. وقتی که برگشتم به دلیل داشتن عقایدی خاص و اینکه برادر بزرگتر من مدتها از طرف ایران در حزب الله لبنان نماینده بودند خیلی علاقه داشتم حتی اگر برای مدت محدودی هم شده بتوانم به لبنان بروم و از نزدیک در این جنبش شرکت کنم. جالب است که ایشان بعنوان شخصی که هم تجربه جبهه و جنگ را داشت و هم تجربه ی مبارزه در لبنان را جمله ای به من گفت به این مضمون که: فکر می کنم جهاد برای آزادی فلسطین و لبنان واجب کفایی است اما جهاد برای ساختن وطن واجب عینی است. این باعث شد من که آماده شده بودم که به این سفر بروم منصرف شوم و بگویم مگر می شود ما بتوانیم برای کمک به سایر مردم دنیا حرکتی انجام دهیم در حالیکه هنوز در وطن خودمان ویرانه هایی هست که باید ساخته شود. فلسطین و لبنان به دستان قدرتمند و توانای ما نیازمندند. توصیه ام به همه ی هم سن و سال خودم این هست که نگرش های بزرگ و جهانی خودشان را بر نگرش های قدرتمند ملی و مذهبی خودشان سوار کنند.

توصیه ام به همه ی هم سـن و سال خودم این هســت که نگـرش هــای بزرگ و جهانی خودشــان را بر نگرش های قدرتمنــد ملی و مذهبی خودشان سوار کنند.


تهیه و تنظیم و مصاحبه: رزیتا پایدار